دلیل سازش ناپذیر بودن فرانسه چه بود؟

نویسنده

» نگاه هافینگتون پست به موضع فرانسه در مذاکرات ژنو

پیر گرلن

در مقاله ای که در روزنامه نیویورک تایمز به چاپ رسیده، راجر کوهن از قاطعیت فرانسه در مذاکرات با ایران استقبال کرده. او نوشته است که امروز دیگر آن “میمون های بی اراده پنیرخور” در پاریس بر سر کار نیستند؛ این اصطلاح ضدفرانسوی ازسوی نومحافظه کاران آمریکایی، به دلیل خودداری فرانسه در ورود به جنگ عراق در سال ۲۰۰۳، به کار برده می شود.

چطور یک دولت “سوسیالیست چپ گرا”ی فرانسوی می تواند موجب شعف نومحافظه کاران آمریکایی شود و درعین حال رسانه های ترقی خواه کشور خود را مأیوس کند؟ به نظر می رسید که فابیوس مصمم ترین مسؤول در مذاکرات ژنو بود، به طوری که به لحاظ ارجحیت های ایدئولوژیک مورد استقبال برخی و مورد سرزنش برخی دیگر شد. به دست آوردن اطلاعات موثق در این زمینه کار مشکلی است، ولی می توان گمانه زنی هایی انجام داد.

دو توضیح برای قاطعیت فرانسه قابل ارائه است: نزدیک شدن مجدد فرانسه به اسراییل و قراردادهای آن با کشورهای حوزه خلیج فارس و عربستان سعودی. دوبی اخیراً، پس از اولین دور مذاکرات ژنو که به نتیجه نرسید، سفارش خرید چندین فروند هواپیمای ایرباس را داد. کاملاً مشخص است که سیاست خارجی دوگل و میتران از دور خارج شده و مواضع شیراک و ویلپن نیز دمُده شده اند. فابیوس از همان عبارتی استفاده کرد که یکی از نمایندگان عربستان سعودی در رد توافق بر زبان آورده بود: “تبادل نظر ساده لوحان”. این نزدیکی معنایی به خوبی نشان دهنده یک نزدیکی سیاسی میان دو کشور است.

در موضوع هسته ای ایران، چیدمان اردوگاه های حاضر در مذاکرات قدری عجیب به نظر می رسد: اسراییل متحد عربستان و قطر است؛ فرانسه اولاند جزئی کوچک از یک ائتلاف سه گانه غیررسمی میان ایالات متحده، عربستان سعودی و اسراییل است. ایران متحد نزدیکی ندارد، حتی اگر روسیه درتلاش باشد رابطه ای با متحد متحدش، سوریه، پیدا کند و غربی ها را دلسرد سازد. و چین هم که صرفاً به فکر بازارها و اقتصاد خود است. پس چرا فرانسه درتلاش برای تک تازی است و خود را نومحافظه کارتر از آمریکای اوباما نشان می دهد؟

در اظهارات رسمی بیان شده پیرامون مسأله هسته ای ایران نمایش های بسیاری به روی صحنه آمده. از سال ۱۹۹۳، برخی، به ویژه در اسراییل، براین نکته تأکید دارند که ایران “تا شش ماه آینده به بمب دست خواهد یافت”؛ بمبی که به گفته آژانس اتمی و دستگاه های اطلاعاتی غربی و اسراییلی، حتی امکان به واقعیت پیوستن هم ندارد. اگر ایران این بمب را داشت، نمی توانست از آن استفاده کند، زیرا سران تهران می دانند که بلافاصله کشورشان با اقدامات تلافی جویانه متلاشی خواهد شد؛ همان طور که شیراک نیز در سال ۲۰۰۷ به این مسأله اشاره کرده بود.

حکومت سیاسی ایران تمایلاتی دارد و اظهارات رییس جمهور سابق آن نیز به شدت جنگ طلبانه بود. حتی اگر احمدی نژاد نگفته باشد که اسراییل را از صحنه روزگار حذف خواهد کرد، ولی تکذیب های او نسبت به هولوکاست و رفتارهای ضد یهودی وی قابل انکار نیست.

انتخابات ایران که به شیوه ای نسبتاً دموکراتیک برگزار شد، باعث گردید تا دولتمردان جدیدی که به نظر می رسد خواستار عقد توافق با کشورهای غربی اند، به روی کار بیایند. با این حال، در مقوله جغرافیای سیاسی، رفتار حکومت ها در عرصه بین المللی بسیار پراهمیت تر از ماهیت حکومت هاست. احتمالاً ایران تصمیم گرفته به توافق برسد، زیرا اقتصادش به شدت از تحریم های اقتصادی که از سال ۲۰۰۶ بی وقفه علیه این کشور اعمال شده اند رنج می برد؛ شاید هم دلایل دیگر آن، سوءقصدهای انجام شده علیه دانشمندان ایرانی یا نفوذ ویروس استاکس نت و آسیب دیدن جدی سانتریفوژها باشد.

بی شک کشورهایی که با عربستان سعودی شریک اند و با ریاض داد و ستد تسلیحاتی دارند، نمی توانند به ماهیت دموکراتیک ایران خرده بگیرند. ولی می توان این سؤال را مطرح کرد که چرا فرانسه بیشتر به سوی سنی ها گرایش دارد تا شیعه ها؟

رسانه ها اغلب به ناراحتی اولاند پس از تصمیم اوباما به عدم حمله علیه سوریه اشاره می کنند. در آن مورد نیز، فرانسه راست گراتر از آمریکا و اولاند جنگ طلبانه تر از ویلپن ظاهر شد، ولی اینها همه دلایلی برگرفته از شرایط کنونی اند. برخی دیگر خاطرنشان می سازند که فرانسه و اسراییل همواره به هم نزدیک بوده اند و اینکه فرانسه به اسراییل در توسعه تسلیحات اتمی اش کمک کرده. در چنین اظهارنظری، موضع دوگل لحاظ نشده، چرا که این موضع تا سال ها پس از رفتن ژنرال نیز به قوت خود باقی بود. نتانیاهو نیز به مانند سارکوزی، دوست نزدیک اسراییل، در صحنه بین المللی محبوبیت چندانی ندارد؛ به همین دلیل ائتلاف با او به لحاظ تأثیر جهانی چندان سودآور نیست. آیا موضع فرانسه صرفاً به دلیل واهمه از ظهور یک ایران مجهز به سلاح اتمی است، یا به دلیل قراردادهایی است که با کشورهای حوزه خلیج فارس منعقد کرده؟

زمانی بود که غرب ایران را به داشتن سلاح اتمی ترغیب می کرد. این در دوران شاه بود؛ یک دیکتاتور خونخوار و دوست ایالات متحده، و آن زمانی بود که کیسینجر به شدت از اتمی شدن متحدان واشنگتن حمایت می کرد. پس از آن، کشورهای غربی از حمله غیرقانونی و نامشروع صدام حسین به ایران حمایت کردند. پس آنچه که موقعیت یک کشور را در دستیابی به سلاح اتمی تعیین می کند، ماهیت دموکراتیک یا دیکتاتوری آن نیست، بلکه موضع گیری های جغرافیای سیاسی آن کشور و نزدیکی ژئوپلیتیک آن با دیگر کشورهاست که حکم تعیین کننده دارد.

داشتن بمب اتمی غیرقابل استفاده، همان طور که دیگر کشورهای اتمی، ازجمله پاکستان و هندوستان نیز نمی توانند آن را به کار ببرند، صرفاً به مثابه عاملی برای کسب اعتبار و وجهه در منطقه خاورمیانه است. و همین اعتبار است که مایه نگرانی عربستان و اسراییل شده و همچنین عامل بازدارنده ای برای هرگونه حمله خارجی خواهد بود. ایران بدون واهمه از حملات کشورهای خارجی می تواند در کمال آرامش به حمایت خود از گروه های فلسطینی یا لبنانی متخاصم با اسراییل ادامه دهد.

ایالات متحده یک راه جدید یافته. واشنگتن نمی خواهد اجازه دستیابی به سلاح اتمی را به ایران بدهد و از اسراییل نیز به مانند گذشته حمایت می کند. با این حال، همان طور که نیویورک تایمز می نویسد، این استنباط به وجود آمده که منافع ملی ایالات متحده با منافع اسراییل و عربستان تداخل ندارد. حتی یکی از اعضای دولت سابق بوش نیز به طور رسمی همین عقیده را بیان کرده است.

ایالات متحده تصمیم گرفته در روابط خود با آسیا که رقیب بزرگش، چین، تقریباً سیطره کامل بر آن دارد، قدری تغییر ایجاد کند. آمریکا به نفت کمتری در خاورمیانه نیاز دارد، ولی همچنان می خواهد دسترسی به این نفت را تحت کنترل خود داشته باشد. به همین دلیل، اوباما ریسک بحران با اسراییل و عربستان را به بهای حفظ منافع ژئوپلیتیکی دولت اش به جان خریده. شاید عربستان که از موضع اوباما ناراحت شده، رو به خرید مترو و هواپیماهای فرانسوی آورد.

در یک جهان ایده آل، بهترین حالت آن است که هیچ سلاح اتمی ای در خاورنزدیک و در کل جهان وجود نداشته باشد. ولی آیا یک لحظه هم می توان تصور کرد که اسراییل به طور رسمی وجود ۲۰۰ کلاهک اتمی را بپذیرد و درعین حال خود را خلع سلاح کند؟ آیا می توان تصور کرد که فرانسه قدرت ضربه زننده خود را ازبین ببرد؟ احتمال آن بسیار ضعیف است. ولی این احتمال وجود دارد که ایران به کشوری “در آستانه” تبدیل شود؛ یعنی کشوری که قادر است به لطف توان علمی خود، خیلی سریع بمب اتمی بسازد.

امروز اولاند راست گراتر از اوباما عمل می کند و بیشتر به امتیازات مادی می اندیشد تا رهبری سیاسی جهان. برنامه اتمی ایران صحنه را برای فرانسه مهیا ساخته تا ساز مخالف خود را بنوازد. جای تأسف دارد که فرانسه به میانه روها یا دموکرات های ایرانی نیندیشید و بیشتر به فکر قراردادهایش بود تا ایجاد صلح. به هرحال چه ایران یک کشور “شرور” باشد، چه نباشد، به نفع تمامی کشورهاست که از جنگ بپرهیزند. و بسیاری از شرکت های فرانسوی، و در رأس آنها پژو، چشم انتظارند که تحریم های اعمال شده علیه ایران هر چه زودتر پایان پذیرند.

منبع: هافینگتون پست، ۲۵ نوامبر