قیمت و همت مردمان

نویسنده

po_borghani.jpg

صر جمعه برای غالب مردمان، زمانه دلتنگی، بیقراری، خاموشی و گاه پریشانی و فراموشی است. دردی بی نام در عصر جمعه ها برخی را می آزارد، تو گویی شکنجه ای تلخ و دردناک را پشت سر نهاده اند؛ دردی که ته مانده نشاط و شوق صبحگاهان را غبار کوچه و خیابان می کند. اما برای اهالی فرهنگ و هنر و ادب عصر جمعه، عصر اندوه و تلخی نیست بلکه ایام شادکامی، عشق و خلاقیت و امید است. اگر بر آنان نظری بیفکنی درمی یابی که هم خواب و کام شیرین و گرم دارند و هم از عشق و دوستی لذت می برند.

به هر طرف که بنگری دوستداران روی خوش و مدهوشان چشم های مست را در کار ساختن فردای روشن می بینی، یا به حروفچین ها پیام می فرستند که حروف را آماده سازید زائران آزادی در راه اند، یا در صحنه نمایش نزد خلق، آشکارا، سخن حق به بانگ جرس می گویند یا در تب و تاب نوشتن اند که ایها الناس «دموکراسی را به حاکمیت ملت ترجمه نکنید بلکه دموکراسی کوششی است برای جلوگیری از به قدرت رسیدن مستبدان، دیکتاتورها و جباران و اهمیت دموکراسی در همین معناست». اصولا همین نشست امشب، در اینجا، در سورآباد، معنایی جز این ندارد که عصر جمعه تا انتهای شب برای اهالی کوچه فرهنگ و ادب و هنر آنسان مایه خوشدلی است که با صبا افتان و خیزان تا کوی دوست بی امتداد از این و آن ره می سپارند.

بر این نظرم چند سال اخیر دور بخش هایی از جامعه ما طلسم عصرجمعه ها تنیده شده است. شورای شهر تهران و برخی بلاد دیگر از این جمله اند. این طلسم شکسته نمی شود مگر آنکه انفاس مسیحایی و پرسوز اهل فرهنگ بر آن دمیده شود. این قبیله قبلا از آزمون مشابه سربلند بیرون آمده است و امروز جامعه ما محتاج همت آنان است، همتی که بهای آن هر دو جهان است، چه شیخ ابوالحسن خرقانی در جایی فرمود؛ آدمی باشد که قیمت او یک لقمه بود و آدمی باشد که قیمت او یک دنیا بود و آدمی باشد که قیمت او هر دو جهان باشد، زیرا مردمان را به همت قیمت کنند نه به هیات و صورت.

و امروز کثیری امیدوار، چشم دوخته اند به همت بلند زنان و مردان قبیله روشنگر فرهنگ و هنر و ادب و مطبوعات. بماند که برخی عواقب توفیق احتمالی ما را با خودپسندی سیری ناپذیر و تنگ چشمی و قدرناشناسی، تلخ و دردناک برآورده کرده و نوشته اند اگر اصلاح طلبان پیروز شوند «فشار سیاسی خارجی بر دولت افزون خواهد شد. امید غرب به شکست اصولگرایان در حفظ قدرت، دخالت آنان را در امور داخلی ما افزایش خواهد داد… فشار مخالفان دولت در داخل نیز افزایش خواهد یافت. انتقادات منصفانه یا غیرمنصفانه تند خواهد شد.

حتی در مجلس نیز آثارش ظاهر خواهد شد، رسانه ها که جای خود دارد». تو گویی اولا دولت پدیده ای قدسی است که کس را حق نیست دست نزدیک آن کند تا مبادا این پدیده مقدس آلوده به دستان دیگران گردد. ثانیا منصفی پیدا می شود که بگوید با اعمال تحریم علیه ایران قدرت دخالت بیگانگان در امور داخلی فزونی می گیرد یا با مذاکره هوشمندانه از موضع برابر برای تامین منافع ملی، گشادن درها بر روی ایران در جهان را افزایش فشار معنا می کنید یا بستن و کوبیدن و کلون کردن آنها را؟ ای دست مریزاد.

ثالثا در باب سیاست داخلی نیاز چندانی به اعمال فشار مخالفان و انتقاد منصفانه و غیرمنصفانه رسانه ای و پارلمانی نیست، دولت خودش به خودش شلیک می کند، مثلا در نوبت سفر استانی تهران، نوشتند که 2300 میلیارد تومان برای انجام امور تعهد شده است اما دولت تنها 100 میلیارد تومان از کیسه اش می تواند بیرون آورد، آیا این آراستن گل به سبزه به دست خود نیست؟ رابعا، با توجه به کشمکش های درونی اصولگرایان و صدور پی در پی فهرست های رنگارنگ انتخاباتی، اکنون دلبسته ایم که این ماجراها درس عبرتی برای همه ما گردد و بعد از این خود را بر قله رفیع تقوا و پرهیزکاری ننشانیم و مصداق عینی و بارز وحدت کلمه ندانیم و دیگران را به بی تقوایی، انحصارگرایی و قدرت طلبی متهم نکنیم.

به همگان حق دهیم که رای و نظر خویش را بیان دارند و به آن عمل کنند. در دنیای سیاست و اجتماع، اختلاف نظر و سلیقه و رای امری طبیعی است آن چه مهم است رعایت قواعد و قوانین و اخلاق است. اجازه دهید برگردیم به بحث شیرین فرهنگی خودمان، سیاست را بگذاریم و بگذریم. تجربه سال های پسین ما را به این مهم رهنمون کرده که در زندگی اجتماعی مطالبات قابل تحقق و سهل الوصول را نزد دوست و آشنا ببریم و بر همین منطق امروز تنها یک تقاضای شدنی به پیشگاه نامزدهای محترم شورای شهر تهران عرضه می دارم و می گویم؛ بزرگواران! اگر خداوند مدد فرمود و ملت همت به خرج داد و شما به خانه مردم تهران راه یافتید اداره امور مراکز فرهنگی و هنری شهر تهران نظیر فرهنگسراها، کتابخانه ها و هنرگاه ها را بر مردان و زنان صاحب صلاحیت این حوزه واگذار فرمایید.

تردید نکنید هنرمندان و فرهنگ باورها از کارمندان و مدیران اداری که برای همه ما واجب الاحترامند احتمالا کارآمدتر این مراکز را اداره کنند زیرا؛ اولا گذشت 27 سال از انقلاب، کشور را صاحب خانواده ای هوشمند، باسواد، دلسوز و آگاه از اهل فرهنگ و هنر و ادب کرده که با توجه به دست عنایت و حمایت پیشکسوت ها و اساتید گرانقدر، این امکان به سهولت مهیا است که این نشاط و سرزندگی و آمادگی با محک آن تجربه و لطف بیکران، نیازهای جامعه را پاسخ دهند. ثانیا به علت تسلط تخصصی اهل فرهنگ، هم بازدهی این مراکز فزونی می گیرد و هم هزینه ها کاهش می یابد.

ثالثا هرجا که به دست کاردان سپرده شود اقبال عمومی قطعی است، کافی است به قلیل تجربه ها در این حوزه توجهی شود. به علاوه با نیازسنجی علمی می توان برای آن دسته از شاخه های فرهنگ و هنر که هنوز امکانی مهیا نشده نیز آستین ها را بالا زد.

نشستن اهل فرهنگ به دور هم یعنی استمرار زندگی خوب مردمان. جامعه ای با امنیت، رفاه، شادابی، آرامش، سلامت، بهروزی و سعادت می رسد که زندگی در آن جاری باشد و عادی. اهل فرهنگ و هنر و ادب خود قادرند در این روزگار چون یوسف تنها تا مصر بلا ره بسپارند و گلیم خویش از آب به در برند که برای رندان، یک عنب؛ یاقوت رمانی بود اما اگر فکر و دانش و یافته ها و تجارب آنان در جامعه جریان یابد آنگاه است که می توان گفت زندگی زیباست.

منبع :کارگزاران، نوزدهم آذر