پرده چهارم جدال هاشمی و مصباح

نویسنده
فیروزه متین

» هاشمی "منافق"، "مصباح بی شعور" و باقی قضایا

به فاصله کوتاهی پس از برگزاری نشست خبرگان رهبری که طی آن جناح های داخلی روحانیت نتوانستند نسبت به انتخاب جانشین برای مهدوی کنی اقدام کنند، جدال لفظی تازه ای میان هاشمی رفسنجانی و مصباح یزدی در سطح رسانه ها در گرفته است؛جدالی که این بار از ناحیه هاشمی شروع شد و حمایت ضمنی حسن خمینی، نوه آیت الله خمینی را هم که برخی معتقدند سودای گذاشتن پا در جای پای پدربزرگ اش را دارد،به همراه داشت.

هاشمی در دو نوبت، بدون آنکه مشخصا از شخص مصباح یزدی نام ببرد،او را به “ترسویی” و کم فروشی متهم کرد و با نقل خاطراتی، او را یک نیروی ارتجاعی ضد انقلاب دانست؛اتهاماتی که از سوی مصباح یزدی بی پاسخ نماند و او نیز به نوبه خود هاشمی را به همکاری با سازمان مجاهدین خلق متهم و خود را یک روحانی مبارز معرفی کرد.

نزاع رسانه ای میان این دو، پس از آن آغاز شد که هاشمی رفسنجانی در دیدار با خانواده قدوسی به ذکر خاطراتی از زمان انقلاب پرداخت و در بیان یک «خاطره تلخ» به مصباح یزدی اشاره کرد و گفت: “دو نفری – به اتفاق حضرت آیت الله خامنه ای- صبحانه رفتیم منزل آقای قدوسی. این آقا[مصباح] هم آنجا بود. نشستیم تا ظهر با او بحث کردیم تا قانعش کنیم. برای ادامه مبارزه. آخرش هم گفت من این مبارزه را حرام می دانم! به جامعه مدرسین هم گفته ام، مبارزه با شاه حرام است!حضرت آیت الله خامنه ای از او پرسیدند: دلیلت چیه؟ آن آقا در جواب گفته بود: مبارزه ای که مجاهدین و چپی ها در آن باشند، حرام است! آقای خامنه ای هم به تلخی به او گفته بود: اگر اهل مبارزه نیستی، خب مبارزه نکن ولی لااقل مبارزه را با این حرفها خراب نکن!”

او افزوده بود: “از کم فروشی این آقا، کار بجایی رسید که رهبری ۱۰ سال با او قهر بودند و از سال ۴۸ تا سال ۵۷ با آن آقا یک کلمه هم حرف نزد”.

بلافاصله پس از اظهارات هاشمی، سید حسن خمینی نیز در اجلاسی دولتی، بدون نام بردن از مصباح به وی به او طعنه زد و گفت: “یاران امام اینگونه از ایشان می گویند؛ آنها کسانی هستند که وقتی طرفداری از امام نان نداشت و شکنجه و زندان و اعدام داشت، یار ایشان بودند. در حالی که خیلی ها بعدا به سفره آماده رسیدند و شدیدا طرفدار امام شدند و الان کاتولیک تر از پاپ شده اند. همان یاران قدیمی امام می گویند که اگر می خواستند نزد ایشان از مخالفین غیبت کنند امام رو ترش می کردند”.

این دو سخن که به فاصله کوتاهی از هم به مصباح اشاره داشت، خشم وی را برانگیخت به طوری که در وب سایت خود، مطلبی با عنوان “گفت و گو با علامه مصباح با حبیب الله عسگراولادی” منتشر و طی آن هاشمی را به همکاری با سازمان مجاهدین خلق متهم کرد.

مصباح در این متن تازه منتشر شده، گفته بود: “از اوایل انقلاب تاکنون، سلیقه بنده این بوده که در هیچ حزبی مشارکت نکنم. ارادت بنده به مرحوم آقای بهشتی و اظهار لطف ایشان به من، همکاری‌های بنده با مرحوم آقای باهنر در خصوص جمعیت‌های مؤتلفه و ارادت بی‌اندازه بنده به مقام معظم رهبری را همه می‌دانند. همه این دوستان در تأسیس حزب جمهوری اسلامی شریک بودند، اما سلیقه شخصی بنده، شرکت در آن حزب نبود. البته من هیچ‌گاه آن را تخطئه نمی‌کنم، اما می‌گویم: بنده آن کاری را می‌کنم که در پیشگاه خداوند برای آن جوابی داشته باشم. پیش از پیروزی انقلاب، مقام معظم رهبری و آقای هاشمی رفسنجانی توسط آقای قدوسی وقتی تعیین کردند که برای صبحانه به منزل ما تشریف می‌آورند. در آن جلسه صبحانه غیر از این دو بزرگوار، شخص دیگری نبود.آقای هاشمی عنان سخن را به دست گرفتند و از این‌جا شروع کردند که: ما سال‌ها با هم همکارهای فرهنگی و سیاسی داشتیم، اما مدتی است که تو کنار کشیدی و با ما نیستی. امروز ما یک جبهه ضد امپریالیسم تشکیل دادیم و همه کسانی که با امپریالیسم و استعمار مخالفند باید برای پیروزی در این جبهه مشارکت کنند. ایشان در سخن‌هایشان روی جبهه ضدامپریالیسم بسیار تأکید کردند. بنده به ایشان عرض کردم: آقای هاشمی! من طلبه‌ای هستم که دغدغه‌ام اسلام است. اگر این یک حرکت اسلامی است و بناست کاری برای اسلام شود، بنده هم هستم. حال، بنده در این جبهه ضد امپریالیسم باید چه کار کنم؟ ایشان گفتند: مسأله شریعتی و شهید جاوید و… را باید کنار گذاشت. حتی ما با مارکسیست‌ها باید اتحاد داشته باشیم! ما باید با تمام گروه‌هایی که ضد امپریالیسم هستند از مارکسیست‌ها، مجاهدین، طرفداران شریعتی تا طرفداران صالحی نجف‌آبادی و دیگران اتحاد داشته باشیم و مخالفت را کنار بگذاریم و فقط با امپریالیسم مبارزه کنیم! ”

وی افزوده بود: “در آن جلسه گفتم: مطرح کردن صالحی که دیگر معنا ندارد، ولی از من چه می‌خواهید و پیشنهادتان چیست، گفتند: بیا و با مجاهدین همکاری کن! گفتم: من آن‌ها را نمی‌شناسم. چیزهایی درباره آن‌ها شنیده‌ام، اما تا آن‌‌ها را نشناسم همکاری نمی‌کنم. گفتند: ما می‌شناسیم. گفتم: من کار شما را تخطئه نمی‌کنم. شما پیش خدا حجت دارید و کارتان را بکنید، اما من تا آن‌ها را نشناسم، تأیید نمی‌کنم. گفتند: نماز شبشان ترک نمی‌شود، ماهیانه دوازده هزار تومان حقوق می‌گیرند و از این مقدار فقط پانصد تومانش را مصرف و بقیه‌اش را صرف مبارزه می‌کنند، چنینند و چنانند”.

او همچنین گفته است: “کمک‌های آقای هاشمی به منافقین را نیز نباید فراموش کرد. چه پول‌هایی که به آنها داد”.

انتشار این متن در پایگاه اطلاع رسانی مصباح، حمله دوم هاشمی را در پی داشت. پایگاه اطلاع رسانی وی در متنی با عنوان “بازخوانی بیانات امام در منشور روحانیت”، نوشت: “بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی ایران در منشور تاریخی روحانیت ضمن بیان ناگفته هایی از دوران مبارزه و خون دلهای آن ایام، تاکید فرمودند: دیروز مقدس‏ نماهای بیشعور می ‏گفتند مبارزه با شاه حرام است و مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- مفید و راهگشا است، امروز یکمرتبه متدین شده اند و فریاد «وااسلاما» سر می ‏دهند! در دوران مبارزه اوضاع مثل امروز نبود، هر کس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهای مقدس‏ نماها از میدان به در می رفت؛ ترویج تفکر «شاه سایه خداست» و یا با گوشت و پوست نمی ‏توان در مقابل توپ و تانک ایستاد و اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسی می ‏دهد و از همه شکننده ‏تر، شعار گمراه ‏کننده حکومت قبل از ظهور امام زمان- علیه السلام- باطل است و هزاران «إن قُلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایی بودند که نمی ‏شد با نصیحت و مبارزه منفی و تبلیغات جلوی آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون بود که خداوند وسیله ‏اش را آماده نمود ».ولایتی» های دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته‏ اند و در عمل پشت پیامبرو اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته ‏اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می ‏خورند!”

 علاوه بر هاشمی، سایت انتخاب هم که به وی نزدیک است در مطلبی با عنوان “سه سئوال محترمانه از مصباح”، نوشت: “آیا از نظر حضرتعالی که مفتخر به لقب «آیت‌الله» هستید و سال‌ها درس اخلاق گفته‌اید، استفاده از تعبیر «منافقین» در متهم کردن آیت‌الله هاشمی امری اخلاقی و قابل دفاع شرعی در محضر خداوند است؟ کسانی که اندک اطلاعی از تاریخ انقلاب دارند می‌دانند که در بدو انقلاب، سازمان مجاهدین خلق، از جمله گروه‌های اسلامی بود که در کنار مردم و روحانیت با رژیم شاه مبارزه می‌کرد و همه بزرگان انقلاب از جمله آیت‌الله هاشمی - نیز به آنها و سایر مبارزان انقلابی کمک می‌کردند. بعدها وقتی کادر رهبری اولیه سازمان مجاهدین بازداشت شدند، جایگزینان آنها با تغییر در ایدئولوژی سازمان، رسما مشی مارکسیستی را برای خود برگزیدند و از این تاریخ به بعد راه آنها از مبارزان اسلامی مانند آیت‌الله بهشتی، آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله هاشمی و آیت‌الله طالقانی جدا شد”.

پرده چهارم این نزاع اما روز گذشته با انتشار متن مصاحبه مصباح با روزنامه کیهان در سال ۷۸ پی گرفته شد؛ متنی که طی آن مصباح تلاش کرده بود تا برای خود سابقه انقلابی بتراشد: “در فعالیت‌هایی که ایشان (حضرت امام) آغاز کرده بودند و در هر جایی که از دست ما کاری بر می‌آمد، انجام وظیفه کردیم و مواردی بود که امام نصف شب کسی را به درب منزل ما می‌فرستادند و می‌گفتند که مثلاً این اعلامیه را ببرید چاپخانه، چاپ کنید. شاهد آن هم آقای هاشمی ‌رفسنجانی است و می‌توانید از ایشان سؤال کنید. چاپخانه‌هایی بود که ما با صاحبان آن‌ها آشنایی داشتیم و نصف شب درب خانه صاحبانشان را می‌زدیم تا اعلامیه حضرت امام را چاپ کنیم. خود ما در زمانی که حضرت امام در ترکیه بودند، اعلامیه‌های ایشان را به نام روحانیت، طلاب و یا مدرسین در میان مردم پخش می‌کردیم و یا اینکه در خارج از کشور اعلامیه‌هایی به زبان عربی مثلاً در مراسم حج چاپ و توزیع می‌کردیم. مثلاً من یادم هست که یک زمانی شخصاً به چاپخانه مراجعه کردم و با درشکه اعلامیه را به منزل آقایی بردم و از آنجا به اهواز بردیم و برای توزیع به عربستان ارسال کردیم. کسانی که وارد نیستند، فکر می‌کنند که ما همیشه آرام بودیم و سر به زیر می‌آمدیم و می‌رفتیم و کاری به مسائل سیاسی و مبارزه نداشتیم. آن‌هایی که شهید شدند (مثل شهید بهشتی)، نیستند که بگویند، ولی آن‌هایی که هستند، مانند مقام معظم رهبری، آقای هاشمی ‌رفسنجانی - با ایشان همکاری‌های زیادی داشتیم - می‌توانند از ایشان سؤال کنند. در خاطرات آقای هاشمی ‌رفسنجانی هم شخصاً با اسم هست، اعلامیه‌ها و نشریاتی که منتشر می‌کردیم که یکی از آن‌ها به نام نشریه «بعثت» بود و نشریه‌ای بود که خود ما مستقیماً منتشر می‌کردیم و ۹۰ درصد کارهای آن را خود ما انجام می‌دادیم. به نظرم نمونه‌ای از آن در خاطرات آقای هاشمی چاپ شده باشد که عنوان آن هم «انتقام» بود، که عنوانی که نوشته شده بود خط خود بنده بود. همچنین تاسیس یک گروه یازده ‌نفری که زمینه‌ای را برای پیدایش جامعه مدرسین پی‌ریزی کردیم که الان هم در اساسنامه جامعه مدرسین به این یازده‌ نفر اشاره‌ای شده است که چه کسانی بوده‌اند و بنده هم یکی از آن‌ها هستم و نظایر آن زیاد است که لزومی ندارد الان به همه آن‌ها اشاره شود. اگر این‌ها مبارزه نیست، بلی ما اهل مبارزه نبودیم، اما اگر این‌ها مبارزه هست، به هر حال ما هم در این مبارزه سهمی داشته‌ایم”.

گفتنیست، درگیری های کلامی میان مصباح یزدی و هاشمی رفسنجانی طی سال های اخیر بارها روی داده اما این برای اولین بار است که این دو، صرف نظر از جایگاه شان در ساخت قدرت حکومت دینی، بدون هیچ پروایی به یکدیگر می تازند. آگاهان بالاگرفتن این جدال را بی ارتباط با تحولات اخیر خبرگان و مرگ مغزی رئیس این مجلس و البته بیماری آیت الله خامنه ای نمی دانند.