خارش هفت ساله

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

البته نمی دانم که جک لمون شبیه آقاست یا شبیه احمدی نژاد، ولی مطمئنم که هیچ کدام شان شبیه مریلین مونرو نیستند. این آقای جک لمون یک همسری داشت که البته او هم نه شبیه آقا بود نه شبیه مموتی، ولی به هر حال زن آقای جک لمون در سال هفتم ریاست جمهوری اش - البته خیلی هم فرق نمی کند- چون همان روشی که جک لمون برای انتخاب همسر داشت، آقا برای انتخاب مموتی داشت، یعنی خیلی ساده از او خوشش می آمد و احساس می کرد طرف از همه به او نزدیک تر است، به هر حال، زن آقای جک لمون هفت سال تابستان و زمستان، بعد از سفر استانی و قبل از سفر استانی، بعد از نیویورک و قبل از نیویورک، از کله صبح تا بوق سگ، نشسته بود ور دل شوهرش و هی نگاهش می کرد که کم نشود. آقا هم هی نگاه می کرد به این سوسک سیاه که از در و دیوار بالا می رفت و دائم برایش اسفند دود می کرد و هی می گفت “قربون دست و پای بلوریت برم” هی می گفت این زن جواهر است، از صبح تا شب رخت می شوید و قابلمه می سابد و کهنه وزرای دولت را عوض می کند و صبح تا شام همه جا را جارو می کند.

هفت سال که شد، زن آقا قرار شد برود سفر، و از آنجا که این روانکاوهای علوم انسانی خوانده فاسدالاخلاق معتقدند هر مرد و زنی، بعد از گذشتن هفت سال از ازدواج ، فیلشان یاد مریلین مونرو می کند و زنشان را رد می کنند برود لای دست ننه و بابایش، حالا همه یادشان افتاده که عامل اصلی همه مشکلات کشور از همین بی ریخت جان است که دیگر نه حنایش پیش کسی رنگ دارد، نه قسم حضرت ابوالفضل اش را قبول می کنند و هی دنبال دم خروس مشائی می گردند. البته همه مشکل از خوشگلی مریلین مونرو نیست، بالاخره این زنک سلیطه این قدر دروغ گفته و سر همه را گول مالیده و اره و عوره شمسی کوره را از اعضای خاندان جلیل از ارادان و دانشگاه علم و صنعت آورده به هیات دولت، این قدر حرف مفت زده و ممه اش را لولو برده و گلستانچای اش از یاد کسی نرفته و هاله نورش هنوز تتق می زند، که طرف هر کسی باشد، بعد از هفت سال می گوید مهرت حلال و جانت در، برو که نمی خواهم روی نحس ات را ببینم.

حکایت چراغانی چارسوق چارشنبه چارسال قبل است، همان جا که محمد خاتم و اکبر هاشم و میرحسین بچه تبریز و مهدی بچه الیگودرز نشسته بودند و حکایت می کردند که همین آقا، میرحسین را به زور آقابزرگش برای اینکه از نااهلی دست بردارد و به خانه و زندگی و نان و گوشت ملت برسد آورده و هنوز دو سال نشده، با او قهر کرده و در تمام آن شش هفت سال پشت به هم می خوابیدند و هر کدام در یک بستر دو رویا می دیدند، بعد هم که سن و سالی از او گذشته، اکبر را آورده که خانه اش را بسازد و زندگی اش را سروسامان بدهد ولی هنوز پنج سال نشده، با او هم قهر کرده، بعد هم که فریبا جان وارد زندگی اش شد که از همان سال دوم از بس چشم مردم دنبال فریبا جان بود و همه خاطرش را می خواستند، از حسادت داشته چشمهاش در می آمده و از همان سال دوم خرجش را سوا کرده و زن خوشگل باسواد شیک پوش را ول کرده و دنبال دختر دهاتی نجیب گشته و دختره هم هنوز نیامده هی خرج روی دستش گذاشته و حالا هم که شده هفت سال.

همین دیروز نمی دانم دو تا یا چهار تا یا ده تا نماینده مجلس جمع شدند و یکی شان گفته که “احمدی نژاد باید مسوولیت اقدامات هفت ساله اش را بپذیرد.” چنان حرف می زنند انگار خودشان مسوولیت کارهای خودشان را قبول می کنند، یا آقا مسوولیت کارهایش را قبول می کند. همچی حرف می زنند انگار که احمدی نژاد به زور خودش را انداخته گردن آقا و بعد از اینکه با او به اجماع رسیده و از همه به او بیشتر نزدیکی کرده، گفته که این بچه مال توست و رفته پزشکی غیرقانونی که این آقا باید مرا بگیرد. انگار نه انگار که آقا هرچه آشنا و رفیق داشته از خودش رانده و حالا شده وامانده و کاسه چه کنم دستش گرفته. به قول ابراهیم یزدی این تحفه را که کسی نمی شناخت، رفتید با چادر و چاقچور از ده برش داشتید آوردید و حالا که دسته جمعی حال و حول کردید، حالا آقا شده فرشته و مموتی شده شیطان؟ هرچه فامیل و آشنا بود گفتند یارب مباد آنکه گدا معتبر شود، گوش به حرف هیچ کس ندادی، حالا بخور. ارز شده دلاری 2400 تومان. به قول فلانی تا یک ماه قبل با پانصد هزار تومان بیست روز زندگی می کردیم، حالا ده روزه تمام می شود.

دلار را که مردم نمی خرند که بروند خارج، می خرند بگذارند زیر سرشان که فردا صد دلار شان که امروز دو میلیون است، یک هفته بعد بشود سه میلیون. دولت هم هی طلا و ارز مملکت را که پشتوانه اسکناس است، می کند سکه و می فرستد بازار آزاد تا اسکناس هزاری و دو هزاری و پنج هزاری و ده هزاری را جمع کند از دست مردم که یک ماه بعد دوباره همان اسکناس را بدهد به عنوان یارانه و حقوق و حق البوق دست کارمندان مملکت. بعد دوباره دلار از چین بیاورد و طلا از خزانه بیاورد و بفروشد و دوباره پول، دوباره طلا، دوباره دلار. حالا می پرسی آخرش چی می شود؟ نخودچی! همان که اولش بود. پنج سال قبل صد تا اقتصاد دادن گفتند این اقتصاد سه سال بعد به بن بست می رسد، زدند توی سرشان، ده تا را کردند زندان، بیست تا را صم بکم نشاندند گوشه خانه، ده تا هم از مملکت فرار کردند، ماند پنجاه تا اقتصاد دان. همان پنجاه تا دوباره اعلامیه دادند که تورم می رسد به سی درصد و مملکت نابود می شود، دوباره بیست تا را خفه کردند، بعد سی نفر باقیمانده اطلاعیه دادند، بعد ده تا دیگر را گرفتند، حالا به همان بیست تای باقیمانده می گویند آینده اقتصاد ایران را پیش بینی کن، طرف می گوید درخشان است. می گویند نه، راستکی پیش بینی کن، می گوید: شرمنده ام! هنوز جای پیش بینی سه سال قبل ام درد می کند. یک تپه گلکاری نشده هم باقی نمانده که بشود اجاره داد به قطر آنجا کشاورزی کنند و دلار بدهند که دولت بفروشد در بازار آزاد و یک ماه دیگر هم خاکه رو خاکه کنند.
می گویند چرا کانادا رابطه اش را قطع کرده؟ یا به خاطر بشار اسد است، یا مرتضوی، یا خاوری یا سخنرانی آقا در اجلاس خبرگان. کدامش به استکبار مربوط است؟ اولندش درباره سخنرانی آقا، شما که یک مرغ توی بازارت پرواز نمی کند، و کل درآمد غیرنفتی پنج ماه اول سال ات، نصف برآورد هم نیست و نفت هم سی درصد فروش اش پایین آمده، مغز خر خوردی که پنج میلیارد دلار هزینه کردی که مرسی و بان کی مون بیایند درودیوار اجلاس را قهوه ای کنند و هنوز یک هفته از موفقیت بی نظیر اجلاس نگذشته، کانادا سفارتخانه اش را تعطیل کند و کاترین خانم از طرف اتحادیه اروپا صریحا علیه بشار اسد موضع بگیرد؟

آدمی که بخش تحتانی وجودش لخت است، بخش فوقانی وجودش آتش بازی می کند؟ این از حرف خودتان، مرتضوی را هم که ما نیاوردیم به طور غیرقانونی بکنیم اش مقام عالی کشور که کانادا سر زهرا کاظمی عصبانی شود، خودتان کردید، حالا چرا ناراحتی؟ خاوری هم که سخنگوی جنبش سبز نبود. خودتان کردید رئیس بانک، خودتان گذاشتید پول خارج کند، آدم زرنگ هم طبق قدیمی ترین قانون بشر، اولین کاری که می کند این است که سر آدم احمق را کلاه بگذارد. حالا برگشتی می گویی پلیس بین الملل تحویل اش بدهد. آن هم در همان روزی که حکم اعدام دادگاه اختلاس را صادر کردی. کانادا که مجرم اختلاس را تحویل نمی دهد که تو اعدام اش کنی. خیلی زرنگ بودی، می خواستی اول او را تحویل بگیری بعد حکم اعدام این را بدهی.

تازه! مگر فقط همین یکی است. دیروز همین آقای رحیمی نفر دوم هیات دولت فخیمه، که خودش به اندازه وزن خاوری پرونده معوقه در قوه قضائیه دارد، اعلام کرده که “ یک وزیر سابق 21 میلیارد تومان پول گرفته و پس نمی دهد.” بیا! این هم شاهدش. کلاهتان را بگذارید بالاتر. طرف 21 میلیارد تومان پول مملکت را قرض گرفته، از کی قرض گرفته؟ اصلا وزیر به چه حقی 21 میلیارد تومان قرض گرفته؟ اصلا تو به چه حقی به او قرض دادی؟ جرات نمی کنند اسم وزیری را که 21 میلیارد پول را بالا کشیده و دو تا ساندیس خنک هم روی آن خورده، ببرند، بعد می گویند چرا فلانی اختلاس کرده و فرار کرده؟ چرا خاوری کاخ دارد در تورنتو؟ مگر ما برایش خریدیم؟ خودتان پولش را دادید. با همین 21 میلیارد تومان می شود هفت تا کاخ مثل همان کاخ خاوری در بهترین جای تورنتو خرید.

همین است که طرف خارش هفت ساله می گیرد. محض رضای خدا، در همین کابینه امام زمانی، در همین دولت عدالت پرور، در همین دولت پابرهنه، محض رضای خدا یک نفر، فقط یک نفر را نشان بدهید که پرونده مالی یا تروریستی نداشته باشد. ما که نمی گوییم دزد هستند، ما اصلا بی خیال این حرف ها نشستیم صبح تا شب فارسی وان سق می زنیم و شب هم بفرمایید شام می بینیم. دیگی که برای ما نمی جوشد کله سگ توش بجوشد. اصلا به ما چه؟

میرحسین ما گفت مملکت قربانی ماجراجویی سیاسی و اقتصادی است، انداختیدش جایی که دو سال است بچه اش خبرش را ندارد. تمام زندانی های جنبش سبز و وزرای خاتمی را بیاندازی توی آبمیوه گیری و پول شان کنی، سرجمع به اندازه دزدی همین آقای اسمشو نبر 21 میلیاردی ثروت همه شان روی هم نمی شود. اصلا ما را سنه نه؟ حالا بعد از هفت سال که آقا خارانده و خوشش آمده و هی خارش گرفته، شده هفت سال. بچه پررو که هفت سال قبل گفته بود “ تا سه ماه دیگر تورم تک رقمی می شود” تازه بعد از اینکه تورم دارد می رسد به 40 درصد دیروز اعلام کرده که “آماده باش برای سازندگی ایران.” چنان حرف می زند انگار که تازه اولین روز ظهورش است و انگار نه انگار برق هاله نورش قطع شده است. تازه، بعد از اینکه اقتصاد کشور تبدیل شده به توالت عمومی و هر روز یک مصیبت از آسمان نازل می شود، آقای سید جلال یحیی زاده فرمایش فرموده که “اقتصاد به بخش خصوصی سپرده شود.” کدام دیوانه ای در بخش خصوصی حاضر است این اقتصاد را با این وضع به یک دهم قیمت بخرد.

از همان سالی که دولت اعلام کرد می خواهیم سه صفر را از جلوی پول حذف کنیم، یک صفر اضافه شده. حالا باید چهار صفر حذف شود تا برسد به همان جا که بنابود سه صفر حذف شود. این وضع مملکت است وآدم نمی تواند بفهمد یعنی چی که وزیر کشور فرموده که : “امروزه شور و نشاط و اشتیاق کار در سراسر کشور حاکم است و سازندگی و آبادانی کشور را درنوردیده است.” و در ادامه اضافه کرده که : “ایران در دنیا الگو شده، به طوری که چشم جهان و مردم دنبال ایران اسلامی است.” خوش به حال وزیر کشور که حال اش این همه خوب است. البته ما گوش جان می سپاریم به آقای کنت دراکولا معروف به احمد خاتمی که همین جمعه گفته: “ما دروغ نمی گوییم، هیچ منتقدی زندانی نیست.” ما هم می گوییم: شما که دروغ نمی گویید، ولی به بغل دماغ عمل نکرده عمه آدم دروغ گو!