ما می توانیم فرض کنیم که دیپلماسی متخذه از سوی آمریکا در مورد برنامه های هسته ای ایران به هیچ یک از اهداف خود، از جمله منزوی کردن هر چه بیشتر ایران و در نتیجه ایجاد صدائی واحد در عرصه جهانی، دست نیافته است. اما نمی توانیم تاثیر آن را در عمیق تر کردن اختلافات داخلی در بین مسئولین کشور کتمان کنیم. آن چه که امروز روشن شده حکایت از آن دارد که دول غربی پاشنه آشیل نظام را به درستی شناخته اند. هر چند که گزافه گوئی است اگر تصور کنیم فاصله قابل مشاهده در بین متولیان امور کشور تنها ناشی از فشارهای بین المللی است. هم چنان که در سایر زمینه ها، از جمله مسائل داخلی، شاهد اختلاف میان مسئولین هستیم.
وجود همین اختلافات و اشراف غرب نسبت به آن باعث شد که سولانا، قطعاً با صلاحدید هیئت همراهش، در روز تسلیم نامه و بسته پیشنهادی 5+1 تصمیم بگیرد تا محتویات بسته را، به زبان فارسی، به روزنامه ها بکشاند. از فردای آن روز بلافاصله موضوع درمطبوعات طرح شد. رسانه هایی که قبل از آن از دخالت در موضوع پرونده اتمی کشورمان توسط شورای عالی امنیت ملی منع شده بودند، جرأت یافتند این بار از زبان این مسئول و یا از زبان سایتی وابسته به مسئولی دیگر به طرح موضوع پرداخته، تلویحاًَ و در بعضی شرایط صراحتا، برخورد معقول با بسته پیشنهادی را طلب کنند. این زمانی بود که وجود تفرقه بیشتر احساس شد.
در میان تمامی مطالب منتشره در جرائد کشور شاید هیچ یک به اندازه مصاحبه ولایتی مورد توجه رسانه های داخل و خارج قرار نگرفت. چرا که ایشان دیر زمانی نفر اول سیاست خارجی کشور بود و از مشاورین عالی رتبه رهبر کشور به حساب می آید. در این میان نباید فراموش کنیم که پذیرش قطع نامه 598 در زمان مدیریت ایشان صورت گرفته بود. هر چند ولایتی بلافاصله بعد از انتشار متن گفتگویش با روزنامه جمهوری اسلامی ناچار به تکذیب برخی از قسمت ها شد، با این حال تاثیر آن مصاحبه به حدی بود که سخنگوی دولت در مقابل این مصاحبه و کلام صلح جویانه متکی در نیویورک ناچار به اتخاذ موضعی سخت شد و دو وزیر امور خارجه دور و نزدیک نظام را متهم کند که با ابراز نظرات شخصی، رویه ای خلاف تصمیمات دولت در پیش گرفته اند.
با این حال علائم وجود این اختلافات تنها به کلام الهام محدود نشد. احمدی نژاد در سفر خود به مالزی بارها در سخنرانی ها، مصاحبه ها و حتی نامه ای که به اجلاس گروه هشت نوشت، آشکارا اختلاف دیدگاه خود را با هر گونه روش آشتی جویانه با غرب را به نمایش گذاشت. بخش دیگری از این ابراز مخالفت ها با روش های صلح جویانه جهت مختومه کردن پرونده هسته ای ایران تنها در حد پیام های این و آن باقی نمانده صورت عملی به خود گرفت. درست در آخرین روز اجلاس گروه هشت، سپاه پاسداران در مانور خود قدرت موشکی ایران را به رخ رقیبان کشید تا از تلطیف احتمالی حاصل از سخنان ولایتی، متکی و آقازاده جلوگیری کند.
مقاله کیهان، به عنوان سخن گوی بخشی از عناصر درون حاکمیت، مورخ 22/4/87 مؤید وجود تفاوت در روش ها و منش ها در میان تصمیم گیران ارشد نظام برای برحورد با مسئله هسته ای است. این روزنامه در جهت حمایت از مانور موشکی سپاه به “تغییر جغرافیای تهدید” اشاره کرده به جهانیان مژده می دهد نه تنها ”اسرائیل مرده” بلکه تمامی آمریکا و اروپا در تیررس ایران قرار گرفته است. این در حالی است که لاوروف دیپلمات کهنه کار روسی، با درک میزان خطر، پس از این رزمایش به آمریکا اطلاع می دهد که برای موشک های ایرانی لازم نیست تدبیر خاصی در نظر گرفته شود. اگرچه ممکن است هدف اصلی این گونه موضع گیری ها از سوی لاوروف در جهت مواجهه با سپر موشکی آمریکا در اروپا ارزیابی شود، با این حال از شواهد امر چنین بر می آید که همان طور که گروه هشت از روسیه خواسته برخورد فعال تری با مشکل هسته ای ایران داشته باشد، این کشور در جهت آرام کردن اوضاع دست به کار شده است.
سؤالی که اکنون مطرح است میزان اصالت این اختلافات است؟ درواقع آیا این تفاوت مرزها تنها برای گمراه کردن کشورهای خارجی است یا به صورت واقع حاکمیت در مورد اصلی ترین موضوع سیاست خارجی خود دچار تشتت آرا است؟ به اعتقاد نگارنده این اختلاف نه تنها واقعیت دارد بلکه هر روز بر شدت و حدت آن افزوده می شود. برای اثبات این ادعا توجه به تغییر چندین باره مسئولین مستقیم مذاکرات با نماینده 5+1 در ایران و میزان اتهام زنی مسئولین جدید به مسئولین قبلی کفایت می کند. با این حال می توانیم به موضع گیری نمایندگان مجلس هشتم در مورد لزوم مداخله بیشتر “مجلس هسته ای” در امور مربوط به مذاکرات با شش کشور اشاره کنیم. امری که قبل از این تا این حد روی آن اصرار نمی شد.این مسئله وقتی بیشتر رخ می نماید که بدانیم ریاست مجلس دست کسی است که خود زمانی مذاکره کننده اصلی با سولانا بوده است.
امروز آمریکا و متحدینش با توجه به همین نکته تلاش می کنند میزان فشارها را افزایش دهند تا توجه خود را به نقطه ضعف واقعا موجود نشان دهند. همان طور که رایس هم چند روز پیش اشاره کرد: “دیپلماسی حتما به معنای مذاکره نیست”. جبهه مقابل ایران از طریق دیپلماسی می توانند آنقدر دایره محاصره را تنگ کنند که اختلافات به نقطه بحرانی خود برسد. در این صورت چه در پشت میز مذاکره و چه در یک میدان جنگ احتمالی، طرف ایرانی دست بالا را نخواهد داشت. حاصل این مسئله برای ملت ما از دست دادن بیشترین امتیازات خواهد بود. به خصوص ملتی که نامحرم ترین برای مهم ترین مشکل طول تاریخ خود است.