عبدالله نوری در دیدار با جمعی از فعالان دانشجویی دانشگاه های آزاد، با تاکید بر اینکه “یک نظام مستقر هیچگاه خود را متزلزل معرفی نمی کند که ممکن است در آن براندازی نرم و یا زبر اتفاق بیافتد” از مسئولین خواست با توجه به تحولات آمریکا، “نگذارند مخالفان جمهوری اسلامی در نیکی از آنان سبقت بگیرند.”
نوری در این جلسه همچنین با اشاره به لزوم “ارزیابی مسایل در زمان رخداد هر حادثه یا واقعه تاریخی” گفت: “فعالان دانشجویی و سیاسی که در دوران جوانی به سر می برند بایستی همواره سعی کنند به دنبال ارزیابی صحیح و درست مسایل باشند و از مطلق انگاری و نگاه سیاه و سفید به مسایل روز و یا تاریخی، با نگرش های افراطی و یا تفریطی بپرهیزند و همه مسایل، به ویژه مسایل تاریخی را در ارتباط با شرایط و ویژگیهای خاص زمان خود بررسی کنند. یکی از اشکالات جدی امروز نیز مطلق انگاری است از هر دو سو، چه مقدس انگاری مطلق و چه سیاه انگاری مطلق؛ گاهی تعریف و تمجید ها مطلق می شود و گاه نقدها هم به گونه ای می شود که شاید سیاه تر از آن قابل تصور نباشد. توصیه می کنم که از گذشته خود ما عبرت بگیرید، ما دچار همین مشکل بودیم از دوران مبارزه تا پس از پیروزی انقلاب، آنچه که برای ما مقدس می شد گاهی نقد ناپذیر می گشت و آنچه را معیوب می دانستیم چه بسا غیر قابل اصلاح می پنداشتیم.”
وزیر کشور دولت اصلاحات درادامه افزود: “در قضاوت ها به یکباره سی سال جمهوری اسلامی را سیاه و یا سفید جلوه ندهیم، زیرا مطلق گرایی انسان را به انحصار طلبی سوق می دهد چون خود را صالح مطلق و نیروی مقابل را نا صالح مطلق می پندارد. تفکر مطلق انگاری می تواند انسان را در هاله ای از قداست قرار دهد که هر نقدی را در جهت مقابله و براندازی تفسیر کند و به مرور فرد مطلق انگار را نسبت به خیر خواهان خودش نیز بدبین کند و در طول زمان به حدی از وسواس برسد که با مصلحان جامعه و دلسوزان کشور به گونه ای برخورد کند که یکی پس از دیگری سکوت را بر نقد دلسوزانه ترجیح دهند. این روحیه نقد ناپذیری به مرور هر نقدی را توطئه و در جهت براندازی می بیند و چون قدرت را در اختیار دارد از قدرت برای سرکوب توطئه گران و براندازان خیالی بهره می گیرد.”
عبد الله نوری در بخش دیگری از سخنان خود در این دیدار با اشاره به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا این جریان را “واقعه ای تاثیرگذار و قابل توجه” توصیف کرد و افزود: “جمهوری اسلامی از ابتدا از یک طرف اینگونه می اندیشیده است که می تواند در منطقه و جهان تاثیر گذار و چه بسا الگو باشد و از سوی دیگر همواره آمریکا را به عنوان خطری بزرگ برای جامعه جهانی معرفی کرده است.اینک به نظر من مسئولان کشور و نظام باید با توجه به تحولی که در آمریکا روی داده است کاری کنند که از مخالفان خود، در جهت بسط و گسترش مبانی فکری خود در سطح دنیا عقب نمانند و به تعبیر معصوم، آنها در عمل به نیکی ها از شما سبقت نگیرند.”
در ادامه این جلسه عبدالله نوری انتخاب باراک اوباما را به عنوان رییس جمهور آمریکا “بخشی از یک روند تحولی در جامعه آمریکا” دانست و گفت: “تا چند دهه پیش آمریکا یکی از مراکز مهم برده داری بود به گونه ای که باند های قاچاق انسان سیاهان را با کشتی از آفریقا به این کشور منتقل می کردند و به عنوان برده به فروش می رساندند و اربابان از آنها بیگاری می کشیدند و ارتباط آنها را با مبدأ و خانواده هایشان تا زمان مرگ قطع می کردند. به عبارت دیگر در شرایطی که در جهان غرب مباحث دموکراسی و حقوق بشر مطرح بود و حرکتها و تحول ها و حتی انقلابها در جهت آزادی انسان و کرامت او انجام می شد، در گوشه ای از جهان کشوری مانند آمریکا با برده داری به استثمار انسان می پرداخت. در این کشور پس از چندین دهه رفتار وحشیانه ای که نسبت به سیاهان وجود داشت، پس از الغای برده داری به مرور از آنچه در جهت تبعیض نژادی وجود داشت کاسته شد.”
وی ادامه داد: “آمریکا از آبراهام لینکلن تا مارتین لوترکینگ و از کینگ تا اوباما مسیر طولانی را طی نموده است، بزرگترین اعتصاب غیرخشونت آمیز سیاهان ایالات متحده به صدور بیانیه ای از سوی دادگاه عالی ایالات متحده مبنی بر حقوق مساوی سیاهان و سفیدپوستان در استفاده و اشتغال در اتوبوسرانی منجر شد. مرحله به مرحله محرومیت ها و ممنوعیت ها حذف شد تا امروز که شرایط در آمریکا به مرحله ای رسیده که فردی از اقلیت سیاه پوست، مهاجر و مسلمان زاده بتواند به عنوان ریس جمهور آمریکا و به صورت ظاهر، به عنوان مقتدرترین فرد جهان انتخاب شود و در نهادینه کردن دموکراسی گوی سبقت را از تمامی کشورهای پیشتاز دموکراسی نیز برباید. به تعبیر رقیب انتخاباتی آقای اوباما، انتخاب یک سیاهپوست به ریاست جمهوری نشانه تغییرات وسیع در طول یک قرن اخیر در آمریکاست و یا به تعبیری دیگر این انتخاب شهادت دیگری است بر اینکه حقارتهای انسانی دائمی نیستند.”
عبدالله نوری سپس با طرح این سئوال که “این حادثه چه تاثیری بر نگرش مردم جهان نسبت به آمریکا می گذارد” اظهار داشت: “من در اینجا صرفا به موضوع برابری حقوق و نهادینه شدن دموکراسی در آمریکا اشاره می کنم و نه در ارتباط با عملکرد آمریکا در نقاط مختلف دنیا که در هر مورد بحث خود را دارد و می تواند پسندیده و یا ناپسند باشد. همانگونه که در ارتباط با آقای اوباما هم عملکرد آینده وی می تواند در جهت تایید و یا تخریب او و یا کشورش مؤثر باشد، سخن من این است که نفس همین اتفاق چه تاثیری در میان مردم آمریکا و نیز مردم جهان داشته است؟ بسیاری از نظر سنجی ها ظرف همین چند روز بیانگر تاثیرات شگرف این تحول تاریخی در میان مردم جهان است. البته ممکن است گروهی معتقد باشند که آقا شما ساده اید. اوباما هم قبل از کاندیداتوری سر سپردگی خود را به محافل صهیونیستی اعلام کرده تا به او مجوز داده اند کاندیدا شود و سگ زرد هم برادر شغال است، این حرفها ممکن است در بدبینانه ترین تحلیل مطرح باشد، لکن آیا می توان منکر تاثیر عظیم جهانی این حادثه شد؟ یا ممکن است دیگری بگوید پس از تخریب گسترده چهره آمریکا در میان جهانیان سیاستمداران کار کشته آمریکایی برای بازسازی چهره آمریکا چنین کرده اند که در این راستا می توان انگیزه های متفاوتی را برشمرد و تحلیل های گوناگونی را ارائه کرد ولی هم اکنون این موضوع بحث من نیست، بحث بر سر تاثیر گذاری این رفتار در میان جامعه آمریکا و دیگر جوامع جهانی است.”
عبدالله نوری آنگاه با یادآوری این نکته که “برخی پیش از برگزاری این انتخابات می گفتند که هسته های قدرت در آمریکا نمی گذارند یک سیاه پوست در آمریکا رییس جمهور شود” گفت: “کشوری که می رفت به یک کشور منفور نزد افکار عمومی جهانی بدل شود، با این تحول به کانون توجهات افکار عمومی جهانی تبدیل شده است. جمهوری اسلامی هم چنانچه می اندیشد که این روش می تواند دارای تاثیرات مثبتی باشد همینگونه عمل کند تا در جهت جذب قلوب داخل و خارج به سمت و سوی خود اقدام کرده باشد و نه اینکه دلسوزان ایران را هم بر نتابد و یکی پس از دیگری آنان را حذف کند.”
عبد الله نوری در همین راستا افزود: “حکومت باید در راه این تحول گام بردارد و از میدان دادن به جریان های گوناگون واهمه نداشته باشد که مثلاً این امر ممکن است به مرور موجب براندازی شود. حکومتی که با حذف منتقدان دلسوز، داخل را هم برای خود حفظ نکند چگونه می خواهد خارج را به خود جذب کند؟”
عبدالله نوری این بحث را چنین ادامه داد: “در یک نظام سیاسی استقرار یافته براندازی معنی ندارد، تفوه به براندازی در واقع مختص سیستم هایی است که یا مستقر نیستند یا احساس استقرار نمی کنند و از این بابت نگران اند وگرنه یک نظام مستقر هیچگاه خود را متزلزل معرفی نمی کند که ممکن است در آن براندازی نرم و یا زبر اتفاق بیافتد. “
نوری آنگاه با اشاره به اینکه “همیشه و در ارتباط با آنچه در جهان غیر مسلمان و به ویژه جهان غرب در ارتباط با کرامت انسانی انجام می شد مسلمانان افتخار می کردند که اسلام بسیاری از این موارد را در 14 قرن قبل گفته است” این سئوال را مطرح کرد که: “حال آیا به راستی در میان کشورهای امروز جهان این کشورهای اسلامی هستند که پرچم دار دفاع از حقوق و کرامت انسان و نهادینه کردن دموکراسی هستند و یا دیگران؟ این حکومت های اسلامی هستند که به شهروندان خویش با حسن ظن می نگرند و یا دیگران؟ این کشورهای اسلامی هستند که خود را پاسخگو به مردم خویش می دانند و خود را نه حاکم، که منتخب و پاسخگوی ملت می دانند و یا غربیان به تعبیر برخی از خدا بی خبر؟”
عبد الله نوری در بخشی دیگر از سخنان خود گفت: “انسان در هر دو سوی حق و باطل زیاده طلب است چون هر چه تلاش می کند باز هم احساس می کند چیز های دست نیافته ای وجود دارد. انسان می تواند تا حد «قاب قوسین او ادنی» بالا رود و یا در حد «انعام بل هم اضل» پایین رود.”
وی ادامه داد: “سرشت انسان اینگونه است که اگر در مسیر گناه برود و طعم آن برایش لذت بخش باشد دیگر از این مسیر برنمی گردد و این روند توقف ناپذیر است همچنانکه در قرآن کریم آمده است “ثم کان عاقبة الذین اسائوا السوئ ان کذبوا بآیات الله”، در عین حال اگر انسان به خصایل نیکو مانند گسترش آزادی، عدل و قسط عشق بورزد در این مسیر گام بر می دارد و دست هم از آن نمی کشد تا آزادی و عدالت واقعی را تا اعماق جامعه و دورافتاده ترین روستاها ببرد و همواره این مساله دغدغه ذهنی او خواهد شد. به بخیل و سخی نگاه کنید، بخیل هر روز بر بخلش افزوده می شود و سخاوتمند بر سخاوتش، آزاد اندیش در جهت گسترش آزادی و نهادینه کردن بیشتر آن و دیکتاتور در جهت تعمیق دیکتاتوری و محدود کردن آزادی و مخدوش کردن حقوق و کرامت انسان ها گام بر میدارد. به این دو نمونه توجه فرمایید، آقای نلسون ماندلا که پس از 27 سال زندان و تحمل مشقات فراوان به ریاست جمهوری آفریقای جنوبی برگزیده شد، پس از یک دوره ریاست جمهوری در مقابل درخواست مردم برای ادامه ریاست جمهوری می گوید مگر من چه مقدار از این نظام طلب دارم که بار دیگر در این پست بمانم؟ و حاضر نشد کاندیدا شود و در این سو و آنسوی جهان و به ویژه در ارتباط با آفریقا خود را موظف به فعالیت های بشردوستانه نمود. در مقابل، انقلابی دیگری هم به نام رابرت موگابه در زیمبابوه پس از پیروزی انقلابش زمام امور را به دست گرفت و دستاورد زمامداری او برای کشورش طبق گزارش های منتشر شده پس از 20 سال گسترش فقر، فساد، درد، رنج و بیماری بوده است و هنوز هم حاضر نیست از اریکه قدرت پایین بیاید و هر حرکتی در جهت برکناری و یاایجاد محدودیت در قدرت مطلقه خود را توطئه استکبار جهانی می داند. حال در میان این دو، کدامین چهره در جوامع جهانی تاثیر گذارتر، محبوب تر و با فضیلت تر است؟ آنچه به عنوان الگو و اسوه از مولای متقیان آموخته ایم این است که او می خواست حکومت عدل را به همه انسان ها در طول تاریخ نشان دهد اگر چه خود نتواند حکومت کند. حال آیا این رفتار را در این زمان تنها در وجود انسان غیر مسلمانی همچون ماندلا باید بیابیم؟ و آیا در جوامع اسلامی نمونه ای هر چند کوچک برای آن یافت می شود؟ راستی اگر دلبستگی به قدرت نباشد آن همه با حقوق و کرامت انسان ها برخورد می شود؟ انسان قدرتمندی که دلبستگی به قدرت نداشته باشد و مسئولیت الهی مردمی بر دوش او سنگینی کند برای اینکه به انحراف کشیده نشود و از قدرت خویش سوء استفاده نکند نقد را بر همه نه تنها آزاد می گذارد که الزامی می کند و همچون امیر مؤمنان از مردم می خواهد که به طور جد او را نقد کنند و هرگز او را همچون جباران و دیکتاتورها ندانند، چون برای او اصل، اجرای عدالت و احقاق حقوق مردم است و نه بقاء در قدرت به هر قیمت.”
عبدالله نوری همچنین در بخش دیگری از سخنان خود در دیدار با این فعالان دانشجویی نسبت به تغییر بافت دانشگاه ها ابراز نگرانی کرد و گفت: “تخصیص سهمیه هایی که دیگر موضوعیت ندارد به برخی افراد مشخص براساس گرایشهای سیاسی خاص موجب شبهات جدی می شود. آیا می توان از امکانات ملی برداشت های اینگونه کرد و امکانات کشور را در اختیار تعداد معدودی از افراد جامعه قرار داد؟ و آیا می توان به قیمت کاهش سطح علمی و کیفی دانشگاه ها به دنبال تربیت نیروهایی برای اهداف خاص بود؟”