اگر به اسکاتلند سفر کنید بر روی اسکناس های پوند که چاپ بانک اسکاتلند است تصویر والتر اسکات شاعر و نویسنده معروف اسکاتلندی را می بینید. اسکات نخستین نویسنده انگلیسی زبان است که شهرتی بین المللی پیدا کرد و به عنوان بنیانگذار رمان تاریخی شناخته می شود و رمان ”آیوانهو”یکی از معروف ترین نوشته های اوست که اغلب ایرانیان آن را خوانده یا فیلم های ساخته شده بر اساس آن را دیده اند. اسکات نمونه ای از روشنفکران لیبرال و آزاد اندیش اسکاتلندی است که از اواخر قرن هفدهم موجی از فعالیت فکری و فرهنگی و سیاسی به راه انداختند که به متحد شدن دو دولت انگلستان و اسکاتلند در قالب یک حکومت جدید منجر شد؛ حکومتی که پادشاهی بریتانیای کبیر نامیده شد.
این گروه از روشنفکران اسکاتلندی به اتحادی که در نتیجه پذیرفته شدن پادشاه اسکاتلند از سوی انگلستان به شاهی به وجود آمده بود و به اتحاد پادشاهان معروف شده بود، شکلی تازه دادند. بر اساس این شکل تازه که در ۱۷۰۷ به تصویب پارلمان اسکاتلند و انگلستان رسید، دو کشور دولت و پارلمان مستقل خود را حفظ می کردند.
بنای یادبود والتر اسکات در مرکز شهر ادینبرا قرار دارد که مرکز تاریخی فرهنگ و سیاست در اسکاتلند است. بنای یادبود اسکات نماد پیوند بخش قدیمی ادینبرا و بخش جدیدی است که در قرن هجدهم با معماری و متناسب با بافت زندگی قرن هجدهم انگلستان ساخته شده است. با وجود خدمات برجسته والتر اسکات به ادبیات و زبان اسکاتلندی، به این دلیل که او نخستین نویسنده اسکاتلندی بود که از زبان انگلیسی رایج در انگلستان استفاده کرد و همچنین به دلیل نزدیکی اش به محفل قدرت محافطه کاران انگلیسی، در محافل فرهنگی و سیاسی اسکاتلند به عنوان چهره ای ”انگلیس دوست”. ( به معنای منفی که در ایران برای غرب زده به کار برده می شود) مورد انتقاد قرار می گرفت. اما ماجرای دفاع والتر اسکات از حفظ حق چاپ اسکناس پوند در اسکاتلند در سال ۱۸۲۶ که به آمدن تصویر او بر روی پوند اسکاتلندی پس از مرگ او منجر شد، نمونه ای از تلاشی است که از نخستین سال های اتحاد از سوی اسکاتلندی ها برای جلوگیری از منحل شدن در سیستم قدرتمند مالی و سیاسی و نظامی تحت نفوذ وست مینستر صورت می گیرد:
در پی بحران مالی سال ۱۸۲۵ دولت از بانک اسکاتلند که قدیمی ترین بانک بریتانیا و البته دنیا، پس از بانک مرکزی انگلستان است، خواست از انتشار اسکناس کمتر از ۵ پوند خودداری کند. اسکات با نوشتن چند یادداشت در هفته نامه ادینبرا دولت و پارلمان را مجبور کرد تا بر ادامه حق بانک اسکاتلند بر انتشار اسکناس پافشاری کنند. پس از آن رویداد، همواره اسکاتلندی ها تلاش کرده اند تا از حق استقلالی دفاع کنند که بنا بر بیانیه اتحاد برای اسکاتلند محفوظ شناخته شده بود اما همواره از سوی لندن نقض می شد.
این تنها حوزه ای نبود که از سوی لندن به طور سازمان یافته و منظم در جهت نقض بیانیه اتحاد دنبال می شد. نقض این حقوق به جایی رسید که عملا تا پیش از مصوبه ۱۹۹۸ ( که نتیجه قدرت گرفتن جنبش کلی گرایی اسکاتلند و روی کار آمدن حزب کارگر بود) حق اسکاتلندی ها در داشتن پارلمان مستقل و تعیین سیاست های مالی در چارچوب بیانیه اتحاد به تدریج کمرنگ تر شد تا جایی که عملا در دولت مارگارت تاچر نادیده گرفته شد. بنا بر این، خواست اسکاتلندی ها برای حفظ استقلال سیاسی و مالی را امری مشابه خواست های جدایی طلبانه در دیگر کشور ها و یا خواست خودگردانی محلی در کشوری مانند ایران دانستن خطایی است که متاسفانه در اظهار نظر هایی دیده می شود که در روزهای اخیر از سوی برخی روزنامه نگاران و تحلیل گران ایرانی در داخل و خارج از کشور منتشر شده است.
در اسکاتلند و بریتانیا، نقض حقوق اساس شهروندی قومیت ها و اقلیت های فرهنگی و قومی یا زبانی ( چنانکه در کشورهایی مانند ایران دیده می شود) عملا وجود ندارد. بنا بر این مساله اسکاتلند را نوعی مساله جدایی طلبی قومی یا فرهنگی یا زبانی تلقی کردن، ناشی از ناآگاهی نسبت به بنیاد خواست و حق استقلال اسکاتلند است. دولت بریتانیا نیز بر اساس قانون و مفاد بیانیه اتحاد مصوب ۱۷۰۷ و مصوبه های بعدی بر اساس آن، میان دو کشور ملزم به پذیرش حق استقلال خواهی بریتانیاست و برگزاری رفراندوم استقلال را نباید صرفا ناشی از موافقت از سر لطف یا فداکاری یا دموکرات منشی دولت بریتانیا دانست. چنانچه همین حق برای ایرلند شمالی و ولز نیز بر اساس بیانیه اتحاد وجود دارد. اما بر خلاف دو متحد دیگر یعنی ایرلند شمالی و ولز که به دلیل منحل شدن ساختار سیاسی آن ها در مناسبات سیاسی بریتانیا توانایی دفاع از حق قانونی خود را ندارند، اسکاتلند به دلیل حفظ ساختار سیاسی ملی خود، توانست و همچنان می تواند بر حقوق خود پافشاری کند. همه شواهد نشان می دهد که رای منفی در رفراندوم به معنای صرف نطر کردن از این حق از سوی مردم اسکاتلند نیست. بلکه آنچه درست تر است این است که بگوییم مردم اسکاتلند ترجیح داده اند در زمانی مناسب تر و پس از به دست گرفتن دوباره حقوقی که در بیانیه اتحاد به رسمیت شناخته شده، به سوی استقلال حرکت کنند.
به دست گرفتن این حقوق همان چیزی است که پس از رفراندوم ۱۸ سپتامبر در قالب رفتن بریتانیا به سوی نوعی فدرالیسم مطرح شده است؛ سیستمی که در قرن هجدهم و نوزدهم با حرکت بریتانیا به سوی سیاست استعماری و تبدیل شدن به بزرگترین قدرت استعماری دنیا عملا نادیده گرفته شد. از این منظر استقلال خواهی اسکاتلندی ها و تاکید آنان بر حفظ حقوق خود را بیش از آنکه در چارچوب جدایی طلبی ببینیم باید در چارچوب فرارسیدن زمان پایان دادن به آخرین نشانه های روحیه امپراطوری در بریتانیا در درون جزیره بدانیم.