حسین محمدی
احمد شیرزاد، از نمایندگان مجلس ششم است که صلاحیت او برای شرکت در دوره هفتم مجلس تایید نشد. او همچنان به این رد صلاحیت معترض است و درست به همین دلیل، برای مجلس هشتم نیز ثبت نام کرده: “مادامی که این عدم پذیرش از سوی من وجود دارد در انتخابات ثبت نام خواهم کرد و مهری را که بر من زده اند به رسمیت نمی شناسم.“
با وی از این انتخابات و بحران های روز جامعه سخن گفته ایم. متن مصاحبه در پی می آید.
آقای شیرزاد، با توجه به مسایلی که در مورد بحث تایید صلاحیت ها در مدت اخیر مطرح شده، شما با چه تحلیلی ثبت نام کردید؟
من دلیلی برای ثبت نام نکردن ندیدم. به طور طبیعی، اهل سیاست از موقعیت های موجود برای پیشبرد برنامه هایشان استفاده می کنند. ما هم یکبار در مجلس ششم امکان ورود به صحنه سیاست، در کسوت نمایندگی را پیدا کردیم اما در مجلس هفتم این امکان را از ما گرفتند. من گرفتن این امکان را هرگز به رسمیت نمی شناسم و هیچگاه حاضر نیستم عدم صلاحیت خود را بپذیرم و به رسمیت بشناسم. فکر می کنم تصمیمی که در دوره قبل گرفته شد غیرقانونی بود ومستندات درستی نداشت؛ ضمن اینکه اصولا هیات نظارت حق اعمال سلیقه در مورد افراد را ندارد. طبیعتا مادامی هم که این عدم پذیرش از سوی من وجود داشته باشد، در انتخابات ثبت نام خواهم کرد تا معلوم شود مهری را که بر من زده اند به رسمیت نمی شناسم.
یعنی فکر می کنید در این دوره صلاحیت تان تایید خواهد شد؟
رد صلاحیت ما بر مبنای اصول خطا ناپذیری نبوده، بلکه بر اساس یک وضعیت سیاسی خاص و یک نوع تفکر سیاسی خاص که بر هیات های نظارت مستولی بود، انجام شده است. برای همین فکر می کنم این مساله ای ازلی - ابدی نیست و امکان تغییر آن وجود دارد. هرچند در این دوره بعید به نظر می رسد که افکار ناظرین شورای نگهبان تغییر کرده باشد؛ مگراینکه آنها خودشان را در شرایطی ببینند که ناچار به تجدید نظر در مواضع قبلی شوند.
فکر می کنید فشارهای خارجی تا چه حد روی اعضای شورای نگهبان برای تایید صلاحیت افراد موثر باشد؟
متاسفانه فشارهای خارجی در جهت تامین اهداف دولت های خارجی شکل گرفته و عمدتا روی مسایل هسته ای و همچنین مواضع ایران در منطقه متمرکز است. اما تجربه نشان می دهد در بحث هایی مثل حقوق بشر و آزادی انتخابات و بحث های این چنینی، حساسیت آن ها کمتر است و نمی توانند در موضع دلسوزی ملت ایران قرار گیرند. ملت باید برای خود تصمیم بگیرد.
از بحث های شما این طور استنباط می شودکه ازبررسی قانونی صلاحیت ها ناامید هستید. فکر می کنید چه راهکاری برای تغییر این وضع وجود دارد؟
مسیری که در ایران در پیش گرفته شده، مسیر خوشحال کننده ای نیست. در واقع بخشی از گروه هایی که الان در حاکمیت هستند، میل ندارند به روش دموکراتیک کس دیگری جای آن ها را بگیرد و حاضر نیستند وارد یک رقابت سالم و برابر شوند. این روند ممکن است در کوتاه مدت بتواند قدرت را نصیب آن ها بکند، ولی به عقیده من بالاخره در جایی به بن بست می رسد و با مشکل مواجه می شوند. همین الان نظام با بحران کارآمدی رو به رو است. هر چند قبلا تبلیغ می شد که دلیل ناکارآمدی، دو گانه بودن نیروهای حاکم است، ولی در دو سال و نیم اخیر مشخص شد که منشا ناکارآمدی در تکثر سیاسی در ایران نیست بلکه بیشتر در انحصار قدرت و ثروت ها و قدرت های رانتی است و اتفاقا تکثر سیاسی و دموکراسی در فرایند تصمیم گیری می تواند بسیاری از این معضلات و مشکلات را حل کند. به همین دلیل من فکر می کنم اگر روندی که درپیش گرفته شده، اصلاح نشود قطعا با بن بست مواجه خواهد شد. ایران از فرایند توسعه عقب خواهد ماند و موقعیت ها را از دست خواهد داد. در صحنه سیاست خارجی هم دچار بحران می شود و متحد و پشتیبانی در عرصه منطقه و جهان نخواهد داشت و ناچار به امتیازدهی خواهد شد؛ مثل مواردی که ما در ماه های اخیر در رابطه با روس ها شاهد بودیم. این مشکلاتی است که روز به روز، بروز خواهد کرد و فکر میکنم به هر حال سیستم در جایی مجبور به تجدیدنظر خواهد شد.
نظرتان در مورد بحث نظارت بین المللی بر انتخابات که نهضت آزادی مطرح کرده چیست؟ آیا این مساله راهکار مناسبی برای حل مشکلات است؟
اگر واقعا تصمیم گیرنده های امر انتخابات، تن به نظارت بین المللی بدهند و به مراتب اولی حاضر شوند رفتار قانونی در پیش بگیرند و اعمال سلیقه نکنند و به رای مردم احترام بگذارند و اجازه دهند که مردم آزادانه انتخاب کنند و رسانه ارتباط جمعی ما یک سویه عمل نکند و در اختیار همه باشد. وقتی این مقدمات فراهم نیست و ما می دانیم به هر حال کسانی که دست اندرکار انتخابات هستند حاضر نیستند رفتاری کاملا منضبط و قانونی در پیش بگیرند، به نظر می رسد از طریق دعوت از خارجی تغییری در رفتار آن ها صورت نخواهد گرفت. وقتی هیچ کدام از تقاضاها حاصل نشده، من نمی دانم دلیل چنین تقاضایی چیست. اگر این تقاضا فقط در حد یک آرزوست که ما آرزوهای زیادی داریم، ولی اگر قرار است ما درخواستی داشته باشیم که مجری و عمل کننده آن کسانی باشند که قدرت در دستشان است، واضح است که چنین درخواستی را نمی پذیرند. خلاصه آنکه به نظرم طرح این مساله دچار یک مشکل منطقی است و قابل قبول نیست. به عبارت دیگر این مسله درخواستی است که قطعا در اولویت نیست. اولویت می تواند کارهای قابل دسترس دیگری باشد.
این مسایل در دسترس را می توانید به صورت مصداقی نام ببرید؟
از جمله همین که در ردصلاحیتها اعمال سلیقه صورت نگیرد و جناح های مختلف بتوانند وارد انتخابات شوند.
خب این کار چه مکانیزمی دارد؟
همان اتفاقی که در مجلس ششم افتاد. یعنی اگر شورای نگهبان واقع بین باشد و شرایط مملکت را درک کند و دلش به حال مملکت بسوزد، رفتارش را عوض خواهد کرد. البته قانون هم ایراد دارد. قانون انتخابات، قانونی است که واقعا دچار مشکل است. اما متاسفانه همان شورای نگهبان اجازه نداد این قانون در مجلس ششم درست شود. لذا در شرایط کنونی راهکار درست این است که با همین قانون یک رفتارمنطقی در پیش گرفته شود و حداقل در عمل از آن قانون استفاده نشود و به هر حال مجلسی متشکل از جناح های مختلف تشکیل شود تا قانونی قابل دفاع برای انتخابات تدوین شود.
با تمام این اوصاف فکر می کنید وضع بررسی صلاحیت ها چطور خواهد بود؟ آیا بدتر از مجلس هفتم خواهد بود؟
قابل پیش بینی نیست. پیش بینی قبلی ما این بود که رد صلاحیت ها به شدت مجلس هفتم نباشد ولی البته طبیعی است که وضع مطلوبی مثل مجلس ششم، دور از انتظار است. اما اخباری که به گوش می رسد اخبار خوبی نیست. شاهد نشان می دهد از همین ابتدا هیات های اجرایی در حال پرونده سازی برای کاندیداها هستند. به هر حال امیدواریم این اتفاق نیفتد ولی باید چند روز صبر کرد تا عملکرد آقایان را ببینیم.
تحلیل شما از عدم ثبت نام افراد نزدیک به آقای هاشمی چیست؟
من نمی توانم از طرف دیگران صحبت کنم، ولی آنچه الان می شود در سطح نخبگان سیاسی و اجتماعی دید یک نوع فضای ناامیدی از اصلاح پذیری نظام است و این خیلی جای افسوس دارد. یعنی کسانی که باید قدم جلو بگذارند و وارد صحنه شوند وبرای اصلاح و رهبری جامعه به طور جدی عمل کنند به نظر می رسد به نوعی به بهانه ای و دلیلی کناره می گیرند و امیدی ندارند که کاری انجام دهند.
فکر می کنید در شرایط فعلی ائتلاف اصلاح طلبان می تواند به لیست واحدی برسد؟
در انتخابات شوراها این امکان فراهم شد و الان هم دور از ذهن نیست. یعنی اگر حداقلی از آزادی در انتخابات باشد و ماشاهد قلع و قمع افراد نباشیم، امکان دستیابی به ائتلاف وجود دارد. البته هیچ ائتلافی نمی تواند صد در صدی باشد ولی من فکر می کنم ائتلاف بالای 80 درصد امکان پذیر است. بخصوص این نکته را هم یاداوری کنم که وضعیت انتخابات در شهرستان ها با تهران تفاوت دارد. در شهرستان ها ریش سفید های سیاسی و افرادی که از قدیم در شهرستان ها فعال بوده اند در خیلی جاها قادرند بر سر چهره های مناسب توافق کنند. یعنی ممکن است حتی اعضای متبوع انها در تهران با هم توافق نداشته باشند ولی خود آنها در شهرستان با هم توافق می کنند. بنابراین چشم انداز دستیابی به یک نوع وحدت نظر در بعضی شهرستان ها چندان بعید نیست.
آقای شیرزاد، مدتی است که بعضی از اصلاح طلبان به نقد برخی رفتارهای اصلاح طلبان در زمان هشت سال اصلاحات می پردازند و بعضی از آن ها را از مصادیق تندروی می دانند. نظر شما در این مورد چیست؟
قطعا هر جناح سیاسی ممکن است در رفتار خود اشکالاتی داشته باشد و بعد از گذشت سال ها به نقد خود بنشیند. ما هم به سهم خود این کار را کردیم و در جلسات خود رفتار گذشته ی خود را مورد نقد قرار دادیم.اما من فکر می کنم اگر در صحنه سیاسی ایران افراط و تفریطی صورت گرفته باشد، قبل از هر چیزی باید کسانی را که در قدرت بودند و دستشان به قدرت می رسید، مورد نقد قرار داد. بالاخره کسانی که مورد ظلم و ستم قرار گرفتند ممکن است عکس العمل های متفاوتی از خودشان نشان داده باشند، اما اگر چیزی لایق صفت افراطی گری است آن افراطی گری است که عناصر موجود در قدرت نشان میدهند. سئوال این است که چرا آنها نقد نمی شوند؟ متاسفانه چون در کشور ما فضا برای نقد فراهم نیست ما مدام خودمان را نقد می کنیم و کسانی را که از طرف قدرتمندان مورد تعرض قرار گرفتند. در حالی که من فکر می کنم اگرچه جای نقد در تاریخ ده ساله ی ایران خالی است، اما این نقد نباید فقط سمت و سویش به طرف کسانی باشد که تعیین کننده ی اولین و آخرین نبودند. این نکته ای است که باید واقعا به آن توجه داشت. در واقع بسیاری از چیزهایی که عنوان افراطی گری به آنها داده می شود، یک مقداری ناظر به نتیجه ی امور است. اگر نتایج طور دیگری بود شاید عنوان قاطعیت یا ایستادگی یا هر چیز دیگری به آن اطلاق می شد و نوع برخورد ها فرق می کرد. این درست نیست که یک عمل سیاسی با نتیجه ی آن صرفا مورد نقد و سنجش قرار گیرد. باید فضا و شرایط را در مجموع نگاه کرد و دید آن نیرو و فعال سیاسی چه گزینه هایی برای عمل داشته و در بین گزینه هایی که داشته آیا بهترین گزینه را انتخاب کرده است یا نه؟
در تجربه انتخابات شوراها مشاهده شد که کاندیداهای حزب مشارکت تقریبا درلیست ها جایی نداشتند. اگر این اتفاق باز هم در مجلس تکرار شود، واکنش مشارکت چه خواهد بود؟
این احتمالی دور از ذهن است و به نظر من چندان جای بحث ندارد. فکر می کنم باید صبر کرد و دید لیست کسانی که می توانند وارد عرصه شوند چگونه است. ما نمی توانیم تنور انتخاباتی را گرم کنیم که قرار است فقط یک عده ی محدودی از آن نان بخورند. انتخاباتی برای ما قابل قبول است و ما می توانیم آن را ملی و فراگیر قلمداد کنیم که حداقلی از امکان رقابت و فعالیت در آن وجود داشته باشد.
این حداقل چطور تعیین می شود؟
نمی توانیم با یک متر دقیق این حداقل را تعیین کنیم؛ حوزه به حوزه و در جاهای مختلف فرق می کند، اما من فکر می کنم عرف کسانی که در جبهه ی اصلاحات فعال سیاسی هستند تعیین کننده است. در انتخابات مجلس هفتم در بسیاری از حوزه ها، مجموع نیروهایی که قرار بود بیایند و کار کنند ناامید شدند. یعنی احساس کردند که سرنوشت حوزه ها از قبل تعیین شده است و نمایندگانی که قرار است انتخاب شوند تعین شده اند. بنابراین به نظر می آید عرف هر منطقه ای، این مساله را مشخص خواهد کرد. اگر در سطح کشور هم وضعیت یکسان و یکنواختی مثل مجلس هفتم باشد بازاین را عرف فعالان تعیین خواهد کرد. مثلا اگر شرایطی ایجاد شود که تعدادی از نامزد ها در لیست بمانند و مجموعه دوستانی که در حرکت ائتلاف شرکت کرده اند ببینند امیدی هست، طبیعی است که نگاه ما متفاوت خواهد بود. بنای اولیه ما کناره گیری و قهر از انتخابات نیست و هیچگاه هم انتخابات را تحریم نمی کنیم، ولی اینکه فعال وارد این انتخابات شویم بستگی به رفتار مسوولین دارد.