مجتبی اشراقی
با کیوان صمیمی، مدیرمسوول نشریه توقیفشدهی نامه، در ارتباط با برخوردهای اخیر با فعالین جنبش زنان، گفت و گو کرده ایم. وی که پس از شرکت در مراسم سالروز 22 خرداد، دستگیر و مدت کوتاهی را در بازداشت به سر برد، در مورد نحوه برخورد نیروهای امنیتی با شرکت کنندگان در این مراسم سخن گفته و از این اعتقاد سخن رانده است که “تندروها هم دیر یا زود خواهند فهمید که فعالان حقوقبشر و زنان از زندان نمیترسند.” متن مصاحبه در پی می آید.
آقای صمیمی، از طریق فعالان جنبش زنان مطلع شدیم که پس از لغو مراسم سالروز 22 خرداد که منجر به بازداشت کوتاه مدت 9 نفر از خانمها و همچنین شما و یکی دیگر از آقایان شد، ج موضوع را پیگیری و علیه نیروی انتظامی شکایتی بهقوه قضاییه تسلیم کردهاید. ممکن است توضیح بیشتری بدهید.
همه ساله در ایام سالروز حادثه میدان 7 تیر در سال 1385 و ستم و سرکوبی که بر زنان بیدفاع به جرم حقخواهی رفت مراسم مختلفی برگزار میشود. امسال هم قرار بود جلسهی کوچک هماندیشی و سخنرانی محدودی در ملک شخصی یکی از دوستان انجام شود تا در یک چهاردیواری محدود، برخی علاقمندان به برقراری حقوق زنان با هم گفتوگویی داشته باشند. اما برخی مقامات امنیتی طی تماس تلفنی با صاحبخانه آپارتمان گفته بودند که نباید این دیدار برگزار شود.
اشتباه اوّلشان هم همینجا بود که از برگزاری یک نشست فرهنگی، آنهم در محلی در بسته در ساختمانی واقع در خیابان فرمانیه جلوگیری کردند. اشتباه و خطای دوّمشان این بود که بهجای اینکه این ممانعت را با نصب یک کاغذ روی درب ساختمان به اطلاع برسانند و یا این کار را به عهده یکی دو نفر از میزبانان بگذارند که شفاهی به دوستانِ مراجعه کننده بگویند که دیدار انجام نمیشود، این ممانعت را با لشگر کشی انجام دادند و شاید هم به خیال خودشان خواستند نمایش قدرت بدهند و از سرمشق “النصر بالرعب” استفاده کنند. این بود که ماشینهای خود را در فرمانیه، اطراف آن، نیاوران و دارآباد مستقر کرده و تعدادی خودرو هم در رفت و آمد بودند.
بعضی دوستان که ساعتی قبل از طریق صاحبخانه مطلع شده بودند که مراسم برگزار نمیشود، با هم قرار گذاشته بودند به دارآباد بروند دردامنه کوه هواخوری کنند و حرف بزنند.اما چون در بسیاری اوقات این قرار گذاشتنها بهطور غیر قانونی از طریق شنود تلفنی کنترل میشود، بنابراین از فرمانیه تا دارآباد وجود ماشینهای ون گشت ارشاد (وابسته به نیروی انتظامی) به چشم میآمد. تعدادی هم مأمورین امنیتی و عملیاتی به همراه گشت ارشاد روبهروی ساختمان خیابان فرمانیه مستقر بودند و اشتباه و خلاف سوم را در اینجا انجام دادند؛ به این ترتیب که بهجای تشکر از دو نفر از خانمها (آیدا سعادت و ناهید میرحاج) که برای مراجعه کنندگان به ساختمان مراسم توضیح میدادند که مراسم برگزار نمیشود و آنان را از محل دور میکردند و جریان را به سمت خاتمه یافتن هدایت میکردند، آنها را بازداشت کردند و احتمالاً در ماشین ارشاد نگهداشتند. من تازه به محل مراسم رسیده بودم که مطلع شدم سخنرانی برگزار نمیشود و مأمورین، ناهید میرحاج و آیدا سعادت را از بقیه جدا کرده و اجازهی برگشتشان را نمیدهند، این بود که با افراد امنیتی و انتظامی وارد گفتوگو شده و برای پایان یافتن مسأله خواهان آزادی آنها شدم ولی نیروهای عملیاتی حرفهای متفاوتی میزدند. یکی میگفت ما کسی را نگرفتهایم و دیگری میگفت بازداشت شدگان بهجای دیگری منتقل شدهاند و بروید آنجا پیگیری کنید و سومی اظهار امیدواری میکرد که زود آزاد میشوند و شما ها متفرق شوید. من و تعدادی دیگر که در محل مانده بودیم با تهدید بعضی مأموران که شما را هم میگیریم و جایی میبریم که… مواجه شدیم اما کماکان به قانونی بودن کارمان اصرار کردیم وخواستیم که از بازداشت شدگان اطلاعات صحیحی به ما بدهند ولی بهتدریج تهدیدهایشان پررنگتر میشد و توهینهایی، هم به ما و هم دختران جوان بازداشت شدهمان شروع شد که با اعتراض جدی برخی حاضران مواجه شد. در همین ضمن بود که یکی از مأموران مچ دست من را گرفت و به شدت پیچاند که با اعتراض شدید من مواجه شد و خانمهایی هم که آنجا بودند بهنحوه برخوردها اعتراض کردند. بعضی مأموران هم که شاید چون نمیخواستند به زنان نزدیک شوند و یا به آنها دست بزنند بهطرف من هجوم آوردند و به ضرب و شتم پرداختند و سپس بازداشتم کردند. لذا با توجه به توضیحی که دادم و از آنجا که مسؤولیت عملکرد نیروهای انتظامی و عملیاتی موجود در صحنه و اشتباهات و خلافهای مکرر آنان، چه در ایجاد فضای رعب و وحشت و چه توهینهای بسیار، تهدیدهای پیدرپی و ضرب و جرح علنی مدافعان حقوق زنان در معبر عمومی، مسقیماً متوجه بالاترین مسؤول آن سازمان (فرمانده نیروی انتظامی تهران) است، در چارچوب قانون جمهوری اسلامی از سردار رادان و بقیه افراد مرتبط، به قوه قضاییه شکایت کردم.
بعد از اینکه نیروهای امنیتی شما را سوار ماشین خودشان کردند ماجرای بقیه به کجا رسید؟
بعداً مطلع شدم که چون خانمها به دستگیری من اعتراض کرده بودند مأموران ابتدا نسرین ستوده و ژیلا بنییعقوب را هم بازداشت و سپس سارا لقمانی و نفیسه آزاد را هم سوار ماشین میکنند. به همین ترتیب بحث و اعتراض حاضران به روش برخورد نیروهای امنیتی و انتظامی ادامه پیدا میکند و در نتیجه جلوه جواهری، فریده غایب، عالیه مطلّبزاده و یک مرد جوان که اسم ایشان را فراموش کردهام را نیز دستگیر میکنند. ماشینها افراد را به بازداشتگاه منتقل میکنند ولی به دنبال انعکاس فوری خبر در بسیاری رسانههای خارج از کشور و نیز تجمع خانواده بازداشتیها، همگی تا بامداد روز بعد آزاد شدیم.
اکنون پرونده در چه مرحلهایست؟
نمیدانم، من فقط طرح شکایتم را تقدیم کردهام و میدانم که به شعبه 11 دادسرای کارکنان دولت ارجاع شده است زیرا از رادان رییس پلیس تهران و تعدادی نیروهای تحت امرش شکایت کردهام. دادیار شعبه هم که برخوردی آرام و قانونی داشت مرا بهخاطر اینکه مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودم رسماً به اداره کل پزشکی قانونی استان تهران معرفی کرد و آنجا پس از معاینات لازم، گزارشی در پروندهام گذاشتند و پزشکان “کبودشدگیِ وسیع” که به تشخیص خودشان میتواند از “فشردگی شدید با جسم سخت” باشد را تأیید و تحقیقات قضایی را قوّیاً توضیه کردند. قاعدتاً باید افرادی که از آنها شاکی هستم مورد بازپرسی قرار بگیرند و سپس دادگاهی علنی و قانونی تشکیل شود. پرونده دیگری هم برای 4 نفر از 9 نفر زنانی که در آن روز دستگیر شدند تشکیل شده که متأسفانه پروندهای معکوس است و قابل پیگیری قانونی و اعتراض. یعنی بهجای اینکه این خانمها ( سارا لقمانی، آیدا سعادت، فریده غایب، نفیسه آزاد ) از نیروهای انتظامی و امنیتی بهخاطر توهین و سلب امنیت و فشار و بازداشت شکایت کنند، آنطرف برای این 4 نفر پرونده تشکیل داده و به آنها تفهیم اتهام شده است. برخلاف بسیاری از قضات شریف در قوه قضاییه که معتقدند با ایجاد رعب و ترس از بازداشت نمیتوان امنیت ایجاد کرد و بر اساس توصیههای تعدادی از ریش سفیدان میانهرو درون حکومت که در شرایط کنونی اجرای نظریه النصر بالرعب را دارای نتیجهی معکوس میدانند و به قول صریح یکی از مسؤولین رده بالا ولی معتدل که سخنانش در مطبوعات نیز چاپ شد و اخیراً گفته بود مردم را با سرکوب نمیتوان نگهداشت، عدهای از افراد تندرو فکر میکنند اگر برای حق طلبان پروندهای مفتوح باشد، آنان بهخاطر ترس از زندان و به جریان افتادن پروندهشان دست از آرمانهای انسانی بر میدارند. اینها اگر بتوانند دقایقی از مستی قدرت و امکانات خارج بشوند به روشنی میبینند که در این سه سالهی اخیر علیرغم اینکه فشار و تهدید بیشتر شده ولی کارآیی ترس از بگیروبهبند کمتر شده است. میبینیم که زنان، دانشجویان، فعالین حقوقبشر، دموکراسیخواهان و دیگرانی که مدتی بازداشت میشوند اکثراٌ نه تنها فعالیت خود را پس از آزادی ادامه میدهند بلکه بسیاریشان حجم آنرا بیشتر از قبل میکنند، بنابراین تندروها هم دیر یا زود خواهند فهمید که فعالان حقوقبشر و زنان از زندان نمیترسند. طبیعی است که برای سود بردن باید هزینه داد و کسانی که عدالت و آزادی و برخوردار شدن مردم از حقوقشان راکه خدادادی و ذاتیِ انسان است، بزرگترین سود میدانند، برای بهدست آوردن آن آمادهی هزینه دادن هم هستند. این روزها زندان رفتن به بخش کوچکی از فرآیند دموکراسیخواهی تبدیل شده است و تندروها فقط عِرض خود میبرند و کمی هم زحمت ما میدارند.