ما نیز مجرمیم

نویسنده

rashidesmaeeli.jpg

‏13 آبان است. جمع شده ایم اما نه برای اینکه بر سر آمریکا فریاد بکشیم.جمع شده ایم تا بر مصیبت بازداشت دوستانمان ‏مویه کنیم، مویه هایی که “اعتراض” نام گرفته است و مگر جز این است که این اعتراض چیزی نیست جز یک ‏درخواست: این همه بی رحمی در برخورد با دانشجویان را وانهید؛ سگی بگذار ما هم مردمانیم.‏

مگر چه کرده بودند؟ چه بگویم که دیگر تکرارش ملال بر ملال نیفزاید؟ کدام برهان را بر بی گناهیشان اقامه کنم که ‏هزاران بار نشنیده باشند و دهها بار نگفته باشم؟ اگر قرار بود مشکل با “استدلال و برهان” حل شود که دیگر به این همه ‏رنج و مرارت حاجت نمی افتاد. دیگر لازم نبود گلویمان را پاره کنیم که ؛ دانشجوی زندانی - آزاد باید گردد، که زندان ‏جای دانشجو نیست، که دانشگاه زندان نیست، که لختی رهایمان کنید تا نفس بکشیم، که پایتان را از روی گلویمان و ‏دستتان را از روی دهانمان بر دارید که بس کنید، حتی برای لحظه ای، که به این سرکوب پایان دهید.‏

آری جمع شده ایم، تا نگذاریم نام و یادشان به طاق نسیان کوبیده شود و بی پناهیشان افزون گردد. جمع شده ایم اگر چه ‏می دانیم که شاید فردا نوبت ما باشد. چاره چیست اما؟ مگر راه دیگری باقی مانده؟ یعنی در خانه هایمان بخزیم؟ ‏

بخز در لاکت ای حیوان/که سرما/نهانی دستش اندر دست مرگ است/مبادا پوزه ات بیرون بماند/ که بیرون برف و ‏سرما و تگرگ است… تقوای ما اما خاموشی نیست. این را 8 آبان در علامه فریاد کشیدیم. تاوان فریادمان بازداشت سه ‏دوست دیگر بود. حالا به دانشکده ی مدیریت دانشگاه تهران آمده ایم، تا باز فریاد بکشیم و تاوان دهیم. ‏

خیال مازیار سمیعی لحظه ای رهایم نمی کند که صدایی بغض آلود، قاصد غمی دیگر است. قاصدک ها این روزها خبر ‏از باران نمی آورند که از آسمان جز آتش نمی بارد؛ قاصد روزان ابری داروگ/کی می رسد باران؟‏

‏- حکم دلارام را هم تایید کردند

‏- دلارام؟ ‏

‏- دلارام علی

باورش دشوار بود. آخر او جوان است، خیلی جوان. یعنی حالا باید به زندان برود؟ باید کور باشی تا حلقه های اشک را ‏در چشمان “نیلوفر گلکار” نبینی که قاصد غمگین این خبر بود. دلارام علی باید به زندان برود، به همین راحتی. ‏

اقدام علیه امنیت ملی؟ کدام امنیت ملی؟ همان امنیتی که به تاراجش داده اند و حال دختری جوان را به جرم آنکه حقی ‏برابر با مردان خواسته بود به بر باد دادنش متهم می کنند. اگر جنگ شود، اگر تحریمی سترگ کمر مردم را بشکند، اگر ‏از گرسنگی و کمبود دارو بمیریم کسی آیا مسببینش را مجازات خواهد کرد؟ چه کسی امنیت ملی را بر باد داد. دلارام ‏علی یا او که هر روز قطعنامه ای جدید روی دست ملت می گذارد؟ ‏

می دانم که اگر اراده ی ملوکانه بر حبس دلارام علی قرار گرفته باشد، هیچ اعتراضی موثر نخواهد بود. وقتی از دست ‏شکسته اش نوشته بود، چه کسی باور می کرد، آنکه دست او را شکسته تبرئه شود و او که دستش شکسته به زندان رود. ‏قرار است مایه ی عبرت دیگران شود لابد؛تا دیگر کسی از حقوق برابر دم نزند. ‏

برای دلارام علی چه می توان کرد جز فریاد زدن؟ نمی دانم. همان “حکایت همیشگی استیصال”. کاش می شد ما رانیز ‏در زندانش شریک کنند. بیایید مدت حبس او را تقسیم بر تعداد همه ی کسانی کنید که از “حقوق برابر” دفاع می کنند. ‏من اعلام امادگی می کنم، برای اینکه در مجازات دلارام علی شریک شوم. چرا که اگر جرمی مرتکب شده باشد، ما نیز ‏مجرم همان جرمیم. مجرم جرم برابری طلبی و آزادیخواهی. مجرم جرم سنگین “دفاع از حقوق بشر”.‏

منبع: ادوار نیوز