شاهین آزادی و کفه‌ی سنگین جهل و تعصب...

نویسنده

» نگاه دیگران

 

با ما گفته بودند آن کلام مقدس را با شما خواهیم آموخت

لیکن بخاطر آن عقوبتی دشوار را تحمل می‌بایدتان کرد

عقوبت دشوار را چنان تاب آوردیم

آری

که کلام مقدسمان

باری از خاطر گریخت

شاملو

 

این روزها ماجرای کلیپ موسوم به «نقی» موج جدیدی در فضای سایبری ایرانیان به پا کرده است. گروهی خواهان مجازات مرگ برای شاهین نجفی شده‌اند و گروه دیگری به ستایش از او برای شکستن تابو‌ها پرداخته‌اند. آزادی بیان و تحمل نظر دیگران بی‌شک یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های پیشرفت هر کشور و فرهنگی ست و متاسفانه ما ایرانیان در این زمینه نمره‌ی خوبی نداریم. این نداشتن نمره‌ی خوب از جهت حکومتی، کاملا آشکار است اما حکومت ایران حکومت اقلیت بر اکثریت است و نمی‌تواند بازتاب درستی از مردم ایران باشد با این وجود و جدا از بحث حکومت خود ما مردم هم در زمینه‌ی گفت‌وگو و تحمل یک‌دیگر مردمی توسعه‌نیافته هستیم و برخورد متمدنانه و پیشرفته از خود نشان نمی‌دهیم و دلیل آن هم در تربیت فرهنگی‌ست که طی قرن‌ها در حکومت‌های خودکامه نسل به نسل منتقل شده است.

داشتن باورهای «مقدس» مانع بزرگی برای آزاداندیشی و تحمل سخن مخالف و تامل در آن است. برخی از دوستان از ترانه‌ی شاهین نجفی بس خرسندند و آن را عاملی برای شکستن تابوهای دینی و برداشتن مانع و سدی برای گسترش آزادی‌های مدنی می‌دانند هر چند این سخن دوستان تا حدودی درست است اما شادی‌شان زیاد موجه نیست زیرا وقتی شکستن تابو ارزشمند است که تابو‌های جدید جای آن را نگیرد وگرنه در طول تاریخ پیروان ادیان مختلف به تمسخر مقدسات سایر ادیان پرداخته‌اند و دیگران را برای تمسخر مقدسات خودشان شکنجه کرده‌اند و کشته‌اند. همین شیعیانی که اکنون برای شاهین نجفی فتوای قتل صادر می‌کنند خودشان ناسزاگویی به خلیفه‌ی اول و دوم مسلمانان را نتنها جایز که مستحب و واجب می‌دانند و مراسم سخیف عمرکشان دارند که از بس رکیک و زشت است قابل بیان نیست. اما مسئله به فقط مذهبی‌ها ختم نمی‌شود مشکل داشتن اشخاص مقدس در تمام گروه‌ها کم و بیش وجود دارد. لحظه‌یی تصور کنید شاهین نجفی این ترانه را برای «کوروش بزرگ» یا «فردوسی» خوانده بود! آنوقت کاملا اوضاع برعکس می‌شد و اکنون بخشی از کسانی که دارند برای او هورا می‌کشند می‌شدند دشمن خونی‌اش که می‌خواستند خرخره‌اش را بجوند و گروهی که اکنون حکم قتل‌اش را صادر کرده‌اند می‌شدند هورا کشنده‌گان‌اش. این فهم و درک که مضمون مهم نیست «آزادی بیان» مهم است فهم و درکی ست که موجب رشد و توسعه جوامع می‌شود. مقدس «دینی» را برداشتن و مقدس «ملی» یا «ایدئولوژیک» جای‌اش نشاندن پیشرفت نیست جابه‌جای‌یِ پس‌رفت است.

نکته‌ی مهم دیگر این است که حساسیت‌ها به جای این که به محتوا و عینیت باشد به شکل و ذهنیت است. این‌همه جنایت و فجایع و ظلم و جور نسبت به مسلمانان در ایران می‌شود و مراجع تقلید کک‌شان هم نمی‌گزد و هیچ واکنشی نشان نمی‌دهند. با ریش و جای مهر بر جبین، سه هزار، سه هزار میلیارد می‌دزدند و آقایان مراجع احساس خطر نمی‌کنند و هیچ نمی‌گویند و فرمان کشش ندهید را گردن می‌نهند. این همه فساد و ظلم و جنایت در کشوری که به نام «امام زمان» اداره می‌شود توهین بزرگ‌تری به «امام زمان» است یا ترانه‌یی از خواننده‌یی که در آن توهین هم نکرده است و حداکثر جزو شطحیات قرار می‌گیرد. جائری خود را امیرالمومنین می‌داند و به‌نام ولایت امام زمان خطبه می‌خواند بعد علمای اعلام و مراجع اعظام تقلید لام تا کام سخن نمی‌گویند. چه کسی به امام زمان توهین کرده است «شاهین نجفی» یا «محمود احمدی‌نژاد» با هاله‌ی نورش و صندلی خالی و استکان چایی که برای آقا می‌گذارد؟ چه کسی مقدسات را به مسخره گرفته است آنان که گروه گروه بر سر چاهی می‌روند و برای امامی غایب در ته چاه نامه می‌نویسند یا کسانی که به لحظه‌یی و چند روزی با آهنگی شاد هستند و بعد به کناری می‌نهند و نهادینه در ذهن و روحشان نمی‌شود.

شاهین نجفی به عنوان انسان حق دارد حرف و نظر و درد یا بی‌دردی خود را به هر شکل هنری و غیرهنری که دوست دارد بیان کند. اگر این «بیان» بر خلاف اعتقادات مردم باشد طبیعی است که از آن خوش‌شان نیاید و گوش ندهند و این تنها مجازاتی است که می‌شود برای هنرمند یا غیرهنرمندی که حرفی می‌زند، یا موسیقی می‌سازد یا نقاشی می‌کشد و یا به هر شکل دیگری، نظر یا احساس خود را بیان عمومی می‌کند، متصور شد. چرا باید فرمان قتل کسی که حرفی زده است را صادر کرد؟ جز این است که این هراس وجود دارد که این «حرف» اثر داشته باشد و موجب تغییر عقیده‌یی یا احساسی شود؟ کسانی نان‌شان در تنور جهل و بی‌خبری مردم پخته می‌شود بی‌شک هراس دارند که تنورشان خاموش و دکانشان تخته شود. وگرنه عقیده و نظر اگر عقیده و نظر باشد زیر ضربات نقد صلب و آبدیده می‌شود این حباب‌های توهم‌اند که به ترانه‌یی و تلنگری ترک می‌خورند و به تعقلی می‌ترکند و فرومی‌پاشند.

هر وقت بتی هوا می‌کنند و برگردش هاله‌ی مقدسی می‌کشند بدانید دکان تزویری گشوده شده است برای سرکیسه کردن خلق که علم و دانش تقدس سرش نمی‌شود و هیچ چیزی از حوزه‌ی نقد و طنز و هزل بیرون نیست. وقتی می‌گویم «هیچ چیز» یعنی مطلقا هیچ چیز و «اما» و «اگر» و «تبصره» ندارد. اگر کسی چیزی را هجو کند که مردم عمیقا و نه از روی ناآگهی دوست دارند آن «چیز» صدمه نمی‌بیند آن «کس» صدمه می‌بیند و این صدمه همان است که توسط مردم پس زده می‌شود و بس.

شاهین نجفی برخی از باورهای متضاد و متناقض را دردمندانه هجو کرده است. او توهینی نه به «امام زمان» کرده است نه به «امام نقی» حداکثر شعر و ترانه‌ی او را می‌توان در حد شطحیات دانست این که الان می‌خواهند از او «سلمان رشدی» جدیدی بسازند و از او به عنوان صدای شیطانی یاد می‌کنند قصه‌ی تکراری جنجال به‌پا کردن برای انحراف ذهن‌ها و نظرهاست. حاکمان ایران به دست‌آویزی احتیاج دارند تا اوضاع را بحرانی کرده و مردم را حول چیزی به گرد خود فراخوانند حال این چیز یا جزیره‌یی در آب‌راهه‌یی ست، یا نامی بر نقشه‌یی یا توهین موهومی به امام و پیامبری و البته این نمی‌تواند دستآویزی باشد برای کسانی که خارج از حکومت هستند و بهانه‌ی حکومت را عاملی برای سانسور می‌کنند. می‌توان منتقد بود و گفت فلان کار به سود حکومت است اما نمی‌توان از حق آزادی فرد مورد تهاجم قرار گرفته دفاع نکرد.

مسلمانانی که خود را واپس‌گرا نمی‌داند باید صف خود را در این‌جور مواقع از فتوادهنده‌گان به مرگ جدا کنند. نمی‌گویم موافق ترانه‌ی نجفی باشند حق دارند آن را نقد کنند اما هم‌زمان باید از «آزادی بیان» او دفاع کنند و از گروهی که فرمان قتل صادر می‌کنند تبری بجویند وگرنه از همان قماش شمرده می‌شوند. مسلمانان باید بدانند حداکثر می‌توانند مانند مسیحیان امروز باشند و تحمل به‌سخره‌گرفته شدن تمام عقاید و مقدسات‌شان را داشته باشند وگرنه به کلی حذف می‌شوند.

ما ایرانی‌ها هم باید یاد بگیریم که هر چیز و هر کسی را می‌شود هجو کرد و نقد کرد و به سخره گرفت. باید یاد بگیرم پز دادن به این که چند هزار سال پیش فلان و بهمان منشور گلی و کتیبه‌ی صخره‌یی را در دفاع از آزادی داشته‌ایم کفایت نمی‌کند باید ببینیم در دنیای امروز چه جایی در زنده‌گی متمدنانه و مبتنی بر بنیادهای جهان‌شمول آزادی داریم. آزادی را با «شعار» نمی‌دهند با «شعور» و مراقبت هر روزه به دست می‌آید.

منبع : وبلاگ غوزک پلاتینی