سر اومد زمستون؟

نویسنده
مهرداد شیبانی

خاتمی می گوید:” دم غروب است، اما من از صبح خوشم می آید”، میرحسین موسوی که نقاش است باوردارد‏‎ ‎‏”بهار ‏نزدیک است”، اکبر اعلمی برای حضور درانتخابات منتظر اجازه “ خدایگان زمین ” است… در محافلی که خاتمی – ‏موسوی دست در دست حاضر می شوند ترانه معروف اول انقلاب پخش می شود : سر اومد زمستون…..‏

انگار همه دارند گوش می کنند که در ورای شعارها واقعیت را دریابند ودر پس شعرها بوی پایان زمستان و رسیدن ‏بهار را بشنوند. بیشتر گوش ها به سخنان شیخ کروبی است که برادر حسین را نشانه رفته است و سخت؛ و حرف ‏محسن رضائی تازه وارد به صحنه انتخابات تیتر می شود:‏
‏- احمدی نژاد ایران را به سمت پرتگاه می برد…‏

خبرها همه درتائید سخن اوست. هفته با اعدام دیگری آغاز می شود. تصویر دیگری بر صفحات تاریخ ایران نقش می ‏بندد از دختر زیبائی که سحرگاهان طناب دار را به گردنش می اندازند. سخنگوی قوه قضائیه، دستان خونین همکارنش ‏را با کاغذ مطبوعات تمیز می کند و آنها را مقصر می شمارد. کسی جرئت نمی کند فضای زمستانی مصاحبه مطبوعاتی ‏حاج آقارابشکند و بپرسد :‏
‏- اعدام “ولی آزاد” از طریق سنگسار در زندان لاکان در شهر رشت و و گزارش‌هایی که درباره‎ ‎‏”محمدعلی نوید ‏خمامی” و “اشرف کلهری” است که به مرگ از طریق سنگسار محکوم‎ ‎شده‌اند، چه؟

خبر می دهند که رکسانا صابری هنوز سالم است و دادگاه تجدید نظر با “عدل و رافت اسلامی” همراه خواهد بود والبته ‏برای اینکه جهان در فوران عدالت ومهربانی غرق نشود، درهای دادگاه چهار قفله بسته است. شاید، رکسانا هم آزاد ‏بشود و همان حرف “کبرا نجار زن محکوم به سنگساری ” را بزند که این هفته پس از تحمل سیزده سال در میان ‏ناباوری و بهت زدگی از زندان آزاد شده است:‏
‏ - هیچ کس نمی تواند مرا درک کند.‏

تازه، کبرا جرمی رامرتکب شده بود. ازاین هفته پلیس دارد درخانه هائی را می کوبد که هنوز اتفاقی درآنها نیفتاده ‏است. روزنامه ها خبر می دهند: “نیروی انتظامی در راستای اجرای طرح انضباط اجتماعی به سراغ خانه‌های مجردی ‏در تهران رفته و به «پاکسازی» این خانه‌ها از ساکنان مجرد خود پرداخته است.” و از قول عزیز الله رجب زاده فرمانده ‏نیروی انتظامی تهران می نویسند: “خانه‌های مجردی یکی از مهم‌ترین کانون‌های جرم و تبهکاری به شمار می‌آید.” ‏
بعید نیست، بعد از این نوبت به بررسی بسترهای همسران برسد تا همه امور زیر نظر نمانیدگان”خدایگان زمین” اجرا ‏شود و شرعی باشد. شعار انتخاباتی دکتر احمدی نژاد را باید باورکرد:‏
‏- می شود، ما می توانیم…‏

درست است که نمی شود حتی دوچرخه مغازه های لاله زار را هم کنترل کرد، نیروی انتظامی کوتاه می آید و ‏مغازه‌های لاله‌زار باز می شود. اما همه کارهای امنیتی، باشدت می شود:‏

در روز جهانی کارگر که میلیونها کارگر درخیابانهای دنیا رژه می روند و خواست های خود را با صدای بلند فریاد می ‏زنند، در “آزادترین کشور دنیا” که ایران تحت حکومت طالبان شیعی باشد هم کارگران را سرکوب می کنند و هم ‏معلمان. تازه برای اینکه حسابی ضرب شصت نشان بدهند، گروهی دیگر از زنان فعال درکمپیون یک میلیون امضا را ‏می گیرند. تصویر جلوه جواهری می رود کنار رکسانا صابری.‏

‏ به دستور سعید مرتضوی در” چهار مدرسه دخترانه در شهرستان‌های استان تهران و تعدادی از مدارس غیردولتی ‏شهر تهران دوربین مداربسته می گذراند “ و ازحالا مواظبند دخترکان ما مبادا تبدیل به زنان دلاور وطن شوند که در ‏زندان یا در میدانند. فاطمه باید الگوی همه باشد وچه بهتر که فامیلش هم رجبی باشد.‏

‏ دورکورد جهانی دیگر هم اعلام می شود که درجه حرارت فضای زمستانی را نشان می دهد: “از جنبه برخورداری از ‏آزاد بودن مطبوعات، ایران در بین ۱۹۵ کشور جهان، امسال به همراه چین و روآندا در رتبه ۱۸۱ قرار دارد. طبق ‏گزارش سالانه منتشر شده از طرف مؤسسه مطالعات رسانه‌ای «فریدوم هاوس»، ایران در بین ۱۹ کشور خاورمیانه و ‏شمال آفریقا، رتبه هفدهم را از حیث آزادی مطبوعات به خود اختصاص داده است.“‏

وزارت امور خارجه آمریکا در گزارش سالانه خود درباره وضعیت تروریسم جهان در سال ۲۰۰۸ اعلام می کند که ‏ایران همچنان فعال ترین دولت حامی تروریسم است.‏

اکبر اعلمی می گوید: “اگر خدایگان زمین اجازه دهند، کاندیدا خواهم شد” و شنونده رابه یاد لقب محمد رضا شاه در ‏سالهای پایانی سلطنتش می اندازد: “ خدایگان اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر”. او وابستگان به “جریان موسوم به ‏اصلاح طلبی” را “حزب باد” معرفی می کند که “تنها‎ ‎به دنبال کسب قدرت و منفعت هستند” و رسیدن ایران به لبه پر ‏تگاه را متوجه« کلکسیون ۲۰۰ نفری حاکمیت” می داند که “۷۰‏‎ ‎میلیون تن را به گروگان” گرفته اند.‏

و حالا همه نامزدها می خواهند “سرسیاه زمستان” ایران را که زیر سلطه “خدایگان” دیگری است از لبه پرتگاه نجات ‏بدهند. فشرده حرف اعلمی که سرزمین ستارخان را ستاد کرده، این است: “در‎ ‎دوره مشروطیت، استبداد در تهران ‏پیروز شد، اما آذربایجان و تبریز مشروطه را نجات‎ ‎داد. آذربایجان تشکیلات من است.“‏

اکبر اعلمی می خواهد این بار انقلاب اسلامی را که “از مسیر اصلی خود” منحرف شده است، نجات بدهد. همین هدف ‏را موسوی و خاتمی دارند. شیخ اصلاحات هم با کمی فاصله همین راه را می رود. او این هفته حمایت روحانیون تهران ‏را جلب می کند. خاتمی- موسوی مدام درمیان جوانان و هنرمندان ظاهر می شوند. ‏

‏ عبد اله رمضان زاده قائم‌مقام دبیر کل جبهه مشارکت شایعه چند ماه پیش را به خبرموثق تبدیل می کند:‏‎ ‎‏”پیام‌هایی ‏دریافت کردیم که نباید خاتمی کاندیدا ‏شود”.‏

‏ خاتمی که به همین دلیل نیامد و حالادست دردست جانشینش موسوی، می گویند:‏
‏- کشور مانند دوران قاجار اداره می شود.در دنیای امروز و برای حفظ منافع ملی، گردش آزاد اطلاعات نه فقط یک ‏ارزش والا، بلکه یک ضرورت حیاتی است بر همین اساس، بی‌هیچ اغراقی منافع ملی جمهوری اسلامی ایران نیز در ‏گرو آزادی مطبوعات است. ‏

‏- باید مردم امنیت داشته باشند. وقتی کسی اسیر نان و سفره باشد فراغت اندیشیدن به آزادی را ندارد. امنیت مردم مهم ‌تر ‏از امنیت دولت است. گمان نکنیم وقتی تنشی را‏‎ ‎بیهوده با دنیا ایجاد کنیم منافع ملی تامین می‌شود. ما به جای اینکه ‏موجب‎ ‎آسودگی مردم شویم موجب نگرانی آنها می‌شویم. مردم به دنبال ثبات در‎ ‎مدیریت‌ها هستند، جوانان ما گردش آزاد ‏اطلاعات می‌خواهند. جوانان ما به‎ ‎مسکن، اشتغال و ازدواج می‌اندیشند، اما از آن مهم ‌تر می‌خواهند ترس از بیان‎ ‎عقیده ‏نداشته باشند. آنها انتخابات آزاد، رقابتی و منصفانه می‌خواهند.‏

‏- آن کس که به آزادی فکر نمی‌کند نمی‌تواند در شرایط دشوار امروزی طرحی برای رهایی از نیاز ملت داشته باشد. ما ‏در عرصه‌های سیاست خارجی، سیاست داخلی، آزادی، اشتغال و امنیت و همه ی آنچه نیاز ملت ماست مشکل داریم.‏


‏- بعد از امام‏‎ ‎عده‌ای که حرکت‌های امام را انحرافی می‌دانستند و با انقلاب هم هیچ میانه ای‎ ‎نداشتند و تلاش کردند خود ‏را به عنوان ایدئولوگ انقلاب معرفی کنند، می‌خواستند حتی‎ ‎دلسوزان و معتقدان واقعی به انقلاب و امام را نیز حذف ‏کنند‎. ‎

‏- دروغ و تهمت در جامعه ما گاهی به‏‎ ‎یک ارزش و به ابزاری برای بیرون کردن دلسوزان مردم و نظام تبدیل می‌شود‎. ‎
‏- امروز‎ ‎نیروهایی در دنیا هستند که می‌خواهند با ملت ایران مبارزه کنند و برخی در داخل به‏‎ ‎آنها بهانه می‌دهند‎. ‎

به دلیل این مواضع است که محسن آرمین می گوید: “پرتاب گاز فلفل در سخنرانی مشهد موسوی یک نشانه است. ایشان ‏باید منتظر گاز فلفل سیاسی و کارناوال عاشورای دیگری باشند.“‏

ماموریت فلفل پاشی را هم ظاهرا داده اند دست “بچه مرشد”. پیام فضلی نژاد که دست پرورده حسن شایانفر وبه قول ‏سایت امروز “شاگرد مدیر مسول کیهان” است، خاتمی وموسوی را “مرتد ودست نشانده سازمان سیا” می خواند و ‏احمدی نژاد را “صالح‌ترین و مصلح‌ترین فرد در سیستم سیاسی کشور” می داند.‏

اما فقط کیهان که در شب برکشیدن احمدی نژاد و قبل ازخواندن تمامی آرا، خبر پیروزی او را درتیتر اول شماره روز ‏بعد خود منتشر کرد، مقر احمدی نژاد نیست.‏

‏”مساجد” بار دیگر به گپایگاه تبلیغاتی” محمود احمدی نژاد تبدیل می شوند: “در دو هفته گذشته مسولان ستادهای ناحیه ‏یی، متولیان و هیات امنای برخی از مساجد کشور حتی بدون هماهنگی با معتمدان محل و امام جماعت مساجد تغییر ‏کردند. و افراد غریبه ای که هیچ یک از اهالی محل نیستند، انتخاب شدند که تابر سلامت انتخابات در محله ها نظارت ‏کنند.“‏

‏ کمک های بلاعوض احمدی نژاد به مساجد، تکایا و هیات های مذهبی هم آغاز شد و “مجتبی ذوالنور” به صراحت ‏اعلام کرد “احمدی نژاد کمک به مساجد را 9 برابر افزایش داده است.“‏

و فقط مساجد نیست. احمدی نژاد دارد ازحالا مثل ریگ خرج می کند: “او در جمع اسلام‌شهری‌ها از پرداخت 50 تا 70 ‏هزار تومان به 70 درصد ایرانیان به صورت ماهانه خبر داد، در جمع کارگران به وزیر کار دستور داد که برای ‏خانه‌دار کردن همه کارگران برنامه‌ریزی کند، همچنین وعده داد که حداقل مستمری بازنشستگان تامین اجتماعی را به ‏‏400 هزار تومان می‌رساند…“‏

شاید به پشتوانه این ریخت و پاش ها از ارث پدری است که احمدی نژاد حتی دست در سوراخ زنبور هم می کند و حکم ‏الحاق سازمان حج و زیارت ‏به مجموعه گردشگری را می دهد که از قضا تصمیم درستی است. اما انگار یادش می رود ‏عواید “حج وزیارت” دستمزد محمدمحمدی ری شهری است که در مسند قاضی دادگاه نظامیان، صف درازی را به ‏جوخه اعدام سپرده است.‏‏”تذکر موکد به جناب آقای رئیس‌جمهور” و “شایسته نبودن” تصمیم او را رهبر رسما اعلام می ‏کند.‏

روزنامه جمهوری اسلامی که توسط آِیت اله خامنه ای تاسیس شده واولین سردبیرش هم مهندس موسوی بوده است، ‏حسابی خدمت احمدی نژاد می رسد. مسیح مهاجری از تندروترین روحانیون که هم مدیرمسئول وهم سردبیر روزنامه ‏جمهوری اسلامی است، حسابی ریاست جمهوری را کیسه می کشد.‏‎ ‎کمترین حرفش این است: “دولت احمدی ‏نژاددروغگو ترین دولت 30 سال اخیر است.” و دست روی نکته ای می گذارد که در جمهوری اسلامی بوی خون می ‏دهد: “یکی از دروغ هایی که شاید عوام متوجه نشوند اما خواص می فهمند «ادعای پیروی از ولایت فقیه» است. ما در ‏طول این سی سال دولتی نداشتیم که تا این حد نسبت به رهبری و مراجع تقلید بی اعتقاد باشد و البته از آن طرف سنگ ‏آن را هم به سینه بزند.“‏

و دست آخرهم می گوید: “به نظر من شورای نگهبان در روز قیامت هیچ جوابی ندارد بدهد که چگونه این فرد را جزء ‏رجال سیاسی کشور اعلام کرد یا اگر بخواهد برای این دوره هم این کار را تکرار کند. من اگر در شورای نگهبان بودم ‏بدون هیچ تردیدی و با توجه به عملکرد و بی‌صداقتی اش اعلام می کردم احمدی نژاد به هیچ وجه شایستگی ‏کاندیداتوری برای ریاست جمهوری آینده را ندارد.‏

یک حالت وحشت در کشور ایجاد کردند و اگر کسی بخواهد حرفی علیه این‌ها بزند، بی‌آبروی اش می کنند. بالاخره ‏روزنامه دارند مثل کیهان و ایران و… و از آن طرف هم برنامه 20 و 30 دقیقه را دارند.‏

و بازهم پای روزنامه امنیتی کیهان مطرح می شود که بعد از پاسخ جنجالی کروبی به برادرحسین توی بوق ‏است.کروبی از جمله گفته بود: “این صدای نعره مافیاهای جدید است که از دهان کیهان می‎ ‎شنوم.” ‏

حالا جمهوری اسلامی که روزگاری یاردو قلوی کیهان بود، مثل مهدوی کنی، علیه توپخانه مرکزی طالبان شیعی ‏موضع می گیرد وتازه تلویزیون سردار ضرغامی را می چسباند به آن. کاری که محسن آرمین هم می کند: “صداو ‏سیما، کیهان صوتی و تصویری است.“‏

و تاکیهان هست، سیاست خارجی جای نگرانی ندارد. هر روز صبح مامورین امنیتی مستقر درکیهان یک “توطئه ‏دشمن” راکشف ویکی دوروز بعد به دست امت مسلمان و “دولتمردهای کمونیست” نابودش می کنند.‏

جواب نظام به آمریکا برای مذاکره علنی “نه” است و حتما از موضع “عزت”. آمریکا هم قدم به قدم حلقه محاصره ‏سیاسی را که سیاست دولت اوباماست تنگتر می کند.‏

سخنان شیمون پرز ـ رئیس جمهور اسرائیل- بعد ازدیداربا اوباما بی دلیل نیست: “اسرائیل باید از سیاست های باراک ‏اوباما برای تعامل با ایران حمایت کند.اگر اوباما خواهان تعامل با ایران است، ما باید از حامیان وفادار آن باشیم.اگر این ‏روند موفقیت آمیز باشد بهترین اتفاق محسوب می شود.“‏


گزارش سالانه وزارت خارجه آمریکا می گوید: “ایران «به‌طور پنهانی» با تأمین تسلیحات، آموزش و کمک‌های مالی ‏از تروریست‌ها و گروه‌های ستیزه‌جوی اسلام‌گرا از جمله حزب الله، حماس، ستیزه‌جویان طالبان در افغانستان و ‏آشوب‌طلبان عراقی، حمایت می‌کند.“‏

رابرت گیتس- وزیر دفاع آمریکا- می گوید : “ایالات متحده آمریکا و متحدانش باید تهران را متقاعد کنند که ‏بلندپروازی های اتمی اش یک مسابقه تسلیحاتی به راه خواهد انداخت که امنیت کمتری را برای این کشور به دنبال می ‏آورد.آمریکا برای منزوی کردن بیشتر ایران همچنین باید همکاری با روسیه را در زمینه برنامه های دفاع موشکی در ‏منطقه پیش ببرد و با ارائه مشوق های اقتصادی و سیاسی تهران را وادار سازد تا به صورت داوطلبانه برنامه اتمی خود ‏را به حال تعلیق در آورد.“‏

وزیر خارجه آمریکا روانه منطقه است که خبر می رسد: “امارات متحده بزرگترین خریدار تسلیحات نظامی در ‏خاورمیانه شد.” براساس پژوهش موسسه تحقیقاتی صلح سوئد: “امارات پس از چین و هند مقام سوم دنیا را در اختیار ‏دارد. امارات ظرف 5 سال بیش از 80 فروند جت بوئینگ و 50 فروند میراژ فرانسوی به ناوگان خود افزوده است. ‏سران امارات حتی از خرید های سنتی اعراب از کشورهای غربی نیز فراتر رفته و در سفر اخیر سران این کشور به ‏روسیه موضوع خرید سامانه دفاع هوایی را ارائه کرده اند.“‏

ناظران سیاست تسلیحاتی امارات را ناشی از برنامه اتمی- جنگی جمهوری اسلامی می دانند و آن رابزرگترین کمک به ‏اقتصاد غرب ارزیابی می کنند.‏

علاوه بر رابرت گیتس، “دنیس راس” نماینده ویژه‎ ‎آمریکا در امور خاورمیانه راهی خاورمیانه می شود. قرار است او ‏با رهبران عربستان سعودی، مصر، قطر، عمان، بحرین و امارات‎ ‎متحده عربی دیدار و نقطه نظرات امریکا در باره ‏برنامه اتمی ایران را تشریح کند.‏

رابرت گیتس عازم مصر و عربستان می شود تا درباره “امنیت منطقه ای” و تلاش های صلح در خاورمیانه با رهبران ‏این کشورها بحث و تبادل نظر کند.‏

گزارش خبرگزاری ها حاکی است که وزیر دفاع آمریکا درباره نقش ایران در منطقه و همچنین مسائل مربوط به عراق ‏و افغانستان نیز با مقام های رسمی مصر و عربستان رایزنی کند.‏

درهمین موقع، دو خبر محرمانه درز پیدا می کند. به گزارش سایت آفتاب: “یک پایگاه خبری آمریکایی در گزارشی ‏مدعی شده است که ایران با گسیل داشتن یک‏‎ ‎هیأت مذاکره کننده به آمریکا، به دولت اوباما پیشنهاد داده است که تعدادی ‏از‎ ‎سرکردگان گروه تروریستی القاعده را که در ایران بازداشت شده‌اند، به آمریکا تحویل‎ ‎دهد؛ اما آمریکا این پیشنهاد را ‏رد کرده است‎.‎‏” زمان این اتفاق بهمن ماه سال گذشته بوده است.‏

جزئیات گفت وگوی رئیس جمهور سوئیس با احمدی نژاد هم در مطبوعات سوئیسی انتشار می یابد؛ تاریخ این رویداد ‏‏19 فروردین 1388 است. دراین دیدار: “هانس رودولف مرتس، رئیس جمهور سوئیس با محمود احمدی نژاد در ژنو ‏دیدار کرد. دیدار یک شب پیش ازشروع برگزاری کنفرانس ضد نژادپرستی سازمان ملل در ژنو انجام شد. رئیس ‏تشریفات دولت سوئیس از عکاسان خواسته بود که از دست دادن مرتس و احمدی نژاد عکس نگیرند. اسرائیل پیش وپس ‏از این دیدار، به آن اعتراض کرد.” دراین دیدار احمدی نژاد خواست: “این پیام به واشنگتن رسانده شود که تغییرات ‏آمریکا برای انجام مذاکره بایددرهمین ماهها انجام شود، چون بعدا مشکلتر خواهد شد.“‏

‏ شاید شورای همکاری خلیج فارس با اطلاع از رویدادهائی از این دست است که به محض رسیدن گیتس و رایس به ‏منطقه در بیانیه ای ابراز امیدواری‏‎ ‎می کند که گفت و گوی احتمالی ایران و آمریکا برای آنها هزینه ای در بر نداشته‏‎ ‎باشد‎.

این سازمان با اشاره به‎ ‎برنامه اتمی ایران می افزاید: “در حال حاضر یک تهدید نظامی و استراتژیک برای کشورهای‎ ‎حاشیه خلیج فارس وجود دارد و ما مخالف هر گونه برنامه هسته ای هستیم که از سوی‏‎ ‎آژانس بین المللی انرژی اتمی ‏تایید نشده است چرا که بر این اعتقادیم برنامه اتمی‎ ‎ایران نباید به بی ثباتی در منطقه دامن بزند.“‏‎

رابرت گیتس، وزیر دفاع‎ ‎آمریکا، به متحدان عرب واشینگتن‏‎ ‎اطمینان می دهد که هر گونه تماس با ایران “باز” و ‏‏”شفاف” خواهد بود و متحدان منطقه ای‏‎ ‎آمریکا از این موضوع مطلع خواهند شد و لذا “هیچ کسی غافلگیر نخواهد شد. ‏نگرانی های موجود از انجام یک معامله بزرگ مخفی کاملا‎ ‎غیر واقعی است و من می گویم که این مسئله اتفاق نخواهد ‏افتاد.“‏

معلوم نیست نگرانی دیگر اعراب رفع می شود یا نه، اما داد عراق بالاخره درمی آید: “وزارت امور خارجه عراق با ‏احضار سفیر ایران در بغداد به گلوله باران مناطق کردنشین این کشور توسط نیروهای نظامی جمهوری اسلامی شدیدا ‏اعتراض کرد.در نامه ای که تسلیم حسن کاظمی قمی، سفیر ایران در عراق شد، بغداد از تهران خواسته است تا گلوله ‏باران این مناطق را متوقف کند و هشدار داد که «نقض خطرناک» حاکمیت عراق می تواند روابط دو کشور را خدشه ‏دار کند. “‏

هفته نفس گیری است. رضا سیدحسینی هم جهان را ترک می گوید. روشنفکران بزرگی که اندیشه های ایران مدرن ‏راپایه ریختند و بهمین خاطر طالبان شیعی خونشان را در شیشه کرده اند؛ یکایک جهان را ترک می گویند.‏

تنها خبر خوش هفته این است: “دو جوان که قرار بود روز چهارشنبه- دیروز - به اتهام ارتکاب قتل در زمانی که کمتر ‏از هجده سال داشته اند، اعدام شوند، از چوبه دار رهایی یافتند.” اما هنوز 140 نفر دیگر مانند آنها هستند که طناب دار ‏در سحرگاه نوزدهمین روز زندگیشان منتظر می بینند.‏

نامزدهای بی چهره که 90 نفر هستند برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرده اند. البته همه از آقایان. زنان ‏برخلاف بقیه دنیا باید پشت در بمانند. آنها هم چوب همان قوانین پوسیده ای را می خورند که کودکان را قربانی می کند.‏

نامزدهای صاحب نام می کوشند موتور آرای خاموش را روشن کنند. غلامحسین کرباسچی که صد در صد به برد ‏کروبی اطمینان دارد، می گوید: “پیش ۱۸ میلیون آرای خاموش داریم. آنها عموما معترض هستند و یا‎ ‎کاندیدای دلخواه ‏خودشان را در مجموع کاندیداها نمی‌بینند.“‏

و ظاهرا موتور هم باید با پول نفت روشن شود. دکتر مسعود نیلی طراح سهامی کردن ثروت نفت در گفت‌و‌گو با اعتماد ‏ملی می گوید: “برنامه کروبی تقسیم 34 هزار میلیارد تومان سود میان ملت ایران” است. احمدی نژاد که دارد ازهمین ‏حالا پول نفت را حاتم بخشی می کند.‏

باز خدا پدر محمد رضا خاتمی را بیامرزدکه راست حسینی می گوید: “در این چند هفته باید کاری کرد کارستان، تا ‏بعدها حسرت در خانه نشستن را نخوریم. جمع های ما باید تصاعد هندسی داشته باشد تا بتوانیم دوم خرداد را تکرار ‏کنیم…“‏

هفته تمام می شود. شعرو ترانه و شعار هم هنوز نتوانسته بر فضای سرد زمستانی انتخاباتی غلبه کند.‏

حواس ها به آواز دلگیر خواننده سر اومد زمستون است:‏
‏- سر اومد زمستون‏
ـ شکفته بهارون
ـ گل سرخ خورشید باز اومدو شب شد گریزون
‏- کوهها لاله زارن‏
ـ لاله ها بیدارن
ـ تو کوه ها دارن
ـ گل گل آفتاب و می کارن‏
‏….‏

ترانه امید بود که از اعماق تاریخ آمد و درخون غرق شد. زمستان برگشت سردتر. لاله ها خاوران را پر کردند.‏
‏- بهار خواهد شد؟‏

‏- ستارخان تبریز و آزادی را نجات خواهد داد؟ به آرمان انقلاب مشروطیت- آزادی و قانون- دست خواهیم یافت؟
‏- تغییری در کارخواهد بود؟ ایران از سقوط به پرتگاه نجات پیدا خواهدکرد؟ استقلال و آزادی در جمهوری ایران خیمه ‏خواهد زد؟

اگر حمید مصدق شاعر زنده بود جواب می داد:‏
‏- من اگر ما نشوم تنهایم
تو اگر ما نشوی تنهائی
چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم؟