در روزهای پایانی هفته گذشته انتشار نامهسرگشاده عبدالله مومنی، سخنگو و رییس شورای مرکزی سازمان دانشآموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت)، توجه گسترده رسانههای خبری را به خود جلب کرد. نامه مومنی که در ابعاد وسیعی منتشر شد،بیان کننده شکنجه هایی است که در نهایت منجر به اعتراف گیری از وی در دادگاه شده است.اما این نامه چرا و تحت چه شرایطی منتشر شد؟
زمزمه انتشار نامه عبدالله مومنی، از مدتی پیش در محافل سیاسی شنیده میشد، اما هر بار به دلایلی، انتشار آن به تعویق می افتاد. یکی از دلایل اصلی این تاخیر ،شرایط عبدالله مومنی در زندان بود.
از سوی دیگر، نامه عبدالله مومنی، به گفته بسیاری از نزدیکانش، تنها قسمتی از آن چیزی است که در زندانها بر وی رفته،چرا که ملاحظات امنیتی فراوانی در کار بوده است؛از جمله نحوه انتقال نامه و همچنین اینکه مومنی برخی از مسایلی را که در زندان بر وی رفته در جمعهای خصوصی، بازگو کرده است. برخی از دوستان مومنی هم از عزم وی برای ضبط تصویری اتفاقات زندان و انتشار آن روی اینترنت خبر می دادند؛ اتفاقی که به دلیل کمبود امکانات و سپس انتقال غیرمنتظره وی به زندان، امکانپذیر نشد.
گفتهها و ناگفتهها
مومنی خود انگیزه نوشتن چنین نامهای را سخنان رهبر جمهوری اسلامی معرفی می کند که اعلام کرده بود«متهم هر چه درباره خود بگوید در دادگاه، این حجت است».او نوشته است:” قصد کردم طی این نامه شکنجه ها و رفتارهای غیرقانونی، غیرشرعی رفته بر خودم را شرح دهم تا به این پرسش پاسخ جدی داده شود که آیا اعترافاتی که از طریق چنین شیوه های غیرانسانی و غیراخلاقی اخذ می شود نیز از نظر شما معتبر است یا خیر؟”
وی سپس برهمین اساس ابراز امیدواری میکند که نوشتن چنین نامهای، باعث نشود تحت فشارهای بیشتر قرار گیرد.
سخنگوی سازمان دانشآموختگان در ادامه با اشاره به ضرب و شتم خود در لحظه بازداشت، از تهدیدهای آغازین چنین سخن میگوید:” از همان ابتدای بازداشت درحالیکه مدام در گوشم می خواندند که نظام ترک برداشته، با این وعده مواجه بودم که شماها اعدام خواهید شد. انتظار تحقق این وعده تا مدتها بارها وقتی در طی شبانه و روز بدون هیچ توضیحی مرا از سلولی به سلولی دیگر و از بندی به بندی دیگر منتقل می کردند مرا در بیم و هراس نسبت به ادامه حیات خویش قرار می داد.”
این فعال سابق دانشجویی، روز سی و یکم خرداد سال 88 بازداشت شد؛آن هم در حالی که در هیچکدام از تجمعات پس از انتخابات حضور نداشت. مومنی پس از گذشت بیش از یک ماه از بازداشت، با خانواده خود ملاقات کرد. ملاقاتی که همسر مومنی آن را چنین توصیف کرد:” همسرم شدیدا تحت فشار روحی و جسمی و شکنجه است و نزدیک 20 کیلو وزن کم کرده است. آن کسی که دیدیم اصلا عبدالله مومنی نبود؛ فقط یک پوست و استخوانی بود که تعادل روحی و روانی و قدرت حرف زدن وایستادن و راه رفتن نداشت. هیچ چیزی از عبدالله نمانده است.”
پس از این ملاقات در نیمه مرداد، دیگر خبری از مومنی منتشر نشد و خانواده وی نه تنها امکان ملاقات با وی را نیافتند، بلکه تماس های تلفنی نیز قطع شد؛وضعیتی که واکنش سازمان ادوار را در پی داشت.
حضور عبدالله مومنی در دادگاه متهمان حوادث پس از انتخابات و اعترافات وی، نخستین خبری بود که پس از مدتها از وی منتشر شد. خود مومنی این اعترافات را اینگونه توصیف میکند:” پس ازانجام تمرین زیر نظر بازجویان برای اعتراف علیه خود روانه دادگاه شدم. درحالیکه نه اجازه داشتم وکیلی برای خود اختیار کنم و نه البته علاقه ای داشتم حتی با اختیار کردن وکیل ـ وکیل تسخیری و مورد تایید و هماهنگ با بازجویان- به دادگاهی مشروعیت بخشم که دفاعیه متهمش پیش از محاکمه به او دیکته شده است.”
مومنی در دوران مرخصی از زندان گفت کوشیده متن اعترافات خود را در دادگاه به گونهای بخواند که همگان متوجه شوند، این متن به وی دیکته شده است. به طور مثال وی میگوید« بحث سفر به آلمان و آموزش برای انقلاب مخملی را، که از سوی بازجویان مطرح شد، به سرعت پذیرفته است، زیرا امیدوار بود که دوستاناش در بیرون از زندان یادآوری کنند که وی هرگز از کشور خارج نشده است. »
نحوه اعتراف گیری
اما اعترافات عبدالله مومنی درچه شرایطی از وی اخذ شده است؟ فحاشی، توهین،ضرب و شتم، تهدید و … از جمله مسایل روزانه در بازجوییهای وی بوده است. وی در طول دوران بازداشت، چندین بازجوی مختلف داشته است. یکی از این بازجویان که به نام “سید” معروف است، بیش از بقیه مومنی را مورد ضرب و شتم قرار داده. وی همچنین همسر و مادر مرحوم مومنی را با الفاظی بسیار رکیک مورد خطاب قرار می داده و حتی زندانیان را مجبور می کرده مومنی را با به کار بردن الفاظ رکیک درباره مادرش مورد خطاب قرار دهند و از به کار بردن نام وی، اجتناب ورزند. وی همچنین عبدالله مومنی را به تجاوز و استعمال بطری تهدید کرده است. “سید” بازجوی بسیاری از زندانیان حوادث پس از انتخابات است و تقریبا تمامی زندانیان، از رفتارهای وحشیانه وی خبر داده اند.
مومنی در قسمت دیگری از نامه خود میگوید:“چندین بار آنچنان بازجوی پرونده، گلویم را تا حد خفگی می فشرد که بی هوش برزمین می افتادم و تا روزها از شدت درد در ناحیه گلو، خوردن آب و غذا برای ام زجرآور می شد.”
اشاره مومنی به بازجویی است که گفته میشود سرتیم بازجویان 209 است و با لهجه اصفهانی صحبت میکند. وی حین فشردن گلوی مومنی با الفاظ رکیک، از او می خواسته با اعتراف «خودش را خلاص کند.» این بازجوی اصفهانی نیز در بسیاری از بازجوییهای بازداشت شدگان پس از انتخابات نقش داشته است.
مرخصی و بازداشت مجدد
اعترافات مومنی باعث شد تا وی سرانجام در 15 اسفندماه سال 88 به مرخصی بیاید. پیش از مرخصی، بازجوی پرونده مومنی بیش از دو ساعت با وی در هواخوری، به صحبت پرداخته و از وی خواسته است با توجه به “آسیبهایی که به نظام” زده، تلاش کند تا این مسایل را “جبران” کند. اما مومنی در این ملاقات اعلام میکند تنها کاری که میتواند انجام دهد، این است که فعالیت سیاسی را کنار بگذارد.
اما با شروع مرخصی مومنی، بازجویان هر روز به او زنگ میزنند و خواست های مختلفی را مطرح می کنند؛مسالهای که با اعتراض عبدالله مومنی مواجه می شود. بازجویان از وی میخواستند هرچه سریعتر برای “جبران” ستمی که بر نظام کرده،دست به کار شود. این فشارهابه دنبال ملاقاتهای متعدد فعالان سیاسی با مومنی و حضور آنها در منزل وی، افزایش می یابد. تعدد ملاقاتها و استقبال از مومنی باعث میشود تابازجویان پرونده، در تماس های تلفنی از وی بخواهند بساط “خالهبازی” راجمع کند و به کوهدشت ـ زادگاه خانوادگیاش ـ برود.
فشارهای بازجویان بر مومنی، با تصمیم میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، برای ملاقات با وی شدت بیشتری می گیرد. بازجویان در تماس با مومنی خواستار آن میشوند که مانع ورود موسوی و رهنورد به منزل خود شود،اما مومنی و همسرش این موضوع را نمی پذیرند،ملاقات انجام می شود و فشارها به اوج می رسد.
در همین راستا بازجویان پرونده از مومنی میخواهند با حضور در مجامع عمومی، به تکرار مجدد آنچه دردادگاه گفته،بپردازد. “سخنرانی در دانشگاه اراک”، “انتشار نامه سرگشاده علیه مهدی کروبی”، “انتشار نامه سرگشاده علیه سازمان دانشآموختگان ایران (ادوار تحیکم وحدت)“، “انتشار متنی درباره انحرافات جنبش دانشجویی و دفتر تحکیم وحدت”، “مصاحبه با روزنامه ایران (ارگان رسمی دولت)” و آآ
“حضور در برنامه ویژه خبری شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی” از جمله اینخواستهها بوده است.
بازجویان پرونده به مومنی اعلام کرده بودند که انجام این اعمال، تضمین آزادی وی ـ همچون برخی دیگر از زندانیان حوادث پس از انتخابات ـ است. عاقبت مخالفت مومنی با انجام چنین اعمالی باعث میشود وی برای تمدید مرخصی به دادگاه انقلاب فراخوانده و در آنجا پیش از ردوبدل شدن هرگونه سخنی، بازداشت و به زندان اوین منتقل شود.
انتقال مومنی به اوین باعث شد تا همسر وی تهدید به افشاگری درباره وضعیت او در زندان کند،اما چند ساعت بعد، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی “ایرنا” خبری را روی خروجی خود قرار داد که براساس آن مومنی به دو سال زندان محکوم شده بود؛پس از آن هم عبدالله مومنی به اندرزگاه 8 زندان اوین، منتقل می شود.
اکنون و با انتشار نامه سرگشاده عبدالله مومنی، بخشی از ناگفتهها درباره آنچه که در زندان بر وی و دیگر زندانیان سیاسی رفته ، افشا شده و این افشاگری همچنان ادامه خواهد یافت.
پیش از این حمزه کرمی، از دیگر افرادی که در دادگاه مجبور به اعتراف شده بود، با انتشار نامه سرگشاده ای، پرده از فشارهای دوران بازداشت برداشته بود. همچنان که “مهسا امرآبادی”، همسر “مسعود باستانی”، روزنامهنگار دربند نیز، چندی پیش در گفتوگویی، از فشارهای مختلف بر همسرش در طول دوران بازداشت سخن گفته واعلام کرده بود اعترافات همسرش در دادگاه، بهای آزادی وی اززندان بوده است.
“روز” در روزهای آینده، جزییات بیشتری از موارد فشار بر زندانیان سیاسی را مطرح خواهد کرد؛ نکاتی که سندیست بر بیارزش بودن آنچه در دادگاهها به نام “اعترافات” مطرح شده. آیا گوش شنوایی برای شنیدن سخن این افراد وجود دارد؟