سارا سماواتی
تقی رحمانی قرار بود به عنوان یکی از تلاش گران حقوق بشر در ایران، جایزه کوروش کبیر کانون مدافعان حقوق بشررا دریافت کند. مراسم اهدای این جایزه به علت پلمب شدن دفتر کانون مدافعان حقوق بشر، انجام نشد. با وی در این مورد گفت و گو کرده ایم.
آقای رحمانی با تبریک به شما و تأسف از عدم اجرای مراسم، قبل از همه به ما بگویید که این جایزه تحت چه عنوانی به شما تعلق گرفته است؟
من چند روز پیش مطلع شدم که کانون مدافعان حقوق بشر جایزه سالانه خود را، هم به عنوان “قربانی” و هم به عنوان “فعال حقوق بشر” به من اختصاص داده است .
فعال حقوق بشر شاید واژه آشنا تری باشد تا “قربانی حقوق بشر” که حتماً اشاره دارد به دستگیری های متعدد و سالهای حبس و زندان شما. در این مورد می شود شرحی بدهید؟
بله! من مجموعاً در حوزه فعالان مشی سیاسی و نظری دکتر علی شریعتی و در مجموعه نیروهای ملی، وارد فعالیت های سیاسی شدم. از آن سال به بعد چند بار دستگیر شدم و دقیقاً چهارده سال از عمرم را درزندان گذراندم. اولین بار در سال 1360 تا سال 1363 زندانی شدم. پس از آن بار دیگر در سال65 در ارتباط با گروه “موحدین” دستگیر شدم. “موحدین” جریانی بود متأثر از اندیشه دکتر شریعتی با تأکید بر مشی سیاسی آگاهی بخش و نفی مبارزه چریکی و مسلحانه. اینبار به ده سال زندان محکوم شدم و تا سال 73 در زندان بودم. پس از آزادی از زندان در “دفتر پژوهش دکتر شریعتی” آغاز به کار کردم و در عین حال همکاری با مجله “کیان” و “پیام هاجر”. باردیگر در سال 1379 همراه با مهندس سحابی و تعدادی دیگر از فعالان ائتلاف نیروهای ملی مذهبی، دستگیر شدم؛اتهام ما در آن زمان براندازی نرم و فعالیت برای انقلاب مخملین بود و حکم بدوی من ابندا یازده سال بود. در سال 81 آزاد و مجدداً دستگیر شدم و باز تا سال 84 در زندان بودم. از آن سال تاکنون هم چندین بار بازداشت های یکی دو روزه داشته ام.
شما جایز ه ای هم از سازمان دیده بان حقوق بشر گرفتید و از انجمن قلم دانمارک. درست است؟
بله! من در سال 1384 برابر با 2005 میلادی جایزه ویژه سازمان دیدبان حقوق بشر را گرفتم از جانب انجمن قلم دانمارک و عضو افتخاری انجمن جهانی قلم شدم.
در حال حاضر فعالیت های شما چیست؟
من در حال حاضر در حوزه دین، سیاست و تاریخ و فرهنگ کار می کنم و در این ارتباط مقالاتی را می نویسم و در روزنامه های ایران فردا، چشم انداز ایران و پیام هاجر منتشر می کنم. با نیروهای ملی مذهبی همکاری می کنم و در جمعیت های مربوط به صلح و حقوق بشر در جامعه فعال هستم.
آقای رحمانی با توجه به تجربیات طولانی و می توان گفت سختی که داشته اید، چشم انداز دموکراسی را در ایران چگونه می بینید؟
از همین منظر من اخیراً پژوهشی را در تاریخ صد ساله ایران آغاز کرده ام. امروز اعتقاد دارم که دموکراسی در ایران، بدون جامعه مدنی پایش لنگ می ماند. باید به نهاد های جامعه مدنی در ایران بدون چشمداشت کمک کرد، فقط به این نیت که جامعه مدنی بوجود بیاید و قدرت بگیرد. در غیر اینصورت ما نمی توانیم به دموکراسی برسیم. نگرش جدیدی را که معتقد به فربه کردن جامعه مدنی و نهادهای مدنی است باید به فال نیک گرفت..
اما می توان از شما پرسید با توجه به وضعیتی که وجود دارد، مثلاً اتفاقی که همین دیروز برای یک نهاد مدنی افتاد، امیدواری شما برای تحقق آن جامعه مدنی که اینطور که شما می گویید باید نتیجه این فعالیتهای مدنی باشد چقدر است؟ به اصطلاح افق چیست؟
ببینید! صد سال “دولت محوری” نیروهای آزادیخواه در ایران جواب نداده است. من امروز اعتقاد دارم که احزاب سیاسی حتا وقتی که در قدرت هستند باید به پرورش جامعه مدنی توجه ویژه بکنند. همین هجومی که به جامعه مدنی از طرف برخی احزاب درون قدرت صورت می گیرد، نشان می دهد که آنها هم می دانند، اگر نهاد های مدنی قدرتمند بشوند دموکراسی هم خواهد آمد. به نظر من راه دیگری نیست. تجربه مصدق، تجربه امینی، تجربه بازرگان، تجربه بنی صدر، حتی تجربه خاتمی به ما نشان داده است که اگر کسانی به درون حکومت بروند، اگر از آزادی اندکی هم دم بزنند، تا جامعه مدنی نیرومندی نهادینه نشده و پشت آنها نباشد، کامیاب نمی شوند.
خلأ حضور جامعه مدنی را در این مثال ها چگونه نشان می دهید؟
ببینید! در غیاب جامعه مدنی یا مردم به خیابانها می آیند و مرده باد، زنده باد می گویند، یعنی انقلابی عمل می کنند؛ یا رأی شان را می دهند و می روند به خانه هایشان! به عبارتی از رأی خود نمی توانند صیانت کنند. مردم این “صیانت” از آرای خود را فقط در جامعه مدنی و با حمایت نهاد های مدنی می توانند انجام بدهند. بنا براین ما راهی نداریم جز اینکه جامعه مدنی را تقویت کنیم. اگر نهادهای مدنی تقویت بشونداحزاب هم قدرتمند می شوند. احزاب بدون جامعه مدنی در ایران یتیم اند و دولت ها بدون جامعه مدنی خود سر می شوند! این را هم ما بارها دیده ایم که هر گاه فرد دموکراتی پای به حوزه قدرت می گذارد، بدون جامعه مدنی، از جانب نهادهای راست در درون حکومت در فشار قرار می گیرد و بی پشتوانه می ماند. صد سال است که در تاریخ ایران از زمان مستوفی الممالک تا کنون هر نخست وزیر خوشنامی که قدری با آزادی و دموکراسی پیوند داشته ناکام مانده است. خانه پدری آزادی ندیده است. آزادی همیشه پشت در خانه ماست. آزادی پایدار و برگشت ناپذیر و نه آزادی های موسمی! این راهی است که باید رفت. اما آگاهانه! با تجربه بومی اما مهندسی شده. تجربه دولت محوری ما پاسخ نداده است، دو انقلاب و دو دوره اصلاحات به نتیجه نرسیده است و این مسئله قابل تأملی است که باید بر روی آن تأکید و کار سخت کرد.