نگاهی به کتاب “ایرانیان در مهاجرت” نوشته ویدا ناصحی
قافله ای که هم چنان در راه است
اسد سیف
مهاجرت عمری همپا با عمر انسان دارد. مهاجرت محصول ناآرامیست. زمانی طبیعت انسان را به کوچ واداشته و زمانی دیگر ناامنی اجتماعی.گاه غم نان وگاه نجات جان. آن کس که نتواند در کشور خودی آسایش جان داشته باشد، به ناگزیر راه سفر پیش میگیرد، میگریزد تا هستی خویش را در محیطی دیگر سامان بخشد.
مهاجرت در جهان امروز از چهارچوب یک کشور خارج گشته و به پدیدهای جهانی بدل گشته است. مهاجرین میآیند، از سراسر جهانِ ناآرام و فقیر به سوی دنیای ثروتمند و با ثبات. میآیند تا نان و آزادی را در کشوری دیگر بازیابند. میآیند تا جنگ را پشتِ سر گذارند و جان به جهان صلح بسپارند، میآیند تا فقر را واگذارند و کار را در سرزمینی دیگر دریابند، میآیند تا تنِ خسته و جانِ ناآرام خویش از بند و شکنجه و مرگ رهانیده باشند. میآیند و این آمدن را هنوز سرِ بازایستادن نیست.
مهاجرت در فرهنگ ما با حیات قومی ایرانیان گره خورده است. آریاییها به سرزمین ایران آمدند تا سرزمینهای حاصلخیزی را صاحب شوند. پس میتوان گفت که ما در واقع قومی مهاجریم. قومی که در پی سالها هجوم و یا حمله، پیوسته در ایام گوناگون عدهای مهاجر تولید کرده و یا پذیرفته است. زمانی آغوش عطوفت برای بیپناهانِ تاریخ گشودهایم و زمانی دیگر هزاران هموطن را از کشور تاراندهایم. رد پای مهاجران ایرانی را در طول تاریخ، میتوان در هند، پاکستان، مصر، ترکیه، کشورهای قفقاز و… پی گرفت. میتوان این روند را در دنیای امروز، به جهانِ تبعید ایرانیان که دیگر مرزهای همه کشورهای دنیا را درنوردیده، ادامه داد. میتوان به قافلهای رسید که همچنان در راه است.
تبعید در فرهنگ ما مترادف با “غربت” است. “غربت” گوشهای از ناکجاآباد است که “غربتی” در آن از غم فراق یار و دیار جان به خاک تسلیم میکند. تبعید “نفی بلد” است. آنکه “نفی بلد” میشود، در تنهایی خویش، در آرزوی بازگشت به وطن، عمر به سر میرساند.
تبعید اما در جهان امروز تعریف گذشته را ندارد. دنیاییست که میتوان در آن بالید و از آن آموخت. میتوان در ستایش آن فراوان نوشت. میتوان در آن به زندگی در یک “گتو” دل خوش کرد و در یک گوشه آن عمر به پایان رساند. میتوان اما در آن دنیایی دیگر کشف نمود، جهانی دیگر را شناخت و در بنای جهان نو با دیگران همگام شد.
کشور ما مهاجرت زرتشتیان به هندوستان و ارامنه به قفقاز را در تاریخ معاصر به خوبی به یاد دارد. مهاجرت ایرانیان با موجودیت جمهوری اسلامی ابعاد تازهتری به خود گرفت. آمار مهاجرین ایرانی را تا چهار میلیون نفر تخمین میزنند. این عده در اکثریتِ خویش در کشورهای غربی پراکندهاند. گسترش ابعاد مهاجرت ما تا آن اندازه هست که هر مورخ تاریخ معاصر ایران، در بررسی تاریخ مجبور است به آن توجه کند. متأسفانه تحقیق جامعی تا کنون در این زمینه صورت نگرفته، ولی گامهای امیدوارکنندهای برداشته شده است. کتاب “ایرانیان در مهاجرت” تازهترین اثر تحقیقیست در این مورد که توسط ویدا ناصحی به تحریر درآمده.
”ایرانیان در مهاجرت” در دو بخش تنظیم شده. بخش نخست آن در سه فصل به نخستین مهاجرتها در تاریخ معاصر ایران تا سال ۱۹۷۹ میپردازد. “نخستین کانونهای برونمرزی” را مورد توجه قرار میدهد که از آسیای میانه و قفقاز تا امپراتوری عثمانی و مصر گسترده و بازرگانان و اندیشمندان ایرانی را همزمان در خود جای داده بود. بخش بزرگی از روشنفکران و مردان سیاسی ایران که در جنبش مشروطه فعال بودند، در این کشورها اقامت داشته، از آنجا با انقلابیون ایران در ارتباط بودند.
پس از جنبش مشروطه، اندک اندک بر عده مهاجرین ایرانی به کشورهای غربی افزوده شد. اینان آزادیخواهان و تجددطلبانی بودند که راه نفوذ تفکر غربی را به ایران گشودند. دانش و مفاهیم نوین عرصه علوم اجتماعی، هنر و ادبیاتِ مدرن، و به طور کلی جنبش «مدرنیته» با کوشش آنان در ایران گام به پیش گذاشت.
بخش دوم کتاب در چهار فصل به مهاجرت ایرانیان پس از انقلاب سال ۵۷ اختصاص یافته که در واقع بخش اعظم آن را شامل میشود؛ “از زمان استقرار رژیم اسلامی گروه عظیمی از ایرانیان کشور خود را ترک گفتهاند و این گستردهترین مهاجرت در تاریخ ایران به شمار میرود.”
نویسنده با نگاهی کلی به مقوله مهاجرت در جهان و تفکیک انواع آن از مهاجرت سیاسی گرفته تا مهاجرت اقتصادی و اجتماعی، به پراکندگی ایرانیان در جهان میپردازد. علل آن را مورد بررسی قرار میدهد و دامنه آن را عیان کند. در این راه از آمارهای موجود بینالمللی استفاده میکند. در دو مورد (کشورهای فرانسه و انگلستان) از روش تحقیق فردی، بر اساس پژوهش جامعهشناختی، بهره میبرد و موضوع را از طریق پرسشنامه و مصاحبه پی میگیرد.
فصل توزیع جغراقیایی مهاجرین ایرانی در کشورهای خاورمیانه به نسبت دیگر فصلها ضیفتر است. علت این امر را باید نه کمتوجهی محقق، بلکه نبود آمار معتبر و یا مشکلِ تحقیق مستقل جستجو کرد. واقعیت این است که جهت بررسی کلی مقوله مهاجرین ایرانی در گام نخست محتاج تحقیقات منطقهای هستیم. تا چنین امری صورت نگرفته باشد، نمیتوان به نتایج دلخواه رسید. برای نمونه؛ آنچه که نویسنده از کشورهایهای انگلستان و فرانسه نوشته در مقایسه با کشور آلمان پُربارتر است. وضعیت پناهندگان ایرانی در آلمان بسیار ناکامل است. همین موضوع در رابطه با کشور آمریکا و یا سوئد بهتر از آلمان ارایه شده زیرا نویسند به چند بررسی منطقهای دسترسی داشته است. و یا نویسنده از سیل مهاجرین ایرانی به کشور شوروی سخنی به میان نمیآورد و این در صورتیست که وابستگان به دو سازمان حزب توده ایران و فدائیان اکثریت به این کشور پناهنده شده بودند و رهبران هر دو سازمان نیز تا مقطع فروپاشی دیوار برلین، در آنجا اقامت داشتند. در همین رابطه برای نمونه راههای ورود پناهنده به انگلستان بسیار جذاب و بدیع است، ولی از راههای فرار به شوروی و پاکستان و هلند و… اطلاعی در اختیار خواننده گذاشته نمیشود.
ضعف مذکور را میتوان در بررسی فعالیتهای گروههای ایرانی در کشورهای مختلف نیز دید. برای نمونه؛ از فعالیتهای ایرانیان در انگلستان و فرانسه به تفصیل سخن گفته میشود ولی این موضوع در کشور آلمان و یا هلند پی گرفته نمیشود. و یا سهلانگاریست که از چاپ نشریاتی در فرانسه سخن به میان آید که چهار شماره منتشر شدهاند، ولی از نشریه “آرش” که تا کنون بیش از صد شماره منتشر شده، نامی ذکر نشود. همینطور گروهها و سازمانهای زنان، حقوق بشر، دفاع از زندانیان سیاسی و همچنین مقوله چاپ و نشر در خارج از کشور که در این کتاب جایی ندارند.
با اینهمه کتاب “ایرانیان در مهاجرت” به عنوان نخستین اثر تحقیقی در این زمینه کاریست خوب و خواندنی که باید از نویسنده آن به خاطر ثبتِ تاریخ اجتماعی ما در خارج از کشور، سپاسگزار بود. به حتم این کتاب موجب خواهد شد تا موضوع در عرصه گستردهتری دنبال گردد.
”ایرانیان در مهاجرت” را انتشارات فروغ در ۲۱۷ صفحه منتشر کرده است.
منبع: فیس بوک نویسنده