چند سال قبل، لحظاتی پس از آنکه محمود احمدی نژاد برنده انتخابات ریاست جمهور ایران شد، خیابان های جنوب شهر تهران صحنۀ جشن و شادمانی برای موفقیت پسر خلف خود شد.
مغازه ها به پخش کردن چای و شیرینی مجانی مشغول شدند. زن ها از پشت پنجره او را دعا می کردند. بسیجی های خاکی شهر نیز به خاطر روی کار آمدن رئیس جمهوری که از نظر ایدئولوژی مانند آنهاست، خدا را شکر می کردند.
اما حالا به دلایل مختلفی، از اقتصاد نابسامان کشور گرفته تا رفتار مخاصمه آمیز او با غرب، نگاه ها به محمود احمدی نژاد تغییر کرده و با تردید و انتقاد فزاینده همراه شده است. عکس العمل او به این شرایط، می تواند تا حد زیادی بر نتایج رقابت انتخاباتی 22 خرداد میان احمدی نژاد و سه رقیب دیگرش تأثیر بگذارد: یک تندروی محافظه کار دیگر که رهبری سپاه پاسداران انقلاب را برعهده داشته و دو چهرۀ دیگر که اصلاح طلب درنظر گرفته می شوند.
انتخابات در بحبوحۀ چالش های موجود در روابط ایران با غرب و نیزچاش های داخلی برگزار خواهد شد.
زمان در مورد پیشنهاد واشنگتن برای گفتگو بر سر مسائل مختلف، از جمله برنامه هسته ای ایران، به سرعت در حال سپری شدن است. آزمایش یک موشک دوربرد از سوی ایران که می تواند تمامی خاورمیانه، اسرائیل و پایگاه های آمریکا در منطقه را هدف بگیرد، نیز به عنوان یک زورآزمائی پیش از انتخابات قلمداد شده است.
پیامدهای انتخابات در کوتاه مدت به تغییرات فاحشی منجر نخواهد شد، زیرا تمامی تصمیمات مهم کشور به آیت الله خامنه ای رهبر عالی ایران سپرده شده و یا از مجرای سپاه پاسداران گرفته می شود. با این حال، انتخابات دارای ارزش نمادین زیادی است و معلوم خواهد شد آیا احمدی نژاد، مرد برگزیدۀ خط مقدم در مقابل دولت اوباما خواهد بود یا خیر. احمدی نژاد هنوز می تواند بر روی دو ستون اصلی چهره نمایش داده شده از خود حساب کند: قهرمان پوپولیست و قهرمان اسلام. چهره ای که پشتیبانی زیادی برای او به همراه آورده است. با این حال، وعدۀ عمل نشدۀ تقسیم ثروت ها و مبارزه در راه سرنوشت که سبب پیروزی او در سال 2005 شده بود، دیگر کارآئی سابق را ندارد.
مهرزاد بروجردی محقق روابط ایران در دانشگاه سیراکیوز می گوید: “همانطور که انتظار می رود، غرب این انتخابات را از دریچۀ استراتژیک نگاه می کند. اما در ایران، انتخابات به مسائلی نظیر شغل، افزایش قیمت ها و انزوای کشور پیوند خورده است.”
هیچ معادل فاسی واقعی برای بدیهیات سیاسی از نوع آمریکائی وجود ندارد. “همه چیز به اقتصاد ربط دارد.”
وعدۀ تقسیم درآمدهای نفتی و اشتغال بیشتر، چهارچوب همایش انتخاباتی احمدی نژاد در دوره قبل را تشکیل می داد، وعده هائی که او را از دفتر شهرداری تهران بالا کشید. اما اکنون همین وعده ها، برای او عامل بالقوه تضعیف کننده محسوب می شوند.
کارنامه اقتصادی کشور، تیره و تارتر از همیشه به نظر می رسد. نرخ بیکاری دو رقمی و تورم 25 درصدی است. درآمد بی سابقه نفتی در سال گذشته، هیچ تغییر خوشایندی به همراه نیاورد زیرا ایران غنی از نفت، فاقد پالایشگاه های کافی برای تأمین نیازهای داخلی، حتی سوخت مورد نیاز، است.
ایلن برمن، کارشناس مسائل ایران در شورای سیاست خارجی آمریکا می گوید: “بگذارید فقط این را بگوئیم که این روزها، اصلاً دورۀ راحتی در ایران نیست.”
مخالفان احمدی نژاد اوج گرفته اند. محسن رضائی رقیب محافظه کار احمدی نژاد، وی را به سوق دادن اقتصاد کشور به «لبه پرتگاه» متهم کرده است. میر حسین موسوی نامزد پیشروی اصلاح طلب نیز مشابه اظهارات چهار سال پیش احمدی نژاد را تکرار می کند: او وعدۀ مبارزه با فساد و ترمیم اقتصاد را داده است.
به نظر می رسد ایستادگی هسته ای احمدی نژاد، بزرگترین عامل خرسند کننده مردم باشد. اظهارات وی مبنی بر اینکه ایران هرگز از پیشرفت در دانش فنی دست برنخواهد داشت، حتی میان منتقدان وی نیز به عنوان غرور ملی تعبیر شده است.
فاطمه آجرلو، نماینده تندروی مجلس ایران، می گوید: “احمدی نژاد مرد شجاعی است که در برابر غرب ایستاد و ایران را به عنوان یک کشور هسته ای تثبیت کرد… او غرور و وقار را برای همه ایرانیان به ارمغان آورد.”
حتی نحوه لباس پوشیدن احمدی نژاد که در غرب عجیب و غریب تصور می شود، یک فرم ایده آل از همراهی با طبقه کارگر در مناطق شهری و نیز شهرستان ها و روستاهای کشور محسوب می شود. البته معلوم نیست در پس آن، چقدر صحنه سازی یا احساس واقعی وجود داشته باشد.
به نظر می رسد حضور اولیه احمدی نژاد در محافل پس از پیروزی در انتخابات 2005، با گونه ای از سخن گفتن همراه بود که در آن سؤالات سفت و سخت مطرح می شد، بدون آنکه پاسخی برای آنها بیان شود. با این حال، همزمان با حضور او در محافل جهانی نظیر مجمع عمومی سازمان ملل، لحن متفاوتی در اظهارات او نمود پیدا کرد. او خیلی زود یاد گرفت که چگونه باید حرف های نفوذ پذیر بزند.
احمدی نژاد سپتامبر گذشته در نیویورک، “برخی قدرت های زورگو» را به تلاش برای بازداشتن کشورش از حق قانونی خود در توسعه برنامه صلح آمیز هسته ای متهم کرد. او در کنفرانس ماه گذشته سازمان ملل در ژنو نیز اسرائیل را «خشن ترین و سرکوبگر ترین رژیم نژادپرست” دنیا خواند.
اریک روزنباخ مدیر اجرائی مرکز علوم و روابط بین المللی بلفر در دانشگاه هاروارد می گوید: “احمدی نژاد به دلیل پیشرفت سریع در موقعیت سیاسی داخلی، بسیار اطمینان دارد که مهارت های سیاسی اش، او را در صحنه مسائل بحث انگیز جهانی نیز یاری می دهد. اما غرور و زیاده روی او به اتخاذ مواضع سیاسی مضحکی منجر شد که موضع ایران در جامعه بین المللی را به طور جدی به مخاطره انداخت.”
اوباما با ارسال پیام ویدئوئی تبریک سال نوی ایرانی در ماه مارس، پنجره ای را برای گسترش روابط باز کرد. اما پیشرفت های ناچیزی رخ داده است، و علت آن تا اندازه ای به حال و هوای انتظار در دو کشور در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایران باز می گردد.
سرنوشت احمدی نژاد می تواند در نهایت به دیدگاه خامنه ای نسبت به او بستگی پیدا کند.
آلکس وطنخواه تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه در گروه اطلاعاتی جینز می گوید: “آیا خامنه ای او را به عنوان کسی می بیند که با انکار هولوکاست و درخواست نابودی اسرائیل، قادر به آغاز گفتگوی رو در رو با آمریکا نیست؟ اگر نگاه خامنه ای اینگونه باشد، دراینصورت ممکن است رژیم در پی چهرۀ نرمخو تری نظیر موسوی باشد.”
منبع: فاکس نیوز- 22 مه