خبر آمد که کیم جونگ اون دستور داده که بستگان شوهر عمه رهبر کره شمالی را اعدام کنند و اعدام هم انجام شده. یعنی کلا از شوهر عمه و بستگانش در کره شمالی کسی باقی نمانده. در اینجا چند سئوال مطرح می شود که من طبعا باید آنها را زیر هم بنویسم، ولی چون بشریت در حال پیشرفت است و کسی مطلب طولانی نمی خواند، من این سئوالات را زیر هم نمی نویسم که مطلبم خوانده شود. سئوال اول این است که من از کجا فهمیدم که “کیم جونگ اون” دستور اعدام بستگان شوهر عمه را صادر کرده است؟ هان؟ هان؟
راستش را بخواهید ما اصلا نمی دانیم چه کسی دستور داده و چه کسی اجرا کرده، ولی در دو چیز شک نداریم، یکی اینکه در کره شمالی کسی دیگر اسم ندارد. فرض کنید بگوئیم کیم جونگ هان دستور اعدام را داده، چه فرقی می کند؟ مثلا فرض کنید همین شوهر عمه مرحوم که همه مردم دنیا صمیمانه به او شوهر عمه می گویند ولی طرف نه تنها فقط شوهر عمه نبوده بلکه سالها شخص دوم کشور بوده. در آن سالها هم به او اسمش را نمی گفتند. زمان کیم ایل سونگ می گفتند داماد کبیر، بعد که کیم ایل سونگ رفت بالای درخت، کلا رئیس جمهور در کره شمالی وجود ندارد، طبق تصویب قانونی که مجلس تصویب کرده، کیم ایل سونگ رهبر ابدی کره شمالی است. یعنی این احتمال که بستگان شوهر عمه آرزوی مرگ رهبر کره را کرده باشند، غیرممکن است. چون رهبر ابدی کره شمالی سالهاست مرده است و نمی شود آرزوی مرگش را هم کرد. البته بعد از مرگش پسرش رهبر کره شد، ولی رئیس جمهور ابدی کره پدرش بود و خود کیم جونگ ایل رهبر کره شد، در آن زمان می گفتند شوهر خواهر کبیر، بعد هم که کیم جونگ اون رهبر شد، تا دو روز قبل از اعدامش می گفتند شوهر عمه کبیر.
یعنی واقعا ما شانس داریم که گاهی اوقات پنج شش تا اسم داریم، مثلا دوستان من و فامیلم به من می گویند “داور” و کسانی که کمتر از یک ساعت از آشنایی شان با من می گذرد، به من می گویند “ابراهیم” افرادی هم که می خواهند خیلی احترام بگذارند می گویند “آقای نبوی” افرادی هم که می خواهند بد و بیراه بگویند می گویند “این نبویه” آنها هم که تمام کتابهای من را خوانده اند و من را از خودم بهتر می شناسند می گویند “آقای نوابی” حالا هی توضیح بده. طرف می گوید: “خیلی عرذ می خوام آقای نوابی، منم مثل بقیه به شما می گویم آقای نبوی” منظورم این است که در کره شمالی کلا یک نفر هویت مشخصی دارد و بقیه عمه یا پسر یا همسر یا شوهر عمه او هستند. یعنی کلا در کره شمالی یک نفر همه کارها را می کند، بقیه هم می گویند صحیح است صحیح است.
حالا سئوال بعدی این است که فرض کنید ما خبرنگار بی بی سی هستیم و می خواهیم یک خبر را با دو منبع چک کنیم، راه “چک” هم بکلی در کره شمالی برگشت خورده است و برو بعدا هم نیا. در این حالت ما راهی نداریم. یعنی بطور کلی باید بپذیریم که همین خبری که هست همین است. خود کره ای ها اعلام می کنند، دلیل اش را هم می گویند. مثلا اینکه پسرعموی شوهر عمه چون پسرعموی کسی بوده که با شور و شوق دست نمی زد، اعدام شده. اما اینکه آیا واقعا مطمئنیم که بستگان شوهر عمه اعدام شده اند، من هیچ شکی ندارم. یعنی کلا فرقی نمی کند. کسی که نمی خواهد در کره شمالی سیاه نمایی کند، اصلا چیزی که سیاه نباشد در آنجا وجود ندارد.
در کره شمالی هم شوخی ندارند، مثلا اگر معلوم شود که بستگان شوهر عمه کشته شده اند، مگر کسی اعتراض دارد؟ اعتراض به چی دارد؟ حقوق بشر مگر نقض شده؟ حقوق بشری وجود ندارد که نقض شود. برای ما نقض حقوق بشر است، برای آنها خاطره است. در شصت سالی که حکومت در دست همین خانواده است، بین دو تا سه و نیم میلیون نفر اعدام شده اند، یعنی در هر سال ۵۰ هزار نفر و هر ماه چهار هزار نفر اعدام می شوند. دلایل اعدام هم مثلا یکی اش همین است که از بستگان کسی بودید که با شوروشوق دست نمی زده، حالا اینکه کسی با چیزی مخالفت کند که همان لحظه بخار می شود. آن هم بصورت خودجوش و با درخواست کتبی خودش. یعنی کلا مرگ و زندگی در کره به این شکلی که در خارج است، نیست. مثلا در شوروی فروپاشی صورت گرفت، در عرض دو سه سال بخاطر قطع کمک های شوروی بین یک و نیم تا دو میلیون نفر از گرسنگی مردند. البته گرسنگی هنوز در کره شمالی جرم نیست.
اما اینکه کجا اعدام شده اند؟ باز هم خبر نداریم. مثل ایران نیست که زندانی از داخل زندان اوین عکس اش را منتشر کند در فیس بوک، ولی ده سال بازداشت موقت باشد به اتهام سد معبر. کره شمالی یک جعبه است که هیچ دری ندارد، ایران خرتوخر است. گاهی قیف نیست، گاهی قیر نیست. مشاور رئیس جمهور سابق بازجویی می شود و سه روز بعد می شود سفیر ایران در یک جایی.
حالا یک مسئله مهم این است که چرا بستگان شوهر عمه اعدام شده اند؟ آیا اعتراضی به اعدام شوهر عمه داشتند؟ این که بعید است. طرف خودش بخاطر اینکه با اشتیاق دست نزده بعد از چهل سال خدمت رهبر کردن و خدمت عمه رسیدن، اعدام شده، بعد ما اینقدر ساده باشیم که فکر کنیم در کره شمالی کسی اعتراض می کند؟ ممکن است بخاطر این اعدام شده باشند که مثل شوهر عمه فکر می کردند. این هم تقریبا بعید است، اگر کسی در کره شمالی بخواهد فکر کند، اولین چیزی که به ذهنش می رسد این است که نگذارد بقیه بفهمند که داشته فکر می کرده، آن هم مثل شوهر عمه. خود عمه مثل شوهرش فکر نمی کرده، یعنی دست نمی زده، آن وقت فامیلش که در ایالت ( شما اسم ایالتی در کره شمالی بلدید؟) فلان زندگی می کنند، مثل شوهر عمه فکر می کردند؟ البته ممکن است بستگان شوهر عمه بعد از اعدام او قصد خروج از کشور را داشتند. این احتمال هم بعید است. چون اصولا یک کره ای برای اینکه از شهر خودش بیرون برود، باید، هیچ راهی ندارد، کلا رفت و آمد در کره شمالی ممنوع است. شاید فکر کنید که این افراد قصد داشتند که با رسانه های خارجی مصاحبه کنند، این هم بعید است. چون وسیله ای برای تماس گرفتن در کره شمالی با بیرون کشور وجود ندارد. اینترنت؟ شوخی می کنید؟ امشب خیلی بامزه شدید.