گفت وگو♦ تلویزیون

نویسنده
مهدی کیانیان

‏ستاره اسکندری با آپارتمان شماره 13 وارد تلویزیون شد و با سریال های ایستگاه، حامی، با من بمان، حریف دل، ‏تا صبح و… ادامه داد. اگرچه او چند کار نیز برای کودکان مثل مجموعه عروسکی “مومو و می می” به ‏کارگردانی مریم سعادت انجام داده است. اما درجایی گفته که به ژانرتاریخی علاقه زیادی دارد. این بازیگرسال ‏گذشته را معطوف به حضور جلوی دوربین فریدون جیرانی برای سریال “مرگ تدریجی یک رویا” و بازی ‏درنقش سانازگذراند و همین بهانه ای شد تا با او به گفت وگو بنشینیم. ‏

setareheskandari1.jpg

گفتگو با ستاره اسکندری ‏

‎ ‎فقط به کیفیت کاری فکرمی کنم‏‎ ‎

خانم اسکندری گویا عازم سفرهستید؟

بله.‏

واین سفراحتمالا یک مسافرت کاری است یا…؟

نخیر، این مسافرت کاری نیست. ‏

از مرگ تدریجی یک رویا صحبت کنیم و شخصیت ساناز، نقشی که تا به حال کمتراز شما دیده ‏ایم؟

بله، درست است شاید من از این دست نقش ها هیچ گاه در تلویزیون تجربه نکرده باشم، با این حال ترجیح می دهم ‏تماشاگر سانازرا خوب ببیند تا بشنود. چیزی که تا الان این چند قسمت واضح و مشخص است این است که ساناز ‏دقیقا در نقطه عکس نقش هایی مثل نرگس و… است. اصولا من درتلویزیون با نقش هایی که یک بعد ازمظلومیت ‏را به همراه دارند دیده شده ام. به جزاینکه این نقش درکارنامه من نقشی متفاوت است در تلویزیون هم حضوراین ‏دست ازنقش ها، خیلی دیده نشده است. همین مسائل به جذابیت این کاربرای من کمک می کرد. ‏

و حضورجلوی دوربین یک کارگردان سینما برای تلویزیون…؟

همکاری با آقای جیرانی برای من یک اتفاق بسیارخوب بود، حسن بزرگ ایشان طی کارگردانی این سریال شاید ‏پایین نیامدن حساسیت شان طی یک سال کاربود. با اینکه زمان تصویربرداری کار طولانی شد اما به هیچ وجه ‏ایشان درمورد هیچ صحنه ای کوتاه نیامدند وحساسیت خودشان را ازدست ندادند. برای من اتفاقا این نکته خیلی ‏جالب بود که خیلی ها ازسینما به تلویزیون می آیند واین مدیوم را به هیچ وجه جدی نمی گیرند ومعتقد هستند که ‏اینجا تلویزیون است ومخاطب همانطورکه شام می خورد و… تلویزیون می بیند. معمولا خلاقیت و حساسیت ‏سازندگان سینمایی درتلویزیون به مراتب پایین می آید. برای من به عنوان کسی که برای تلویزیون کارمی کنم این ‏مسئله خیلی برخورنده است و معتقد هستم چه دربازیگری، چه درکارگردانی و چه درفیلمبرداری و… باید ‏حساسیت یک اثرسینمایی، درتلویزیون هم لحاظ شود. درمورد آقای جیرانی این مسئله واقعا وجود داشت. ‏

به لحاظ بازیگری ازچه فاکتورهایی استفاده کردید تا بتوانید بعد از بارها بازی درنقش های مظلوم و ‏مثبت این بار به جایگاه دیگری ازبازیگری “ تصویر” دست پیدا کنید و اصولا کلیشه شکنی کنید؟

ترجیح می دهم تلاشم را دراین راستا ابتدا تماشاگرببیند. سعی کردم شخصیت ساناز را درک کنم. حالا ‏چقدرتوانسته ام تفاوت آن را با دیگرنقش هایی که تا به حال بازی کردم نشان بدهم؟ نمی دانم. قضاوت آن با ‏شماست. من درتئاتراین شانس را داشته ام که شخصیت ها و کاراکترهای مختلفی را تجربه کنم و از آن دسته ‏بازیگرانی بودم که حتی سابقه بازی در دونقش را برای یک نمایش داشته ام. اگرچه معتقد هستم که درکارهای ‏تصویری بازیگرباید در قالب نقش که قراراست ایفا کند فروبرود. ساناززنی الکلی است تا حدودی روان پریش و ‏با عصبیت های خاص، بعد ازشناخت شخصیت ساناز به لایه های زیرین کاراکتر او رسیدم که او چرا و چگونه به ‏این وضع دچارشده است.‏

setareheskandari2.jpg

برای نشان دادن روان پریشی و حالت های عصبی این آدم به داشته های ذهنی و تجربی خودتان بسنده ‏کردید یا اینکه…

من دراین زمینه با دوست روان شناسی دو- سه جلسه نشست داشتم و بابت دریافت حالت های آدم های الکلی و ‏عصبی، با هم صحبت کردیم. من این روش تحقیق را خیلی می پسندم چون نتایج خوبی هم ازاین راه تا به حال ‏عایدم شده است. من ازاین روش استفاده کردم تا موقعیت ساناز را بهتربشناسم و درک کنم. برای آشنایی بیشتر با ‏سانازرفتم تا ببینم الکلی ها چه کسانی هستند؟ چگونه زندگی می کنند و… ‏

کمی ازمرگ تدریجی یک رویا فاصله بگیریم. خانم اسکندری، تلویزیون ما در سال های اخیر تا ‏حدودی دست سازندگان را درپرداختن به موضوعات یا بهتربگویم معضلات زنان بازترگذاشته است. به نظرشما ‏این نگرش سیاست گذاران تلویزیون چقدرمی تواند در تاثیرگذاری موضوعات مطروحه در یک سریال تلویزیونی ‏روی مخاطب موثر باشد؟

به نظرمن خیلی زیاد؛ معتقد هستم که سیاست این سال های تلویزیون ما در مثبت و خوب نشان دادن صرف همه ‏چیزکارچندان درستی نبوده است. به زعم من یک پوشانندگی تا به حال درتلویزیون وجود داشت که اتفاق ‏خوشایندی نبوده است، چون فکرمی کنم رسالت تلویزیون، سینما و تئاتراین است که رشد فرهنگی را حادث کنند. ‏وقتی که واقعیت ها درجامعه توسط تلویزیون پوشیده می شود، گویا هیچ کس دردی ندارد! انگارهیچ جنایتی ‏صورت نمی گیرد، همیشه درتلویزیون و سینما آدم های خوب را می دیدیم، اما بعد که روزنامه های حوادث را ‏می خواندیم، ازخودمان سئوال می کردیم اگرهمه خوب هستند، پس این اتفاقات چیست؟ درحالی که روزنامه ‏حوادث هم قاعدتا می تواند تنها دو درصد ازواقعیت را نشان بدهد، اما با یک جهت گیری درست دراین سال ها، ‏تلویزیون شروع کرد به شناساندن مسائل مهمی به مردم وتلاش کرد تا سطح آگاهی مردم را درمورد یک سری از ‏اتفاقات بالا ببرد. شاید اوایل ازآن طرف بام هم افتادیم.، یعنی آدم ها منفی ها، خیلی منفی نشان داده می شوند که ‏این هم کمی غیرواقعی بود، طوری که تماشاگرهیچ حقی را به آن طرف نمی داد. فکرمی کنم آن هم دور از باور ‏تماشاگربود. ‏

و صحبت پایانی…؟

امروزدغدغه من نه سینماست، نه تئاتر و نه تلویزیون، دغدغه اصلی من فقط بازیگری است و فرق نمی کند کجا، ‏فقط دلم می خواهد کارخوب انجام دهم، الان تنها به کیفیت کاری که انجام می دهم فکرمی کنم و بس! ‏

منبع‎:‎‏ بانی فیلم ‏