ستاره اسکندری با آپارتمان شماره 13 وارد تلویزیون شد و با سریال های ایستگاه، حامی، با من بمان، حریف دل، تا صبح و… ادامه داد. اگرچه او چند کار نیز برای کودکان مثل مجموعه عروسکی “مومو و می می” به کارگردانی مریم سعادت انجام داده است. اما درجایی گفته که به ژانرتاریخی علاقه زیادی دارد. این بازیگرسال گذشته را معطوف به حضور جلوی دوربین فریدون جیرانی برای سریال “مرگ تدریجی یک رویا” و بازی درنقش سانازگذراند و همین بهانه ای شد تا با او به گفت وگو بنشینیم.
گفتگو با ستاره اسکندری
فقط به کیفیت کاری فکرمی کنم
خانم اسکندری گویا عازم سفرهستید؟
بله.
واین سفراحتمالا یک مسافرت کاری است یا…؟
نخیر، این مسافرت کاری نیست.
از مرگ تدریجی یک رویا صحبت کنیم و شخصیت ساناز، نقشی که تا به حال کمتراز شما دیده ایم؟
بله، درست است شاید من از این دست نقش ها هیچ گاه در تلویزیون تجربه نکرده باشم، با این حال ترجیح می دهم تماشاگر سانازرا خوب ببیند تا بشنود. چیزی که تا الان این چند قسمت واضح و مشخص است این است که ساناز دقیقا در نقطه عکس نقش هایی مثل نرگس و… است. اصولا من درتلویزیون با نقش هایی که یک بعد ازمظلومیت را به همراه دارند دیده شده ام. به جزاینکه این نقش درکارنامه من نقشی متفاوت است در تلویزیون هم حضوراین دست ازنقش ها، خیلی دیده نشده است. همین مسائل به جذابیت این کاربرای من کمک می کرد.
و حضورجلوی دوربین یک کارگردان سینما برای تلویزیون…؟
همکاری با آقای جیرانی برای من یک اتفاق بسیارخوب بود، حسن بزرگ ایشان طی کارگردانی این سریال شاید پایین نیامدن حساسیت شان طی یک سال کاربود. با اینکه زمان تصویربرداری کار طولانی شد اما به هیچ وجه ایشان درمورد هیچ صحنه ای کوتاه نیامدند وحساسیت خودشان را ازدست ندادند. برای من اتفاقا این نکته خیلی جالب بود که خیلی ها ازسینما به تلویزیون می آیند واین مدیوم را به هیچ وجه جدی نمی گیرند ومعتقد هستند که اینجا تلویزیون است ومخاطب همانطورکه شام می خورد و… تلویزیون می بیند. معمولا خلاقیت و حساسیت سازندگان سینمایی درتلویزیون به مراتب پایین می آید. برای من به عنوان کسی که برای تلویزیون کارمی کنم این مسئله خیلی برخورنده است و معتقد هستم چه دربازیگری، چه درکارگردانی و چه درفیلمبرداری و… باید حساسیت یک اثرسینمایی، درتلویزیون هم لحاظ شود. درمورد آقای جیرانی این مسئله واقعا وجود داشت.
به لحاظ بازیگری ازچه فاکتورهایی استفاده کردید تا بتوانید بعد از بارها بازی درنقش های مظلوم و مثبت این بار به جایگاه دیگری ازبازیگری “ تصویر” دست پیدا کنید و اصولا کلیشه شکنی کنید؟
ترجیح می دهم تلاشم را دراین راستا ابتدا تماشاگرببیند. سعی کردم شخصیت ساناز را درک کنم. حالا چقدرتوانسته ام تفاوت آن را با دیگرنقش هایی که تا به حال بازی کردم نشان بدهم؟ نمی دانم. قضاوت آن با شماست. من درتئاتراین شانس را داشته ام که شخصیت ها و کاراکترهای مختلفی را تجربه کنم و از آن دسته بازیگرانی بودم که حتی سابقه بازی در دونقش را برای یک نمایش داشته ام. اگرچه معتقد هستم که درکارهای تصویری بازیگرباید در قالب نقش که قراراست ایفا کند فروبرود. ساناززنی الکلی است تا حدودی روان پریش و با عصبیت های خاص، بعد ازشناخت شخصیت ساناز به لایه های زیرین کاراکتر او رسیدم که او چرا و چگونه به این وضع دچارشده است.
برای نشان دادن روان پریشی و حالت های عصبی این آدم به داشته های ذهنی و تجربی خودتان بسنده کردید یا اینکه…
من دراین زمینه با دوست روان شناسی دو- سه جلسه نشست داشتم و بابت دریافت حالت های آدم های الکلی و عصبی، با هم صحبت کردیم. من این روش تحقیق را خیلی می پسندم چون نتایج خوبی هم ازاین راه تا به حال عایدم شده است. من ازاین روش استفاده کردم تا موقعیت ساناز را بهتربشناسم و درک کنم. برای آشنایی بیشتر با سانازرفتم تا ببینم الکلی ها چه کسانی هستند؟ چگونه زندگی می کنند و…
کمی ازمرگ تدریجی یک رویا فاصله بگیریم. خانم اسکندری، تلویزیون ما در سال های اخیر تا حدودی دست سازندگان را درپرداختن به موضوعات یا بهتربگویم معضلات زنان بازترگذاشته است. به نظرشما این نگرش سیاست گذاران تلویزیون چقدرمی تواند در تاثیرگذاری موضوعات مطروحه در یک سریال تلویزیونی روی مخاطب موثر باشد؟
به نظرمن خیلی زیاد؛ معتقد هستم که سیاست این سال های تلویزیون ما در مثبت و خوب نشان دادن صرف همه چیزکارچندان درستی نبوده است. به زعم من یک پوشانندگی تا به حال درتلویزیون وجود داشت که اتفاق خوشایندی نبوده است، چون فکرمی کنم رسالت تلویزیون، سینما و تئاتراین است که رشد فرهنگی را حادث کنند. وقتی که واقعیت ها درجامعه توسط تلویزیون پوشیده می شود، گویا هیچ کس دردی ندارد! انگارهیچ جنایتی صورت نمی گیرد، همیشه درتلویزیون و سینما آدم های خوب را می دیدیم، اما بعد که روزنامه های حوادث را می خواندیم، ازخودمان سئوال می کردیم اگرهمه خوب هستند، پس این اتفاقات چیست؟ درحالی که روزنامه حوادث هم قاعدتا می تواند تنها دو درصد ازواقعیت را نشان بدهد، اما با یک جهت گیری درست دراین سال ها، تلویزیون شروع کرد به شناساندن مسائل مهمی به مردم وتلاش کرد تا سطح آگاهی مردم را درمورد یک سری از اتفاقات بالا ببرد. شاید اوایل ازآن طرف بام هم افتادیم.، یعنی آدم ها منفی ها، خیلی منفی نشان داده می شوند که این هم کمی غیرواقعی بود، طوری که تماشاگرهیچ حقی را به آن طرف نمی داد. فکرمی کنم آن هم دور از باور تماشاگربود.
و صحبت پایانی…؟
امروزدغدغه من نه سینماست، نه تئاتر و نه تلویزیون، دغدغه اصلی من فقط بازیگری است و فرق نمی کند کجا، فقط دلم می خواهد کارخوب انجام دهم، الان تنها به کیفیت کاری که انجام می دهم فکرمی کنم و بس!
منبع: بانی فیلم