قادریم روزی صدها استشهادی ثبت نام کنیم

نویسنده

esteshhadi.jpg

جان میکالسین

باز هم احمدی نژاد. ده روز بود که از حرف زدن لذت نبرده بود. فقط چند اظهارنظر، چندتایی هم خطابه به کشورهای ناشناس و چند تاکید که جزو مراسم هفتگی است. یک بار و آن هم برای ده روز مدام، به نظر رسید که رئیس جمهوری ایران، غایب بزرگ است. اما حالا بازگشته است. با عصبانی کردن رهبر، علی خامنه ای، و بی توجه به توصیه هایش، بی اعتنا به اقداماتی که علی لاریجانی، سرپرست زبر و زرنگ گروه مذاکره کننده ایران، به آرامی دارد پیش می برد، و درباره هر موضوعی فقط او باید طرف مذاکره باشد، او بازگشته است. احمدی نژاد این چند روز را در سایه ماند و سکوت کرد. حتی زمانی که دوستان پاسدار قدیمی اش، از دستگیر کردن و به زندان انداختن “پانزده ملوان” لعنتی علیاحضرت، غرق در لذت بودند. این شد که رئیس جمهور بازگشتی پیروزمندانه داشت. از یک طرف آن “پانزده ملوان کثیف” که به طور غیر قانونی از مرز های آبی رد شده بودند، جزو ارتش و ملوان های علیاحضرت ملکه انگلستان بودند. احمدی نژاد از این هم خوشنود است که بتواند در ازای آزادی گروگان ها روی بخشش انگلیسی ها استفاده کنند. از این موقعیت استفاده کند و سخنرانی کند که دست سرنوشت، حتی غرب را با تمام قدرتش، گرفتار خواهد کرد. بار دیگر درباره خبر های هسته ای مژده هایی داد. او سخنرانی اش را با توصیف کردن شهدای انتحاری، به سلاح های شکست ناپذیر در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، رنگ و لعاب بخشید، و قدرت سربازان حزب الله، استادان ایثار در طول همه مراحل جنگ در مقابل “شیطان کوچک”، اسرائیل، را یادآوری کرد.

احمدی نژاد که در ارتفاعات میش داغ سخن می گفت، حمله اش را چنین ادامه داد: «نیروهای اشغالگر انگلستان به آبهای ما تجاوز کرده اند و مرزبانان ما با شجاعت آنها را دستگیر کردند». میش داغ مکانی متروک در اطراف خوزستان و جایی است که لشکر ایران، در سال های هشتاد، شکست بزرگی به عراق صدام حسین وارد کرد.

مکانی که او برای بازگشت بزرگش به صحنه سیاسی انتخاب کرده بود، از دو نظر جنبه سمبولیک دارد. خوزستان، مرکز نفت ایران است، منطقه ای است که نود درصد ساکنان آن عرب هستند و با عراق مرزی طولانی دارد و در سال های گذشته صحنه درگیری های مرموز تروریستی بوده است. حملاتی که همواره از سوی تهران به دخالت های نیروهای خارجی و جاسوسان انگلیسی و آمریکایی آنان نسبت داده می شد. از همان جا بود که محمود احمدی نژاد، لندن را دعوت کرد تا از ملت ایران عذرخواهی کند و همچنین به همه قدرت های خودخواه جهان پرخاش کرد که چرا به جای عذر خواهی و قبول کردن تقصیراتشان، اعتراض می کنند. بعضی ها این سخنان را نرم شدن لحن رئیس جمهور می دانند.

بعد درحالی که جمعیت در بیرون سفارت شعار “مرگ بر آمریکا” سر داده بود، رئیس جمهور ترکش تیرش را بیشتر کشید. حالا صفحه نشانه اش را بزرگ تر می کرد و همه قدرت های بین المللی را “از خود راضی” و همدستان انگلیسی های خائن می خواند. احمدی نژاد پیش بینی کرد: «همه این قدرت ها مثل کف روی آب محو خواهند شد».

میش داغ، جایی که احمدی نژاد برای بازگشت به جمعیت مورد علاقه اش انتخاب کرده بود، جایی است که هنوز آثار پیروزی های گذشته در آن بجا مانده بود. بیست سال پیش، “بسیجی” ها، داوطلبان اسلامی، بدون رده نظامی و گاهی اوقات بی اسلحه، اما با ایمان قوی، آموختند که چطور مثل موج در سرزمین دشمن، پیش بروند. در پشت این نیروی نظامی آماده مرگ، سپاه پاسداران پیش می آمدند و پیروزی ها را از آن خود می کردند. از میش داغ بود که شهدا، پایه های “جنگ مقدس” امروزی را پایه ریزی کردند که کامیکازه های حزب الله و حماس، امروز از آن الهام گرفته اند. در میش داغ، رئیس جمهور احمدی نژاد، می خواهد بار دیگر آنها را به عنوان نیروی برگزیده در نبرد آینده علیه آمریکا و بقیه دشمنان غربی، جمع کند.

رئیس جمهور ایران اطمینان داد: «شهدای انتحاری، یک سلاح شکست ناپذیرند و ایران قادر است که صدها سرباز انتحاری در روز، جمع آوری کند». او می داند که چه می گوید. بعد از انتخاب شدنش، بعضی از موسسات شریک سپاه و بعضی از تندروهای کشور، هزاران جوان داوطلب را جمع آوری کرده اند که آماده اند تبدیل به کامیکازه شوند و با آمریکا و اسرائیل بجنگند. احمدی نژاد گفت: «شهدای انتحاری در این سرزمین، راه را به ما نشان داده اند و روشنگر آینده ما هستند». و با این کلمات به دشمنان آمریکایی خاطر نشان کرد که در صورت هرگونه حمله، با کامیکازه هایی مواجه خواهد شد که مصمم تر و خطرناک تر از کامیکازه های عراق، هستند.

منبع: ایل جورناله 2 آوریل 2007