رونن برگمن
واکنش کاخ سفید به نا آرامی های مصر کوته بینانه است و در زمره اشتباهات معمول سیاست دولت اوباما در قبال خاورمیانه قرار می گیرد. تا چند روز پیش حسنی مبارک متحد قدیمی و ارزشمند آمریکا بود و حکومت او از کمک سالانه 2 میلیارد دلاری آمریکا برخوردار بود. (مصر دومین کشور پس از اسرائیل است که از کمک های آمریکا برخوردارست.) کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا در ابراز نظر نسبت به رفتار آقای مبارک در مباحث حقوق بشر، رویکردی بسیار احتیاط آمیزی داشتند.
اما به فاصله کمتر از یک هفته از آغاز اعتراضات در مصر، ابراز نظرهای واشنگتن در خصوص مسائل حقوق بشر و دموکراسی رنگ عوض کرد. ضمناً زمزمه هایی از قطع کمک های آمریکا به این کشور نیز به گوش می رسد.
آمریکا چندین دهه است که عین همین رفتار را با حکومت های مستبد خاورمیانه انجام داده است. معضل پیش روی آمریکا به طور قطع دشوار است اما برای واشنگتن تازگی ندارد. قاعده این است: از از یک رژیم ناسالم حمایت کنید زیرا متحد استراتژک است، در عین حال از همان رژیم دیکتاتور رویگردان شوید زیرا ارزش های اساسی آمریکا در قبال آزادی و دموراکسی را زیر پا گذاشته است.
رویکرد اول منافع آمریکا را تضمین می کند که سردسته این منافع، ثبات منطقه ای است. اما بهای این رویکرد، تیره شدن تصویر آمریکاست و مردمی که در حال تحمل خفقان این رژیم هستند، حمایت های واشنگتن از سوء رفتارهای آن حکومت را فراموش نخواهند کرد.
در مورد رویکرد دوم، منافع کوتاه مدت واشنگتن قربانی بهره برداری سایر بازیگران جهانی از خلاء به وجود آمده خواهد شد. البته از نظر تصویر بیرونی، آمریکا در اوج خواهد بود و این امید وجود دارد که کشور یاد شده و سایر مردم، تعهد آمریکا به اصول بنیادین خود را در خاطر نگه دارند و واشنگتن نیز در آینده از آن بهره برداری کند.
دشوارترین بخش قضیه، به تغیییر رویکرد از گزینه اول به گزینه دوم است. واقعیت این است که آمریکا هیچگاه این مانور را در خاورمیانه با موفقیت انجام نداده است و تمامی شواهد به نفع این است که این بار هم موفق نشود.
بهترین و آشکارترین مثال نیز به شکست جیمی کارتر و مدیریت مفتضحانه وقایع ایران در سال های 1978 و 1979 مربوط می شود. شاه به مدت چندین دهه آزادی های اساسی مردم ایران را زیر پا گذاشته بود، اما این واقعیت اصلاً باعث نشد آمریکا از عقد قردادهای نفتی و تسلیحاتی با این رژیم صرفنظر کند.
جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا در شام سال نوی 1977 شاه را “جزیره ثبات” منطقه خواند. اما مردم ایران از پائیز 1978 به اعتراض علیه شاه روی آوردند و آقای کارتر نیز به بهای نادیده گرفتن تمام چیزهای دیگر، به پافشاری بر روی اصلاحات آزادی خواهانه و حقوق بشر متوسل شد. همین رویه انتقادی در سقوط شاه نقش آفرینی کرد و این رویکردی غیرسازنده بود.
رویکرد کارتر به طور قطع نتوانست معترضان را راضی نگه دارد و خیلی از مردم با گرایش راست، چپ و تندروهای اسلامگرا به حضور خیابانی ادامه دادند. در همین حال، فرماندهی نظامی ایران با بیش از 800,000 نیرو که ششمین قدرت نظامی جهان محسوب می شد، بی صبرانه در انتظار سفر ژنرال هویزر، فرستاده کارتر و معاون فرماندهی نیروهای آمریکا در اروپا بود. وی در 8 ژانویه 1979 وارد ایران شد. ایرانی ها می خواستند بدانند اگر کنترل اوضاع را در دست بگیرند، آیا آمریکا مانع از تهاجم روس ها به ایران خواهد شد یا خیر؟ این تمام خواسته آنها بود. این نظامیان خود می توانستند باقی ماجرا را تحت کنترل بگیرند.
اما کاخ سفید اعتقاد داشت مداخله نظامی بدترین نوع واکنش خواهد بود. هویزر به تهران آمد تا بگوید کارتر خواهان یک ایران دموکراتیک است.
وقتی هویزر از تهران خارج شد، پیوند میان ژنرال ها با آیت الله خمینی قدرت یافت. نظامیان پیام هویزر را به عنوان نادیده انگاشته شدن ایران تفسیر کردند. ژنرال عباس قره باغی رئیس ستاد مشترک ارتش نیز به خمینی قول داد که ارتش از پایگاه های خود خارج نخواهد شد. این درحالی است که ارتش مصر نیز عهد کرده به سوی معترضان آتش نخواهد گشود.
شاه در 16 ژانویه به این نتیجه رسید که بدون حمایت آمریکایی ها، بهتر است چمدان خود را ببندد و کشور را ترک کند. او به همراه همسر و جمعی از مشاورانش به مصر رفت و مورد استقبال انور سادات رئیس جمهور مصر و حسنی مبارک، معاون رئیس جمهور مصر، قرار گرفت.
همه ما می دانیم پس از آن چه رخ داد. اول یک سرکوب خونین علیه تمامی مخالفان حاکمان روحانی اتفاق افتاد. سپس حکومت اسلامی در تهران تثبیت شد، حکومتی که سودای دوستی با آمریکا در سر نداشت. ایران در سی سال گذشته سعی کرده ثبات خاورمیانه را برهم بزند. از نظر حقوق بشر نسبت به حکومت پیشین رفتار بدتری داشته است و حالا هم با برنامه هسته ای اش، تمام منطقه را تهدید می کند.
حقوق بشر و دموکراسی مسائلی نیستند که مانند شیر آب، گاهی آنرا باز کنید و گاهی هم آنرا ببندید. سخن گفتن غیرمترقبه از حقوق بشر، آن هم درست در زمانی که بقای حکومت مصر به مخاطره افتاده است، سناریویی است که احتمالاً خیلی زود در اردن و سایر نقاط هم تکرار خواهد شد. این سناریو، کم ارزش و عوامفریبانه است و نشان از رویکردی کوته بینانه دارد. رویکردی که خطر بوجود آمدن منطقه ای با نقض وحشتناک حقوق بشر را در درازمدت به همراه دارد.
تجربیات گذشته نشان می دهد اگر حکومت آقای مبارک سقوط کند، نه تنها منافع آمریکا متحمل زیان خواهد شد، بلکه آزادی در مصر به نفع قابل توجه ای کمتر خواهد شد. در اینصورت، آمریکا در ایجاد خاورمیانه ای مشارکت کرده که بی ثبات تر و خطرناک تر از خاورمیانه امروزی خواهد بود.
منبع: وال استریت ژورنال- 1 فوریه 2011