سخنان شیمون پرز رئیس جمهور اسرائیل در جمع نمایندگان جوامع یهودی آمریکای شمالی را باید بسیار جدی گرفت.
پرز خطاب به مخاطبان خود گفت: “روشنفکران عرب به من میگویند که اگر شما از ایران بیم دارید، ما بیش از شما از آن بیمناکیم. شما سر جایتان ایستاده اید، اما ایران بزرگترین خطر برای ماست نه به علت بمبها و موشک های دوربردش، بلکه به علت جاه طلبیاش.“
پرز آنگاه ادامه داد: “در دنیای امروز تنها ایران است که جاه طلبی امپراتوری دارد. در واقع آنها می خواهند بر خاورمیانه حکومت کنند.“
پرز باز هم ادامه داد: “آنها میخواهند بر خاورمیانه حکومت کنند به نام مذهب، تفسیر خاص خودشان از مذهب. فارسها در ایران 35 میلیون نفرند. جمعیت ایران 70 میلیون نفر است. نصف آنها اقلیتها هستند و نصف دیگرشان فارسها. و این فارسهایند که آیتالله ها و افراد متعصب مذهبی را پدید آوردهاند. آنها میخواهند بر 350 میلیون جمعیت خاورمیانه مسلط شوند که 90 درصد آنها سنی هستند.“
من به عنوان کسی که در کشورم هزینهای برای حمایت از برقراری صلح بین اعراب و اسرائیل پرداختهام، به عنوان کسی که به انتقاد از سیاست منطقهای جمهوری اسلامی در خاورمیانه شهرت دارم و به عنوان منتقد سیاست دولت ایران در برابر قومیتهای ایرانی، تاکید میکنم که خط فاصلی که شیمون پرز بین اقوام مختلف ایرانی ترسیم کرده، رنگی از واقعیت ندارد و به طور کامل گمراه کننده است.
اگر آنچه آقای پرز از قول روشنفکران عرب نقل کرده، دقیق باشد و اگر به آنچه بر زبان خودش رانده شده، باور داشته باشد و اگر سیاست اسرائیل و برخی اعراب منطقه بر این تلقیها استوار باشد، در آن صورت باید گفت که منطقه ما به سمت مصیبت در حرکت است.
این نکته برای من کاملا روشن است که اسرائیل و برخی کشورهای متنفذ عرب، با تاکید بر “خطر سلطه ایران بر خاورمیانه” میکوشند تا اختلافهای تاریخی خود را پشت سر گذاشته و مردم خود را برای امضای پیمان صلح نهایی متقاعد کنند.
این مساله مادامی که تنها محملی برای اقناع افکار عمومی دو طرف به منظور تاکید بر ضرورت انعطاف برای دستیابی به صلح باشد، چندان جای نگرانی ندارد، اما اگر بخواهد به سیاست عملی منجر شود، برای کشور ما به غایت خطرناک است.
از نظر من هر نوع کینه و عداوت قومی محکوم است، هر گونه فخرفروشی نژادی محکوم است، هر صورت از تحقیر اقوام دیگر محکوم است و در کنار اینها، هر شکل از بهره برداری از تنوعات قومی برای دستیابی به اهداف سیاسی نیز محکوم است.
با این همه، اندرز دادن شیمون پرز از راه مقالهای که او احتمالا هرگز ار آن با خبر نخواهد شد، چه سودی دارد؟ از این رو، به جای آن باید به مسئولان ایرانی هشدار داد که آیا واقعا در پی حفظ منافع کشور در خاورمیانه هستند و یا می خواهند با سیاست عجیب و غریب خود، ایران را وجهالمصالحه نزاع اعراب و اسرائیل قرار دهند؟
میتوان پذیرفت که به دلایل مختلف، ایران و عراق منافع مشروع متقابلی در برابر هم دارند، منافعی که دولت آمریکا نیز به آن اذعان میکند، اما پیشتازی ایران در حمایت از برخی گروههای لبنانی و فلسطینی به نحوی که منافع ایران را در مقابل منافع مشترک اعراب و اسرائیل و قدرتهای موثر بینالمللی قرار دهد، چه سودی برای این کشور دارد؟
من که به طور روزانه اخبار خاورمیانه را پی میگیرم به وضوح حس میکنم که به علت حمایت ایران از حماس و حزبالله و جهاد اسلامی، ائتلافی بین اعراب و اسرائیل علیه ایران در حال شکلگیری است که مانند یک کوه یخی، قسمت اعظم آن از دیده ها پنهان است.
پادشاه سعودی بی جهت زحمت ابتکار برگزاری نشست گفتگوی ادیان در سازمان ملل را به خود هموار نکرد و شیمون پرز نیز بی دلیل به ستایش علنی از طرح ملک عبدالله برای حل بحران خاورمیانه نپرداخت.
آیا باید هزینه نزدیکی و تفاهم اعراب و اسرائیل را ایران بپردازد؟ آیا این هزینهها با فحاشی کیهان به امیر سعودی و نامه نمایندگان مجلس در اعتراض به برگزاری نشست گفتگوی تمدنها خنثی میشود؟ یا اینکه باید با واقع بینی و تعریف صحیح از منافع ایران، به برخی از سیاستهای فاجعه بار خاتمه داد؟
من بر این باورم که جمهوری اسلامی صرف نظر از هر ماهیتی که دارد و یا برای خود تعریف میکند به عنوان یک نظام مستقر، برای حفظ منافع ایران باید در دو حوزه سیاست خاورمیانهای و روش برخورد با قومیتهای ایرانی، به سرعت تجدید نظر کند.
حمایت از گروههای لبنانی و فلسطینی به بهای اتحاد اعراب و اسرائیل علیه ایران و نیز صدور حکمهای سنگین و ناعادلانه علیه فعالان قومی اعم از ترک و کرد و بلوچ و عرب که طبعا رقیبان منطقهای کشور را برای بهره گیری از تنوع قومی در ایران به طمع میاندازد، هر دو چنان خسارت بار است که اگر ادامه یابد، ایران را قربانی منازعات منطقهای خواهد کرد.