به یاد ایرج افشار ایرانشناس برجسته ایرانی
آقا کتابخانه میخواهیم چه کار، ما آزادی میخواهیم
شانزدهم مهرماه، سالروز تولد ایرانشناس برجسته دکتر ایرج افشار بود که مطالعهای کوتاه در زندگی پربارش، آدمی را به تحسین و حیرت وا میدارد.
- استاد شفیعی کدکنی:
همین قدر میگویم که آن دفتر تلفن ِ مرحوم افشار ـ که خود کتابی بزرگ است ـ نموداری است از توزیع نام و نشان تمام فضلای معاصر ایران بر روی نقشة جغرافیایی ایران. از روی آن کتابچه، شما میتوانید ارباب فرهنگ و معارف ایران را در تمام شهرها و حتی در کوچکترین روستاهای کشور بشناسید و آدرس و تلفن ایشان را به دست آورید و در مواردی حوزة کار و تخصص ایشان را نیز بدانید. آنجاست که حوزة پهناور و دوستداران و شیفتگان ایرج افشار را میتوان از نزدیک آزمود و دید و نیز یک نمونه از “انضباط آرشیوی” او را. (متن کامل نوشتار)
- دکتر سید مصطفی محقق داماد (استاد فلسفه):
هر جا نام کتاب و کتابخانه بود نام ایرج افشار هم بود. من در اغلب کشورهای اروپایی که سفر کردم و به کتابخانهها سر زدم اثر انگشت و خط ایرج افشار بود که نشان میداد او در این کتابخانهها آثار خطی را دیده و دانسته که سرمایههای خطی ایرانی در کدام کتابخانه هاست.
تمام کتابخانه وین را زیر و رو کرده و هر چه آثار ایرانی بود فهرست کرده بود. این کارها کارهایی است که کشوری را زنده میکند. عیبی که امروز در نسل جوان ما وجود دارد عدم آشنایی با هویت خودشان است. از هویت خودشان آگاه نیستند و نمیدانند چه سرمایههایی دارند. او در پی کشف و معرفی این سرمایهها بود.
تا آنجایی که من حدود ۲۰ سال است با ایشان سر و کار دارم میدانم که ایشان به اغلب روستاهای ایران سرکشی کرده بود. هیچ قلعهای در پشت کوهی نبود که با پای خودش نرفته باشد وهیچ دستخطی به دیوار نوشته نشده بود که ایشان بازنویسی نکرده باشد. هر روستایی را که از او میپرسیدیم بلافاصله آدرس، خصوصیات و نشانههای آن روستا رامی گفت.
اکبر ایرانی (مدیر مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب):
استاد افشار بیش از ۳۰۰ کتاب و رساله را تألیف و یا تصحیح نمود و حدود ۳۰۰۰ مقاله کوتاه و بلند و گزارش سفر و سرمقاله را در زمینه ایران و ایرانشناسی، کتاب و نسخهشناسی و تاریخ و فرهنگ ایران تألیف کرد. ۱۲۰ مقدمه بر کتاب دیگران نوشت و با این کار بهترین تشویق را برای تداوم و بهبود کار کرد. ۱۹ مجموعه را نظارت و مدیریت کرد. ۶۴ مقاله به زبانهای دیگر نوشت. آلمانی و روسی و فرانسه و انگلیسی را میدانست و تا اندازهای متون عربی را میخواند.
از خاطراتش:
۱- در دهه شصت، ناظرین وزارت ارشاد، او را خواسته بودند و از انتخاب نام آینده برای مجله ایران شناسیاش گله کردند، تو که به گذشتهٔ ایران میپردازی چرا اسم ((آینده)) را انتخاب کردی؟!
استاد افشار هم فی البداهه میگوید:
با این دلیل شما، روزنامه کیهان باید بنا بر اسمش درباره هوا، فضاو آسمانشناسی بنویسد چرا درباره مسائل و اخبار روز مطلب چاپ میکند!!
۲- نیمه نخست زمستان ۱۳۵۷ در خارج از کشور به سر میبرد و روز سیزدهم بهمن به محض اینکه به تهران میرسد یک راست به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران میرود.
ایشان میگفت:
رانندهٔ تاکسی فرودگاه مرا دم در دانشگاه تهران پیاده کرد و من نگران و شتابان به سوی کتابخانه در حرکت بودم که به یکی از استادان دانشگاه برخوردم. آن استاد محترم گفت: چرا این قدر مضطرب و نگرانی؟
گفتم: نگران کتابخانه باارزش مرکزی هستم. امیدوارم در این زد و خوردها آسیبی نبیند.
آن استاد دانشگاه رو به من گفت:
آقا کتابخانه میخواهیم چه کار، ما آزادی میخواهیم. برای آزادی، کتابخانه هم از بین رفت، رفت!
۳ - استاد نقل میکرد در پروندهام برای صدور مجلهٔ (ایرانشناسی) آینده، نوشته بودند: تحکیم رژیم سابق. مآمور تحقیق (وزارت ارشاد) از من پرسید چگونه تحکیم میکردید؟ گفتم: بنده خبر ندارم چگونه رژیم گذشته را تحکیم کردهام.
گفت: سند داریم.
گفتم: نشان بدهید. عکسهایی از مقامهای حکومت پهلوی که برای بازدید نمایشگاههای کتابخانه مرکزی (دانشگاه تهران) آمده بودند نشان میداد که من دارم دربارهٔ نمایشگاه توضیح میدهم. این شده بود سند تحکیم رژیم قبل!
منبع: مقاله ۳۷ یادمانده از ایرج افشار به قلم سَیدفریدقاسمی در فصلنامه نگاه نو (شماره ۸۹- بهار۹۰)