حوادث تکراری و بی پاسخ

حمیدرضا طهماسبی پور
حمیدرضا طهماسبی پور

شب دلخراش دختران دبیرستانی یک هفته است که شهر بروجن را عزادار کرده است؛ یک هفته است که در صفحات روزنامه‌ها و رسانه‌ها وقایع آن شب “اتوبوس مرگ” مرور می‌شود و در این میان هر مقام و مسوولی روایتی تازه از ابعاد این حادثه دارد.


یک هفته است که سردی خاک، بر داغ ابدی خانواده‌های بروجنی آوار شده و برای خانواده‌هایی که برخی‌شان تنها فرزند خود را از دست داده‌اند روزنه‌های امید را بسته است.


حالا خانواده‌هایی که امیدهایشان در شبی دلخراش به باد جانسوز کویری سپرده شده، هاج و واج مانده‌اند که چه کس یا کسانی مقصر این فاجعه در زندگی آنان است. شهر بروجن و وجدان بیدار ایران هم کنار داغ این خانواده‌ها داغدار است و پرسشگر که چرا چنین شد و چرا هیچ نهاد یا مسوولی دست‌کم مسوولیت این اتفاق را نپذیرفت تا دست کم پوزشی ساده بخواهد.
در این میان، پس از اوج‌گیری رگبارهای بهاری انتقاد، برخی از نکات کمتر دیده شد و همه در رسانه‌ها به نقل از کارشناسان و مسوولان چیزهایی را گفتند که در هفته‌های اول پس از یک بحران گفته می‌شود.


اکنون در آغاز هفته دوم پس از این حادثه دلخراش، بد نیست از خود بپرسیم چه از این حادثه تکراری در مسیر کاروان راهیان نور برای جامعه مانده و از تکرار مکرر سوانح جاده‌یی و فجایع اینچنینی چه درسی برای مسوولان به ثبت رسیده و آیا اصلا مسوولانی که مسوولیت نپذیرفته‌اند، می‌توانند درسی بگیرند که بار دیگر چنین رخدادی ثبت نشود؟
بیایید از خودمان بپرسیم که در دو سطح جامعه و سطح مسوولان از این پس چه می‌شود؟


اکنون در سطح جامعه، خبرهای دردآور همه را متاثر کرده و در هفته دوم اندک اندک موضوع به فراموشی سپرده می‌شود و رسانه‌ها هم گاه و بیگاه خبرهایی را رصد می‌کنند تا در هفته‌های بعد، به مرور دیگر چیزی شنیده نشود!
اما برای خانواده‌های داغدار که از این پس تنها مانده‌اند و باید با داغی ابدی و اتاق‌های خالی فرزندان‌شان سر کنند، چیزی تمام نمی‌شود و جای خالی فرزندان‌شان سوهانی بر روح داغدیده‌شان می‌شود.


آن سو‌تر، یک مدرسه هم در بروجن است که جای خالی دانش‌آموزانش پر نمی‌شود؛ برای همکلاسی‌های باقی‌مانده از اتوبوس مرگ هم دست کم تا پایان سال تحصیلی جاری، این داغ به سرعت فراموش نمی‌شود و تاثیرات روحی و روانی این اتفاق مدت‌ها ادامه خواهد داشت.


اما در سطح مسوولان این رخداد طی هفته‌های بعد چگونه به پیش خواهد رفت؟
در سطح مسوولانی که وزیر آموزش و پرورش در همان بدو ماجرا از پاسخ‌گویی و پوزش‌خواهی طفره رفته، وزیر راه و شهرسازی‌اش هیچ از نقش وزارتخانه متبوعش در امنیت جاده‌ها و خودروهای در حال تردد در حمل و نقل عمومی‌اش نمی‌گوید و از پلیسی که نظارت لازم را نداشته چه می‌توان انتظار داشت؟


اصلا آیا می‌توان از نهادهای برگزار‌کننده چنین اردوهایی که می‌گویند با همه هماهنگ بوده‌اند اما هر کدام جداگانه حرفی می‌زنند انتظار پاسخگویی داشت؟ آیا از این مدیران که خود را مسوول نمی‌دانند، می‌توان انتظار تغییر رفتار داشت؟
اکنون در هفته دوم پس از این فاجعه، از کسانی که در اوج غم خانواده‌ها و مردم وقع لازم به چرایی اتفاق‌های مشابه در این سال‌ها نگذارده‌اند، چه می‌توان خواست؟
مگر برخی از همین مسوولان در بدتر از این حادثه چه کرده‌اند که اکنون انتظار بهبود داشته باشیم.


نگاهی به همین زلزله اخیر آذربایجان بیندازیم و گفته‌های شخص وزیر راه و شهرسازی و معاون اول رییس‌جمهور را به خاطر بیاوریم. مگر همان وزیری که در اوج بحران به حج رفت و پس از بازگشت به ایران تازه به منطقه رفت، قول بازسازی پیش از شروع فصل سرما را نداد ولی هنوز وعده‌اش محقق نشده است؟ چرا این مدیران پاسخگو نیستند و نمی‌گویند که چرا وعده‌هایشان عملی نشده است.


پلیس در حادثه بروجن چه باید می‌کرد که نکرد؛ مسوولان این بخش نظارتی بر ترافیک از عملکردشان چه گفتند و الان چه را تحلیل می‌کنند؟


پلیس در کمال شگفتی از مستحکم نبودن سقف اتوبوس و کم توجهی پلیس‌یاران به عنوان برخی از دلایل این سانحه یاد می‌کند، ولی نمی‌گوید که در دنیا سالی چند اتوبوس روی سقف فرود می‌آیند که باید به عنوان دلیل سانحه از آن یاد شود؟ در این میان نقش نظارتی پلیس و مرکزی که معاینه فنی این اتوبوس را صادر کرده چقدر اشکال‌برانگیز بوده و چرا پوزشی خواسته نمی‌شود و مسوولی بازخواست نمی‌شود؟


وزیر آموزش و پرورش و انبوهی مقام و مسوول در حوزه‌های مختلف چرا به سادگی از مساله‌یی دائمی می‌گذرند و نمی‌گویند که چه نقشی داشته‌اند که اتوبوسی اینچنین با عطر مرگ حرکت کرده که یکی از مسوولان داخل اتوبوس با خانواده خود وداع کرده بوده است!


به واقع چرا کسی مسوولیت اشتباهاتش را نمی‌پذیرد و هیچ کس نمی‌گوید چرا راننده اصلی، در شرایط بحرانی نقص فنی اتوبوس، به راحتی انتهای اتوبوس خواب بوده و چرا‌های بسیار دیگر که باید کارشناسی شود.


دوباره 7 روز بحرانی پس از حادثه گذشت و مسوولان دلسوز چند روز ابتدایی را به زبان نقد از یکدیگر گذراندند و از برخورد با مسوولان پس از بررسی‌ها یاد می‌کنند. اما اکنون در هفته دوم که بار دیگر افول تدریجی قلیان‌های احساسی را شاهد خواهیم بود و همه ریشه‌های اشکال را فراموش می‌کنیم و تا سانحه‌یی دیگر سکوت می‌کنیم. تاسف‌برانگیز است اما انگار مسوولیت‌پذیری کم شده و برخی از مسوولان خود را مدیر می‌دانند که نه تنها استعفا نمی‌دهند و برکنار نمی‌کنند که هیچ، حتی پاسخگویی را هم لازم نمی‌دانند و رویای پوزش‌طلبی از محضر ملتی صبور را دیگر باور هم ندارند.

منبع: اعتماد، هشتم آبان