قا ب ♦ چهارفصل

نویسنده
شهلا گروسی

طنز سیاه بازی با چیزهایی است که خشم و عصبیت را به دنبال دارد. پس کارتونیستی که در این حیطه قلم می زند در ‏مرز عصبیت، خشم و نا امیدی، دلهره و اضطراب حرکت می کند، حرکتی که به غلتیدن ناخواسته در پرتگاه می ماند. ‏شاید به همین سبب باشد که بسیاری از بزرگان این عرصه همچون “شاوال” خودکشی را نقطه پایان دردهای شان قرار ‏داده اند.‏

shaval1.jpg

درباره شاوال‏

‎ ‎روایتگر پوچی و حماقت‏‎ ‎

‏”طنز سیاه” بیش از آن که سبکی در طراحی کارتون باشد، نوعی جهان بینی است. شیوه ای نگاه به دنیای اطراف است ‏که نمی توان مثل تکنیک های اجرای کار انتخاب اش کرد، باید آن را باور داشت، زندگی کرد. “دکلوزو” کارتونیست ‏فرانسوی گفته است :” طنز سیاه بازی با چیزهایی است که خشم و عصبیت را به دنبال دارد. “ پس کارتونیستی که در ‏این حیطه قلم می زند در مرز عصبیت، خشم و نا امیدی، دلهره و اضطراب حرکت می کند، حرکتی که به غلتیدن ‏ناخواسته در پرتگاه می ماند. شاید به همین سبب باشد که بسیاری از بزرگان این عرصه همچون “شاوال” خودکشی را ‏نقطه پایان دردهای شان قرار داده اند.‏

‏”ایوان لولوران” معروف به “شاوال” سال 1915 در فرانسه - مهد کارتون سیاه بعد از جنگ جهانی دوم- متولد شد. او ‏تحصیلات خود را در مدرسه هنرهای زیبای “بوردو” به پایان رساند و نخستین آثار کارتون اش از دهه 1940 در ‏مطبوعات فرانسوی انتشار یافت. به سرعت آثار منحصر به فرد شاوال، به معتبر ترین روزنامه ها و نشریات فرانسوی ‏از قبیل پاری ماچ، فیگارو، و نوول آبزرواتور راه پیدا کردند و او در کنار کارتونیست های تلخ اندیش و روشنفکری ‏چون “بسک”، “توپور”، “گورمه لن” و “دکلوزو” شکلی دیگر از کارتون مطبوعاتی را پرورش داده غنا بخشیدند. ‏

shaval2.jpg


معروف است که شاوال هنرمندی منزوی، تلخ، زودرنج و سرشار از حس بی اعتمادی به دنیا و مردمان اش بود؛ این ‏حس بی اعتمادی را می توان در دنیای آثار و ایده های شاوال به خوبی باز شناخت، ارتباطات انسانی در جهان پر هرج ‏و مرج معاصر همواره در کارتون های او به ریشخند کشیده می شوند، او دنیای را مانند توپور، هزارتوی ترسناک و ‏پیچیده که از اعماق کابوس ها برخاسته باشد نمی بیند، همه چیز از نگاه او به سادگی، پوچ و احمقانه است؛ پس با خط ‏هایی محکم و موزون بی هیچ ساخت و ساز تزئینی و اضافه، روایتگر پوچی و حماقت می شود، آن هم در قالب ایده ‏هایی که ظاهراً ساده و همه فهم اما به غایت بدیع و استادانه اند. خود می گوید: “به محض اینکه فکر ظاهر شد، به ‏رویش می پرم تا ثابت نگاهش دارم، درست آنطور که انسان پرنده ای را بگیرد فکر خیلی ظریف است و به این ترتیب ‏به محض اینکه برآید، تا جایی که ممکن باشد باید هر چه زودتر طراحی اش کنم تا بر اثر حلاوتی که برای من دارد، ‏نابود نشود. زیرا اگر بگذارم بترشد دیگر به آن اعتقادی نخواهم داشت و دیگر جرأت نخواهم داشت نقاشی کنم.“‏

shaval3.jpg


‏ آتش نشان هایی که خود طعمه حریق اند، مراسم گردن زنی که تصویر مرد اعدامی مانند برنامه کنسرت میان مردم ‏پخش می شود، گاوبازی که عروسک گاوی مونس کودک درون اش است، جیب بری که با همدستی یک خلبان جیب ‏مردم را می زند،… هر کدام از این ایده ها، نگاه تلخ و پر استهزا طنزپردازی را به نمایش می گذارند که تنها راه دفاع ‏در برابر دنیای مهاجم را هجو آن بر صفحه کاغذ می بیند. کار شاوال بی شباهت به رفتار کاراکتر یکی از کارتون های ‏اش نیست که یک سر ریسه جشن را به پایه گیوتینی وصل می کرد. شاوال ما را به ضیافتی اندیشمندانه و در عین حال ‏خنده دار می برد که بر دلهره ها و ترس های مان بر پا کرده است. ‏

در اواسط دهه 1960، شاوال منزوی تر از همیشه، رنجور از بیماری سل و معتاد به سیگار و مشروبات الکلی، روز ‏به روز بیشتر در خود فرو می رفت. جایزه یکصد هزار فرانکی “طنز سیاه” را رد کرد تنها به این دلیل که تحمل ‏حضور مزاحم عکاسان را در حریم خانه اش نداشت. حجم آثارش در این دوران به شدت پایین آمدند و آنطور که خودش ‏می گفت دیگر هیچ چیز واقعاً او را به شوق یا شگفتی نمی آورد.‏

shaval4.jpg


‏ شاوال معتقد بود که: “ اگر طرح های من بهتر از دیگران است به این دلیل بوده که آنها تا آخرین حد پیش می روند. ‏یعنی هر چیز را خراب و زیر و زبر می کنند. و اگر آن طرح ها تا آن حد جلو می روند. برای آن است که من هم جلو ‏می روم و در عین حال به خودم هم آسیب وارد می کنم.” این خود ویرانگری عاقبت به خودکشی کارتونیست تلخ و تنها ‏در سال 1968 انجامید در حالی که پنجاه و دو سال بیشتر نداشت و در اوج معروفیت و اعتبار هنری بود. ‏