الف: گرامشی میگوید: انقلاب اکتبر 1917 شوروی بدین علت رخ داد که بین دولت تزاری مقتدر و مردم روسیه، جامعه مدنی وجود نداشت تا به عنوان سپر از ضربه مردم جلوگیری کند. دولت انحصارطلب تزاری وقتی مشروعیت خود را از دست داد در غیاب جامعه مدنی به راحتی با انقلاب تغییر کرد. اما در اروپا، جامعه مدنی سپر بلای دولت است. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و دولتهای اروپای شرقی را نیز میتوان به شیوه تحلیل گرامشی تبیین کرد. آن دولتها با سرکوب و محو کامل جامعه مدنی، خود را شکننده و آسبپذیر ساختند. فضایی وجود نداشت که در آن به شیوههای ظریف و پیچیده بتوان تولید رضایت کرد. بنابراین سیر مطالبات تحولخواهی مردم به جای آنکه در حوضچه جامعه مدنی بریزد، بر سر آن رژیمها ریخت و آنها را به زبالهدان تاریخ فرستاد. دولتهای بلوک شرق تمامی قدرت را نزد خود نگاه داشتند، لذا یک لحظه انقلابی توانست آن قدرتها را براندازد و جانشین آنها شود. جامعه مدنی نه تنها سپر و حفاظ دولت است، بلکه بیشتر از آن سپر و حفاظ افراد است. یک نظام حقوقی بنیادی وجود چنین حوزهای را تضمین میکند. وجود حوزه عمومی یعنی حوزهای که در آن گفتگوی عقلانی انتقادی صورت میگیرد، بزرگترین علامت وجود جامعه مدنی است.
ب: بر کسی پوشیده نیست که در جوامع در حال توسعه امکان دسترسی عموم مردم به رسانههای نوشتاری کمتر از کشورهای توسعه یافته است و عامه مردم اصولا چندان رغبتی به مطالعه نشان نمیدهند و فرهنگ کتابخوانی و خرید روزنامه و نشریه نیز هنوز همهگیر و جزو عادات روزانه مردم نشده است. از اینرو پرداختن به جایگاه و کارکرد رسانههای گروهی و بهخصوص بررسی نقش و مسولیت رسانههای فراگیری چون رادیو و تلویزیون که اغلب در این جوامع دولتی و یا در اختیار نهادهای وابسته به دولتاند، از اهمیت بسیاری برخوردار است. در هر حال، نمیتوان از تاثیر گسترده و نفوذی که رسانههای صوتی و تصویری برای افکار عمومی چنین جوامعی به جا میگذارند، غافل شد تا جایی که منبع کسب خبر و داوری در مورد رویدادهای جاری و مسایل اجتماعی و سیاسی و چگونگی وضعیت اقتصادی کشور، کم و بیش از مجرای اغلب تنگ و یک جانبه این رسانهها و از راه شنیدن رادیو و تماشای تلویزیون صورت میگیرد. بنابراین رسانههای گروهی گوناگون به نسبت درجه اهمیت و فراگیر بودنشان، نقش مفید و یا مخرب در فرآیند شکلگیری جامعه مدنی میتوانند داشته باشند. این امر به ویژه در مورد ایران و در وضعیت کنونی که جامعه در حال گذر است، مسالهای حیاتی و سرنوشتساز تبدیل شده است. در واقع اینک دگرگونیهای امیدوار کنندهای که در یک دهه گذشته در عرصههای فرهنگی پدید آمده بود، دچار کندی و رکورد شده و گاه به بنبست رسیده است. از اینرو گشایش دوباره این فضا و به ویژه توسعه حوزه اطلاعرسانی و گسترش مطبوعات و حوزه نشر کتاب و دیگر رسانههای گروهی مستلزم تعامل و تنشزدایی در این عرصههاست. افزون بر اینها و به ویژه با گسترش و همهگیر شدن برنامههای ماهوارهای، مهمترین چالشی که در آیندهای بسیار نزدیک جامعه با آن روبرو خواهد شد، نیاز و ضرورت امکان دسترسی آسان و آزاد مردم به رسانههای صوتی و تصویری غیردولتی داخلی و قانونی است. در حال حاضر ضروری مینماید که رسانههایی مانند رادیو و تلوزیون از انحصار دولت و از محدوده ایدئولوژیکی بیرون آیند تا احزاب و سازمانهای غیردولتی و بخش خصوصی نیز بتوانند در کنار ارایه برنامههای متنوع و مناسب، دیدگاهها، پیشنهادها و راهکارهای خود را برای اصلاح امور در زمینههای مختلف از مجرای این رسانههای فراگیر با مردم و دولتمردان در میان بگذارند. خاصه که قانونی و قانونمند ساختن امکان راهاندازی کانالهای رسانهای غیرانحصاری در داخل، سبب گوناگونی اخبار، اطلاعات و گزارشها خواهد شد و امکان تبادل افکار و طرح مسایل مختلف چنان گسترده میشود که به تدریج نیاز مردم در این زمینه برطرف خواهد شد.
پ: اکنون نیاز جامعه ایران ایجاب میکند که رسانههای آزاد و مطبوعات مستقل که در واقع میتوانند و میباید افکار عمومی و خواست لایههای اجتماعی گوناگون را بازتاب و به دولت انتقال دهند، در تنگنای تعطیلی و توقیف گرفتار نیایند. توسعه و تکامل و تبدیل مطبوعات به منتقدان معتدل موجب میشود تا قبل از انتقادهای سازنده آنها، نه تنها رفتار و عملکرد نظام حکومتی شفافیت بیشتری یابد، بلکه مطالبات مردم نیز به صورتی معتدل و منطقی مطرح شود. در مقابل، انسداد عرصههای فرهنگی و محدودیت فعالیت رسانهها، نه تنها جریان اطلاعرسانی در حوزههای گونانون می شود، بلکه مشارکت غیرمستقیم مردم و نخبگان را نیز در فرآیند تصمیمگیریها مختل میکند. از پیامدهای ناگزیر بسته شدن فضای فرهنگی و مسدود شدن جریان اطلاعرسانی، بیاعتمادی و بیاعتنایی جامعه نسبت به نظام حاکم و کمرنگ شدن مشروعیت، مقبولیت و کارآمدی آن خواهد بود. البته ناگفته پیداست تا زمانیکه رسانههای مستقل به استقلال واقعی دست نیابند و بدون بیم و هراس مجال نیابند و مجاز نباشند تا مسایل گوناگون و اساسی جامعه را بررسی کنند و به بحث و مناظره آزاد گذارند، حداکثر به صورت موسسات بیآزار پخش خبرهای از پیش دستچین شده و صد البته بیخاصیت و بیکفایت باقی خواهند ماند و از قبل آنها هیچچیز عاید جامعه نخواهد شد.
بیگمان نیازی به تکرار و تاکید این اصل بدیهی و اساسی نیست که هیچ نوع اصلاح و دگرگونی و هیچگونه عدالتخواهی و عدلگستری و جان کلام آنکه هیچ بهبود و پیشرفتی در جامعه به وقوع نخواهد پیوست، مگر آنکه پیشتر گفتوگویی گسترده و همهجانبه میان صاحبان اندیشه و نظر عرصههای گوناگون صورت گیرد و کیست که هوشیاری و بیداری مردم و جایگاه اندیشمندان، روشنفکران و منتقدان و نیز فعالیت آزادانه رسانههای مستقل و امکان نشر و پخش افکار و ایدههای گوناگون را در این فرآیند بتواند، کتمان کند.