نقاشی ♦ چهار فصل

نویسنده
میترا سلطانی

نمایشگاه نقاشی فرشته یمینی شریف مدتی است که در گالری “کهن” واقع درمیدان فاطمی، خیابان سلماس درحال ‏برپایی است. گزارش همکارمان از تهران را در رابطه با این نمایشگاه می خوانید. ‏

‏ ‏

naghashi844_1.jpg

‎ ‎هست ونیست در نقاشی!‏‎ ‎

‏”جهان آرکائیک و شاعرانه فرشته یمینی که خود شاعری ظریف و حساس و زمزمه گراست- مالامال است فرشته ‏هایی نرینه و مادینه قوچ های قربانی شده یا آماده قربانی وپرندگان و آم های بلند بالای باوقاروراست ایستاده ‏ونجیب وزن هایی –که بیشترین تعدادندپوشیده درلباس های بلند که در ترکیب های تکی یا دو یا سه نفره که بی هیچ ‏پیچ وخمی قایم ایستاده اند و درردیف هایی به یادآورنده ی موزائیک های کهن بیزانسی، روبرویشان ما را نگاه می ‏کنند.” آیدین آغداشلو ‏

فرشته یمینی نقاش و هنرمندی است که یک پا در سنت دارد و پای دیگر در مدرنیسم اما دیدگاه و زاویه دیدش به ‏آینده است. نقاشی روایتگر است، ولی غرق در اندیشه ها و باورهای بنیادین خود را با اندیشه های معاصر آمیخته ‏است. ماشینی شدن و ماشینی زندگی کردن را در مقابل با دنیای کودکانه - به مثابه پاک و معصوم – می بینید و از ‏خط اول بر روی صفحه است که جدال خوبی و بدی، شادی و غم، و در کل ماشین و انسان آغاز می شود. یمینی ‏برای ارائه و نیل به این مفهوم از زبان سمبلیک و نمادین تا حدودی البته استفاده کرده است. ‏

اما نکته ای که در این فرم، نقاشی خانم یمینی را از سایر آثار و نقاشان از اینگونه متمایز می کند ذهنی کردن شکل ‏این تکنیک است که خاص خود نقاش می باشد. گاه بسیار لطیف و شاعرانه است و گاه خشن و وهمناک اما در همه ‏حال حالتی زیبا به خود دارد. یکی از ویژگی های نقاشی یمینی تلفیق همزمان یک طرح با نقاشی است. یعنی اینکه ‏در وحله اول مخاطب را از نقاشی بودن و هنری بودن اثر مطمئن می کند و سپس اینکه حال به شگردهایش در ‏نقاشی می پردازد و همین شگرد در قالب طراحی باعث می شود که مخاطب با چیزی به نام شک در نقاشی مواجه ‏شود و دچار تردید می شود. این فضای دوگانه که میان هست و نیست، بود و نبود مخاطب را سرگردان می کند او ‏را وادار به فکر کردن و اندیشیدن در مورد نقاشی می کند غافل از اینکه تماشاگر آثار یمینی اگر در این هست ها و ‏نیست ها رها شود باری به سیری تفکری خواهد رسید که پسامدش تکامل مخاطب و کار است بدین گونه که در ‏واقع محور این آثار من مخاطب است و کنش گر و محرکش نیز به خود مخاطب و اینکه دنیای یمینی چیزی نیست ‏جز دنیای درونی و ذهنی مخاطبش و باز دنیای نقاش دنیای دوری ست که دست هیچ تفکری به آن نخواهد رسید. ‏

naghashi844_2.jpg


اغلب فیگورهای یمینی فیگورهایی هستند که کماکانِ مخاطب است. به شکلی دیگر اینکه تمامی چشمها به مخاطبی ‏شکل دوخته اند که در اثر وارد می شود و انتظار وجود رابطه ای از گونه ای که خود نقاشی می خواهد وجود ‏دارد و بخشی از بازنمایی حالتهای درونی فیگورها به عهده این نوع نگرش مخاطب به عنصری به نام زن دارد. ‏

گوناگونی آثار خانم یمینی حاکی از طبیعت جستجوگر و ظرفیت ابداع و دگردیسی اوست و این همه در عرصه ای ‏گسترده اما در یک دایره اندیشگی و تفکری خاص صورت می پذیرد. از اشاره ها و استعاره هایی بهره می گیرد که ‏سرشار از کنایه های تلخ و شیرین است و هرگز سعی بر آن ندارد که در دنیای مخاطب به جستجو بپردازد و ‏حریم من مخاطب را پرداخت کند بل جهان درون خویش را به مثابه دنیای تمامی مخاطبین آثارش می بیند و در ‏دنیای خویش دست به کنکاش و طی طریق می کند و در این حرکت به شکلی پیامبر وار رسالتش را به عرصه ‏ظهور می رساند. ‏

مضمونهایش بهانه ای می شود برای آفرینش مضمونی دیگر و پرداختهایش چونان شروعیست برای آغازی دیگر ‏گونه . یعنی روح زنده ای دریمینی و اثرش در جریان است که با دمیده شدن به مخاطب تبدیل به روحی نو و تازه ‏می شود، روحی که می تواند بخندد، حرف بزند، بازی کند و خلق کند و این نشانی ست از وسعت نگرش و تجربه ‏گرم یمینی. همیشه در نقاشی های خانم یمینی طرح واره ای از انسانی وجود دارد که خالی از روابط روانشناختی ‏نیستند. تصویری که یمینی ارائه می دهد تصویری ست با موقعیت های روانی. یعنی چشمی که مشاهده می شود ‏ویژگی شناخت روانشناسانه عام دارد روانی معروف و عام که حتی مخاطب عام نیز درگیری و خستگی و در ‏بعضی اثار شادی را در چهره پر در و یا کم درد می بینند. ‏

naghashi844_3.jpg


ویژگی دیگری که تقریبا در تمامی آثار نقاش وجود دارد، قدرت برتری است که به اشکال مختلف دز ارائه مفهوم ‏خودنمایی می کند. اما نکته مورد بحث نوع شگرد اجرایی این قدرت است که همواره در ساختمان معینی به ایفای ‏نقش خود می پردازد و همواره در پی تعین کردن نقش اجزای اطراف خود جهت ارائه مفهوم است و آن قدرت ‏‏”دست” است. دستهایی مردانه که گاه رهایی ست و گاه نیاز است، گاه استغنا. ولی تفکر حاکمه این دستها عموما ‏حول به دست آوردن قدرت است. ماشینیزمی که در انقلاب صنعتی و طی ریشه دواندن تفکرش در اروپا و بعد ‏جهان کوشید تا انسان را به استعمار خود در بیاورد و زن محور اصلی جهت پیشبرد این هدف بوده. چرا که زن ‏نقش تربیتی نسل های بعد از خودش را به عهده داشته و این استعمار به نسل بعد از زن ابزار شده انتقال داده می ‏شود. و یمینی در پی افشای این مهم به کشف بزرگی دست پیدا کرده است. ‏

یمینی دیگر برای پیدا کردن سبک و یا تقلید شکل و قالبی نمی کوشد زیرا خود او دچار یک غالب کلی شده است و به ‏یک فرایند کشف هویت دست یازیده است. فرمی که از او زاییده شده تا اثبات کند زن عقیم نیست تا به دنیای ‏ساختگرای امروز نشان دهد هنوز زن زنده است گرچه مردنش را اعلام می کنید. فرمی که از یمینی زایش شده ‏فرم نهاد بشری است که همیشه در سایه نشسته می نشست و تنها به نگاه کردن اکتفا می کرد. ‏

‏ ‏

‏.‏