نمایشگاه نقاشی فرشته یمینی شریف مدتی است که در گالری “کهن” واقع درمیدان فاطمی، خیابان سلماس درحال برپایی است. گزارش همکارمان از تهران را در رابطه با این نمایشگاه می خوانید.
هست ونیست در نقاشی!
”جهان آرکائیک و شاعرانه فرشته یمینی که خود شاعری ظریف و حساس و زمزمه گراست- مالامال است فرشته هایی نرینه و مادینه قوچ های قربانی شده یا آماده قربانی وپرندگان و آم های بلند بالای باوقاروراست ایستاده ونجیب وزن هایی –که بیشترین تعدادندپوشیده درلباس های بلند که در ترکیب های تکی یا دو یا سه نفره که بی هیچ پیچ وخمی قایم ایستاده اند و درردیف هایی به یادآورنده ی موزائیک های کهن بیزانسی، روبرویشان ما را نگاه می کنند.” آیدین آغداشلو
فرشته یمینی نقاش و هنرمندی است که یک پا در سنت دارد و پای دیگر در مدرنیسم اما دیدگاه و زاویه دیدش به آینده است. نقاشی روایتگر است، ولی غرق در اندیشه ها و باورهای بنیادین خود را با اندیشه های معاصر آمیخته است. ماشینی شدن و ماشینی زندگی کردن را در مقابل با دنیای کودکانه - به مثابه پاک و معصوم – می بینید و از خط اول بر روی صفحه است که جدال خوبی و بدی، شادی و غم، و در کل ماشین و انسان آغاز می شود. یمینی برای ارائه و نیل به این مفهوم از زبان سمبلیک و نمادین تا حدودی البته استفاده کرده است.
اما نکته ای که در این فرم، نقاشی خانم یمینی را از سایر آثار و نقاشان از اینگونه متمایز می کند ذهنی کردن شکل این تکنیک است که خاص خود نقاش می باشد. گاه بسیار لطیف و شاعرانه است و گاه خشن و وهمناک اما در همه حال حالتی زیبا به خود دارد. یکی از ویژگی های نقاشی یمینی تلفیق همزمان یک طرح با نقاشی است. یعنی اینکه در وحله اول مخاطب را از نقاشی بودن و هنری بودن اثر مطمئن می کند و سپس اینکه حال به شگردهایش در نقاشی می پردازد و همین شگرد در قالب طراحی باعث می شود که مخاطب با چیزی به نام شک در نقاشی مواجه شود و دچار تردید می شود. این فضای دوگانه که میان هست و نیست، بود و نبود مخاطب را سرگردان می کند او را وادار به فکر کردن و اندیشیدن در مورد نقاشی می کند غافل از اینکه تماشاگر آثار یمینی اگر در این هست ها و نیست ها رها شود باری به سیری تفکری خواهد رسید که پسامدش تکامل مخاطب و کار است بدین گونه که در واقع محور این آثار من مخاطب است و کنش گر و محرکش نیز به خود مخاطب و اینکه دنیای یمینی چیزی نیست جز دنیای درونی و ذهنی مخاطبش و باز دنیای نقاش دنیای دوری ست که دست هیچ تفکری به آن نخواهد رسید.
اغلب فیگورهای یمینی فیگورهایی هستند که کماکانِ مخاطب است. به شکلی دیگر اینکه تمامی چشمها به مخاطبی شکل دوخته اند که در اثر وارد می شود و انتظار وجود رابطه ای از گونه ای که خود نقاشی می خواهد وجود دارد و بخشی از بازنمایی حالتهای درونی فیگورها به عهده این نوع نگرش مخاطب به عنصری به نام زن دارد.
گوناگونی آثار خانم یمینی حاکی از طبیعت جستجوگر و ظرفیت ابداع و دگردیسی اوست و این همه در عرصه ای گسترده اما در یک دایره اندیشگی و تفکری خاص صورت می پذیرد. از اشاره ها و استعاره هایی بهره می گیرد که سرشار از کنایه های تلخ و شیرین است و هرگز سعی بر آن ندارد که در دنیای مخاطب به جستجو بپردازد و حریم من مخاطب را پرداخت کند بل جهان درون خویش را به مثابه دنیای تمامی مخاطبین آثارش می بیند و در دنیای خویش دست به کنکاش و طی طریق می کند و در این حرکت به شکلی پیامبر وار رسالتش را به عرصه ظهور می رساند.
مضمونهایش بهانه ای می شود برای آفرینش مضمونی دیگر و پرداختهایش چونان شروعیست برای آغازی دیگر گونه . یعنی روح زنده ای دریمینی و اثرش در جریان است که با دمیده شدن به مخاطب تبدیل به روحی نو و تازه می شود، روحی که می تواند بخندد، حرف بزند، بازی کند و خلق کند و این نشانی ست از وسعت نگرش و تجربه گرم یمینی. همیشه در نقاشی های خانم یمینی طرح واره ای از انسانی وجود دارد که خالی از روابط روانشناختی نیستند. تصویری که یمینی ارائه می دهد تصویری ست با موقعیت های روانی. یعنی چشمی که مشاهده می شود ویژگی شناخت روانشناسانه عام دارد روانی معروف و عام که حتی مخاطب عام نیز درگیری و خستگی و در بعضی اثار شادی را در چهره پر در و یا کم درد می بینند.
ویژگی دیگری که تقریبا در تمامی آثار نقاش وجود دارد، قدرت برتری است که به اشکال مختلف دز ارائه مفهوم خودنمایی می کند. اما نکته مورد بحث نوع شگرد اجرایی این قدرت است که همواره در ساختمان معینی به ایفای نقش خود می پردازد و همواره در پی تعین کردن نقش اجزای اطراف خود جهت ارائه مفهوم است و آن قدرت ”دست” است. دستهایی مردانه که گاه رهایی ست و گاه نیاز است، گاه استغنا. ولی تفکر حاکمه این دستها عموما حول به دست آوردن قدرت است. ماشینیزمی که در انقلاب صنعتی و طی ریشه دواندن تفکرش در اروپا و بعد جهان کوشید تا انسان را به استعمار خود در بیاورد و زن محور اصلی جهت پیشبرد این هدف بوده. چرا که زن نقش تربیتی نسل های بعد از خودش را به عهده داشته و این استعمار به نسل بعد از زن ابزار شده انتقال داده می شود. و یمینی در پی افشای این مهم به کشف بزرگی دست پیدا کرده است.
یمینی دیگر برای پیدا کردن سبک و یا تقلید شکل و قالبی نمی کوشد زیرا خود او دچار یک غالب کلی شده است و به یک فرایند کشف هویت دست یازیده است. فرمی که از او زاییده شده تا اثبات کند زن عقیم نیست تا به دنیای ساختگرای امروز نشان دهد هنوز زن زنده است گرچه مردنش را اعلام می کنید. فرمی که از یمینی زایش شده فرم نهاد بشری است که همیشه در سایه نشسته می نشست و تنها به نگاه کردن اکتفا می کرد.
.