اولین حضور رئیس جمهور شیخ حسن روحانی در سازمان ملل، در حالی صورت گرفته که نه تنها ملت ایران، بلکه همه جهانیان نیز در انتظار شکستن تابوی قطع رابطه ایران و آمریکا بودند؛ تابویی که قدمت آن برابر با عمراستقرار نظام ولایی در ایران است. بی جهت نبود که بازار گمانه زنی ها دراین دوره از حکایت آشتی کنان دو دولت، مثل همیشه داغ و پر رونق بود.
لحن و مضمون سخنرانی های اوباما و روحانی، توجه جدّی حضار به سخنرانی این دو و تمرکز فوق العاده رسانه های جهان بر روابط ایران و آمریکا، و همچنین فضای روانی ناشی از آن، همه نشان از انزجار جهان از ادامه این بازی کسالت بار بین دو دولت امریکا و جمهوری اسلامی دارد.
ماجرای برقراری رابطه بین نظام ولایی و شیطان بزرگ حکایت مکرری است که طی ۳۵ سال گذشته بارها شنیده وهر بارهم به بهانه ای فیصله یافته و با پایانی ملال آور به فراموشی سپرده شده است. درست مانند حکایت این دوره از بازی برقراری رابطه با امریکا، که بنا بر نقل قول خبرنگار ایرانی تبارسی ان ان (خانم امانپور) از سوی آقای روحانی، دلیل عدم ملاقات بین “حسن” و “حسین” و “ضیق وقت بود”؛ بهانه ای که آدمی را بیاد آن ضرب المثل معروف می اندازد که می گویند فردی از دوست خود اسبش را به عاریت خواست، اما صاحب اسب در مقابل خواسته او پاسخ داد: “اسب دارم اما سیاه است”. طرف پرسید: مگر اسب سیاه را سوار نمی شوند؟ دوست جواب داد:چون نمی خواهم اسبم را بعاریت بدهم همینقدر بهانه کافی است.
حالا حکایت آقای روحانی است که گویی اجازه ای را که رهبری برای گفتگو با امریکا به ایشان داده بودند، در ایران جا گذاشته و همراه خود نیاورده بودند که کم بودن وقت را بهانه کرده اند.
با این حال اگر چه به ظاهر هیچیک از گمانه زنی هایی که تا کنون در باره اولین حضور آقای روحانی به سازمان ملل زده شد محقق نگردیده اما بنا بر اظهار بسیاری از تحلیل گران، برآیند حضور هفتمین رئیس جمهور نظام ولایی ایران در مقر سازمان ملل، به مراتب مطلوب تر و پربار تر ازسفر های پی در پی اما بی حاصل احمدی نژاد به نیویورک خواهد بود، چرا که هر چند آقای روحانی برغم تقاضایی که از تیم مقابل برای انجام مذاکره شد، با بهانه ای دیپلماتیک از زیر بار آن شانه خالی می کند، اما با ابزار های غیر از گفتگو، سیگنال های اعلام آمادگی برای مذاکره در محلی غیراز سازمان ملل را، آن هم در آینده نزدیک ارسال می کند. قطعا بنا بر آن مثل معروف “هرکه اهل آشنایی است داند که مطاع ما کجایی است”، آقای اوباما و هیات همراه شان هم این سیگنال ها را دریافت کرده اند؛ نشانه هایی که گاها در عرف دیپلماسی، کاربردی موثرتر از مذاکره دارند؛نشانه هایی مثل حضور نماینده کلیمی (یهودی) های ایران که یکی از دو نماینده مجلس، همراه آقای روحانی در این سفرست و یا تیم کارکشته وبا تجربه کارشناسان روابط بین الملل با مدیریت محمد جواد طریف وزیر خارجه دولت تدبیر، که در واقع نقش اصلی به عهده اوست تا زمینه مذاکره در آینده نزدیک را فراهم کند.
می گویند در قانون دیپلماسی آنچه باعث انگیزه تعامل بین دو دولت می شود، وجود منافع مشترک است، از این رو بی شک جهان غرب و دول قدرتمند آن مانند ایالات متحده امریکا هم با چنین نگاهی به برقراری رابطه با جمهوری اسلامی، خواهان برقراری رابطه دیپلماسی است ضمن آنکه آمریکا بعنوان کشور مدعی اداره کننده جهان در آینده، برای پایان دادن به مناقشات موجود در منطقه ـ خاصه بحران سوریه که توان بالقوه سرایت به دیگر کشور ها را دارد ـ نمی تواند منکر نقش کلیدی جمهوری اسلامی درایجاد این بحران ها و بسط آن درهمه منطقه باشد.طرفه آنکه امروزه بر کسی پوشیده نیست که همه، هم و غم ولایتمداران جمهوری اسلامی، حتی با پذیرش ریسک در گیر شدن با ابر قدرتی چون امریکا، مقابله با خواست و تز انتقال قدرت های دیکتاتوری در منطقه از راه مسالمت آمیزاست؛نقشه ای که ایالات متحده و دیگرمتحدانش به پیاده کردن آن در منطقه انقلاب خیز خاورمیانه و آفریقا امید بسیار دارند. اما با حضور جمهوری اسلامی وحمایت آشکارآن از دولت سرکوبگر بشار اسد، این نقشه دچار وقفه گردیده و حتی شان و ابر قدرتی کشوری چون امریکا در منطقه به چالش کشیده شده است، تا بدانجا که دولت اوباما با همه روحیه صلح پذیری اش، برای اعاده حیثیت خود در منطقه تهدید به حمله می کند؛تهدیدی که از نظر بسیاری ازصاحب نظران تنها یک بلوف بوده و نه بیشتر و اگر امروز نشانه هایی از میل به سازش با نظام ولایی در دولت مردان امریکا و متحدانش دیده می شود ناشی ازوجود چنین واقعیت انکار ناپذیری است. از این رو احتمال هر گونه سازش شوک برانگیز بین این دودشمن دیرینه به دور از انتظار نیست، خاصه با توجه به طنازی های اخیرسردمداران نظام که با آزادی چند زندانی، برای کسب وجهه دولت جدید صورت گرفته است، احتمال لغو تحریم ها هم وجود دارد و چه بسا حتی برای تلاشی که دولت شیخ حسن روحانی در جهت تحقق سیاست “نرمش قهرمانانه ” رهبری انجام می دهد و قصد رام کردن غرب با شیوه هایی غیر از روش دولت احمدی نژاد را دارد، عنوان پرچمدار تحریم سلاح های شیمیایی هم به نظام سرکوبگر جمهوری اسلامی داده شود. اما آنچه پیش روی ملت ایران خواهد بود، پاسخ به این پرسش است که آیا حاصل همه این تلاش ها، در جهت حفظ “منافع ملی” است یا منافع نظام؟