روسیه و قمار دوطرفه با ایران

نویسنده

bazidojanebe.jpg

صلاح حمید

شورای امنیت سازمان ملل چندی پیش به اتفاق آراء قطعنامه 1835 را تصویب کرد و از ایران خواست غنی سازی ‏اورانیوم را متوقف کند. برای دولت بوش که امیدوار به اعمال تحریم های بیشتر برضد ایران بود، این قطعنامه راضی ‏کننده نبود اما می بایست حمایت روسیه نیز جلب می شد. روسیه روشن کرده بود که اجازه اعمال تحریم های بیشتر ‏علیه جمهوری اسلامی را نمی دهد.‏

روسیه در عین حال که نمی خواست روبروی آمریکائی ها بایستد، سیاست میانه ای را درقبال بحران ایران درپیش ‏گرفت: اخطار کلامی بدون تحریم بیشتر. مسکو این کار را فقط برای درس دادن به واشنگتن انجام نمی دهد. آنها منافع ‏واقعی در حفظ دوستی با ایرانی ها دارند. ‏

روسیه از دوره تزارها معتقد به رقابت قدرت دریا (تالاسوکرتیا) در برابر خشکی (تلوروکراتیا) بوده اند. آنها استاد ‏خشکی بودند و انگلیسی ها قهرمان دریا. این چیدمان، در قسمت اعظم قرن 19 و بخشی از قرن 20 در قالب اتحاد ‏جماهیر شوروی به قوت خود باقی بود. اگر روسیه بازی خود را خوب انجام بدهد، باردیگر به قدرت خشکی تبدیل ‏خواهد شد، اما آنها می بایست ابتدا بیگانگان را از زمین های اطراف کشورشان دور کنند. ‏

مسکو امیدوار به سرپرستی و هدایت اوراسیا به سوی دوران درخشان دهه های قبل است و ایران به خوبی با دیدگاه ‏آنها برای آینده مطابقت دارد. به اوراسیا فکر کنید. خشکی های اطراف روسیه می تواند حاشیه لازم برای برتری ‏جهانی را فراهم کند. دیپلماسی روسیه تا کنون به مسدود کردن سیاست آمریکا در پهنه دنیا پیوند خورده است. اما ‏سرنوشت روسیه در اوراسیا در انتظار شکوفائی است. ‏

ممکن است این مطلب، رفتار روس ها را در جنگ اخیر گرجستان و نیز مخالفت آنها با استقرار نظام موشکی آمریکا ‏در لهستان و جمهوری چک توجیه کند. از دید مسکو، آمریکائی ها در تلاش برای محصور کردن روسیه در داخل ‏مرزهای خود و خنثی کردن آرمان آنها برای رهبری خشکی در منطقه قفقاز هستند. ‏

مسکو برای عملی کردن بلندپروازی های ژئوپولتیک خود، به متحدان ژئوپولتیک در تمامی جهات نیاز دارد: برلین در ‏غرب، پکن در شرق و تهران در جنوب. هر کدام از این متحدان به تقویت قابلیت مانور روس ها به عنوان قدرت ‏خشکی کمک می کنند. اگر اینطور به مسائل نگاه کنیم، اهمیت ایران قابل درک است. ایران امکان دسترسی روسیه به ‏آب های گرم خلیج فارس را برقرار می کند، و این ذهن روس ها را صدها سال به خود مشغول کرده است. ‏

ممکن است روسیه نفوذ و قدرتی را که در زمان دنیای دو قطبی گذشته داشت از دست داده باشد، اما جاه طلبی های ‏تاریخی سر جای خود هستند. اکنون روسیه دست به بازی ژئوپولتیک جدید زده است. مسکو به جای سرپرستی ائتلافی ‏از کشورهای آسیائی و اروپائی نظیر آنچه در دوران اتحاد جماهیرشوری انجام می داد، اکنون به دنبال یافتن متحد و ‏ایجاد مناطق حائل در نواحی استراتژیک است. ‏

مسکو از زمان به قدرت رسیدن پوتین در سال 2000، دوباره به فکر متحدانش افتاده است. آنها اکنون روی چین و ‏هندوستان حساب می کنند، و ایران کشور بعدی خواهد بود. هم پوتین و هم مدودف مشغول تشکیل مناطق حائل، پایه ‏نهادن محدوده نفوذ، و یافتن راهکارهائی برای بیرون راندن آمریکائی ها از زمین های اطراف بوده اند. ‏

علیرغم همه شباهت های موجود میان دوره اتحاد جماهیر و روسیه امروزی، تفاوت هائی نیز به چشم می خورد: ‏روسیه دیگر مایل به اجیر کردن طرفدارانش برای جنگ علیه واشنگتن در خاورمیانه نیست. ضمناً آنها مشغول فروش ‏تسلیحات در ازای پول نقد هستند و کمتر به دلایل ایدوئولوژیکی نظیر آنچه در دوره شوروی مرسوم بود، سلاح می ‏فروشند. بعلاوه، روسیه نگران گسترش تروریسم به آسیای میانه و منطقه قفقاز است. از نظر تمام این سطوح، ایران ‏می تواند ثابت کند که مفیدترین متحد قابل تصور است. ‏

آمریکا در دوران جنگ سرد، از ایران و ترکیه برای مقابله با دسترسی روسیه به آب های گرم خلیج فارس و مدیترانیه ‏سود برد. وقتی مصر هم در نهایت در دهه 1970 از زیر چتر شوروی خارج شد، روس ها این فقدان را با تمام وجود ‏احساس کردند: آمریکائی توانسته اند آنکارا، تهران و قاهره را در طرف خود نگه دارند. ‏

چنین خاطراتی است که به سیاست روسیه در قبال تهران شکل می بخشد. مسکو درحال حاضر سعی می کند با پیشنهاد ‏غنی سازی اورانیوم ایرانی ها در خاک خود، خود شیرینی کند. روسیه واقعاً نمی خواهد دوستی و آشتی تهران و ‏واشنگتن را ببیند. آنها از وضع موجود خوشحال اند. بنابراین، روسیه فعلاً کمی به آمریکائی ها کمک می کند و کمی هم ‏طرف ایرانی ها را می گیرد. این همان قمار دوطرفه ای است که پشت قطعنامه 1835 وجود دارد.‏

منبع: الاهرام- 15 اکتبر ‏