صفحه چهار فصل در بخش قاب اختصاص دارد به معرفی طراحان و کاریکاتوریست ها در سراسر جهان. در این شماره به “توکا نیستانی” خالق شعبده شگرف در مطبوعات ایران، می پردازیم.
درباره توکا نیستانی
همه ما مقصریم
در اواسط دهه شصت، دو سه نشریه تخصصی بی ارتباط به کاریکاتور، جورِ نبود نشریات کارتون را می کشیدند و از کارتونیست ها برای تصویرسازی مقالات خود استفاده می کردند. مهمترین شان از ماهنامه “صنعت حمل و نقل” بود که جمعی از بهترین طراحان مطبوعات آن زمان را گرد آورده بود: هادی فراهانی، احمد رضا دالوند، محمد علی بنی اسدی، هومن مرتضوی، مرجان ساتراپی… اما نام یک کارتونیست جوان در بالای این فهرست می درخشید: “توکا نیستانی” که گرانی لاستیک، عوارض گمرک، واردات بنزین و کلی موضوعات بی ربط دیگر را محملی برای خلق دنیای شخصی و ذهنی خود قرار داده بود و یکی از بهترین دوره های کاری اش را در این نشریه رقم می زد. شعبده شگرفی بود، طرح ها متن را کامل می کردند اما مستقل از آن هم حیاتی قائم به ذات داشتند، در چارچوب متن محصور نمی شدند و فراتر می رفتند.
توکا نیستانی، متولد 1339 شاهرود، فارغ التحصیل رشته ی معماری از دانشگاه علم و صنعت، خیلی پیش تر از ماهنامه ی صنعت حمل و نقل با طراحی های تلخ و سیاهش در “کتاب جمعه” - در حالی که هنوز بیست ساله نشده بود - خود را به عنوان استعدادی درخشان به رخ کشیده بود. آثار اولیه او تحت تأثیر طراحی های اکسپرسیو “فرانسیسکو گویا” و تصویرسازی های گرافیست مشهور امریکایی، “براد هولاند” که هردو، تصویرگر دلشوره های زمانه ی پرالتهاب خود بودند، شکل گرفتند.
شاید جامعه ملتهب از انقلاب و جنگِ ایران در اواخر دهه ی پنجاه، چنین گرایشی را درهنرمند جوان تقویت می کرد. شاید هم عشق او به طراحی های سیاه قلم و فضاسازی با هاشور، باعث این تأثیرپذیری بود.
در گذار از دهه شصت به هفتاد و با تجربه های ساختاری و محتوایی در نشریاتی مانند صنعت حمل و نقل، نیستانی رفته رفته دنیای شخصی آثارش را کامل کرد، طراحی های پخته، ترکیب بندی های منسجمِ معمارانه و هاشورهای محکم اش را با طنزی مدرن و به شدت تصویری در هم آمیخت و در دوران رکود کارتون ایران، تبدیل به اثرگذارترین کارتونیست نخبه گرای ایرانی شد.
آنچه او را از هنرمندان اندیشه مدار یک نسل پیش ترمانند محصص و رادپور جدا می کند وفاداری او به “روایت کارتونی” و “خنده” در کنار “تفکر” و “اندیشمندی” در آثارش است. طنز در بهترین آثار او “روایی” است نه انتزاعی. “فلسفی” است نه عبوس، “گزنده” است نه آزارنده، “بدبینانه” است نه بدخلق، انگار دنیای سیاه فرانسیسکو گویا با شوخ طبعی سمپه و کینو تلطیف شده باشد. آثار او همانقدر از جدیت و اندیشمندی کافکا و بکت و هدایت در خود دارند که ازشوخ طبعی مل بروکس و برادران زوکر. پس در مقایسه با هنرمندان تحت تأثیر جریان مدرنیسم مثل محصص، رادپور و شهیدی می توان نیستانی را یک هنرمند “پست مدرنیست” ایرانی ارزیابی کرد.
از اواخر دهه ی هفتاد با انتشار آثار نیستانی در روزنامه ی “جامعه” و بعد ها “طوس”، “نشاط”، “مشارکت”… و “اعتماد ملی”، طیف مخاطبان او از مشتریان خاص نشریات ادبی و اقتصادی به انبوه خوانندگان روزنامه ها گسترش یافت. شاید این قضیه در فاصله گیری بیشترِ او از انتزاع و تلاش -احتمالاً ناخودآگاهش- برای ملموس تر کردن ایده ها بی تأثیر نبوده باشد، هرچند این ماجرا هرگز به سطحی نگری آثارش منجر نشد.
نگاه شکاک ومنتقدانه ی نیستانی پوسته را می شکافد و عمق فاجعه را نشانه می رود، مشکل، سیاست و سیاستمداران نیستند، از دید او همه ی ما در شکل گیری فاجعه مقصر هستیم. همین نگاه، آثار او را در عین تناسب با فضای روز، از قید زمان رهانده و به ماندنی ترین کارتون های ژورنالیستی (ماندنی صفتی است که سخت می توان با ژورنالیسم پیوندش داد) این دوران تبدیل کرده است.
در حالی که بسیاری از کارتونیست های ما بعد از مدت کوتاهی به ورطه ی تکرار و کهنگی می افتند پس از نزدیک به سه دهه فعالیت، آثار توکا نیستانی همچنان تازه و با طراوت اند. این نشان از اندیشه ی زنده و پویایی دارد که مدام خود را کامل می کند و بر داشته هایش می افزاید، اندیشه ای که “کارتون” را از یک سرگرمی صرف ارتقاء می بخشد و تبدیل به یک “هنر” می کند.