سال 2007 میلادی آغاز شد و طبیعتا ما این سال جدید را به کلیه مسیحیان جهان، همه کسانی که تقویم شان را به سال میلادی است، به همه ایرانیانی که در فرنگ زندگی می کنند و عمونوروزشان تبدیل به بابانوئل شده است، تبریک می گوئیم. اگرچه سالی که نکوست از بهارش پیداست، ولی چون سال مسیحیان با بهار آغاز نمی شود، احتمالا اعدام صدام در پایان سال قبل و آغاز سال جدید، نمی تواند نشانگر همه سال آینده باشد، شاید هم باشد، مهم این است که ما نمی توانیم چنین پیش بینی هایی انجام دهیم.
درباره اعدام صدام
در دل هر تراژدی معمولا تعدادی کمدی وجود دارد که حال آدم را می گیرد و باعث می شود آدم در حالی که خنده اش گرفته، اشکش هم سرازیر شود. تراژدی اعدام صدام هم یکی از آنها بود. نکات عبرت آموز اعدام صدام و وقایع پس از آن به این شرح جهت ثبت در تاریخ و عبرت حضار ارائه می شود:
اول: در این مدتی که صدام دست آمریکایی های وحشی قاتل جنایتکار بود، آنها با صدام مثل آدم رفتار کردند، نه شکنجه اش دادند، نه جلوی حرف زدنش را گرفتند. بعد از صدور حکم صدام به مدت نیم ساعت به هموطنانش تحویل داده شد. عراقی ها هم صدام را به وحشیانه ترین شکلی که می شد تصور کرد، اعدام کردند. موقع اعدام با او جروبحث کردند، به کسی که قرار بود کشته شود توهین کردند، قبل از اینکه شهادتین اش را جاری کند اعدامش کردند و… واقعا چرا ماها اینقدر وحشی هستیم؟ ممکن است گفته شود که صدام هم به همین شکل وحشی بود. می پذیرم، کسانی که صدام را اعدام کردند مثل خودش بودند.
دوم: چرا صدام محاکمه نشد؟ چون احتمالا اگر عراقی ها می خواستند او را محاکمه و بازجویی کنند زیر شکنجه قیمه قورمه شده بود و آمریکایی ها هم همین هستند که می بینید. طبیعتا کلی اطلاعات نابود شد، چون کینه و درنده خویی با عدالت کنار نمی آید. با عقل هم همینطور.
سوم: کسانی که صدام را اعدام می کردند شعار می دادند: « زنده باد مقتدی، صدر زنده است،» و به شیوه شیعیان صلوات می فرستادند. شجاعت هم چیز خوبی است، تحسین برانگیز است، سی نفر آدم گردن کلفت یک نفر را که باید اعدام شود می برند در یک جای وحشتناک و به او که دست و پایش بسته است فحش می دهند و علیه او شعار می دهند. واقعا آدم از چنین شجاعتی احساس غرور می کند.
چهارم: دختر صدام حسین پدرش را شهید خواند. دختر صدام حسین غلط کرد. به قبر پدرش خندید. این مردک مرحوم این همه جنایت کرده بود، دخترش هم فعلا مشغول الواطی در بلاد اسلام است، به قبر پدرش خندید که او را شهید خواند.
پنجم: گروهی از ایرانیان هموطن که خواستار اعدام کسانی هستند که تا یک هفته قبل با هم در یک تشکیلات کار می کردند، در رثای صدام حسین کلی مقاله نوشتند. البته من هم وظیفه شناسی آنها را تحسین می کنم، من هم اگر بیست سال از صدام حسین پول گرفته بودم، لااقل یک مقاله پس از مرگش می نوشتم.
ششم: تاجیکستان از اعدام صدام اظهار نگرانی کرد. حماس این اعدام را ترور سیاسی نامید. قذافی عزای عمومی اعلام کرد. ایران می خواست سه روز جشن بگیرد. چاوز، آخرین کسی که قبل از سقوط صدام از عراق دیدن کرد، هنوز حرفی نزده است. نکته جالب اینکه دوستان ایران، مانند حماس و قذافی مواضع کاملا متضادی با ایران داشتند. من مطمئنم اگر جنگ ایران و عراق هنوز برقرار بود حماس و قذافی و چاوز کنار عراق علیه ایران می جنگیدند. البته وزارت خارجه عراق، اقدام لیبی را برای سه روز عزای عمومی برای صدام محکوم کرد و آن را دخالت در مسائل داخلی عراق دانستند. اما وزارت خارجه عراق مواضع حماس را که بسیار تندتر از قذافی بود محکوم نکرد.
هفتم: عراقی های طرفدار صدام، می گویند که آمریکایی ها و ایرانی ها صدام را کشتند. اما جلال طالبانی در گفتگوی تلفنی با احمدی نژاد گفت: « نگرانی این بود که برخی با همکاری آمریکایی ها صدام را از مجازات فراری بدهند و علیه ملت عراق توطئه کنند.» آدم نمی فهمد که آمریکایی ها علیه صدام جنگیدند و باعث روی کارآمدن طالبانی شدند، یا صدام و آمریکایی ها می خواستند علیه دولت طالبانی و نوری المالکی کودتا کنند و دولت عراق کودتا را کشف کرد و صدام را اعدام کرد.
هشتم: بعضی اوقات فکر می کنم آدمی که ذهنش فاشیست است، با فاشیست های دیگر احساس همدردی می کند، حتی اگر فاشیست دیگر قاتلش باشد. وب سایت اینرنتی بازتاب که انگار صدام حسین شوهر ننه محسن رضایی بوده، نوشت: « دهها هزار تن از مردم حویجه در غرب کرکوک اعدام صدام را محکوم کردند…. براساس این گزارش 250 عراقی در حالی که تصاویر صدام را در اختیار داشتند، با تظاهرات در این شهر، اقدام دولت عراق را مبنی بر اعدام صدام در روز قربان محکوم کردند.» معلوم نیست اگر در شهر حویجه عراق 250 نفر به نفع صدام تظاهرات کردند، از کجا معلوم است که دهها هزار نفر اعدام او را محکوم کردند. و آیا اصلا جمعیت شهر حویجه عراق ده هزار نفر هست که دهها هزارنفر در آن شهر اعدام صدام را محکوم کردند؟
نهم: دری نجف آبادی، دادستان کل کشور گفت: « سرنوشت صدام نشان داد جباران رسوا می شوند.» آگاهان توضیح دادند… که این جباران آدمهای عجیبی هستند، چون تا یک روز قبل از سقوط و دستگیری و اعدام شان هم فکر می کنند بقیه جباران هستند و خودشان قهرمانان آزادی هستند.
دهم: در این میان فقط یک نفر منطقی و نسبتا عاقلانه رفتار کرد. حافظ اسد « به مناسبت عیدقربان فرمان عفو عمومی صادر کرد.» آگاهان اعلام کردند که این عفو عمومی شامل کسانی که جرایم اخلاقی و یا سیاسی و یا نظامی و یا اداری دارند و یا به نحوی در گذشته و حال و آینده جرمی مرتکب شده اند، نمی شود، بلکه شامل سایر مجرمین می شود.
باز هم خاتمی یک حرف درست و حسابی زد و آبروداری کرد. خاتمی گفت: « نه تنها از کشته شدن صدام، بلکه از مرگ هیچ فردی حتی افراد جنایتکار خوشحال نخواهم شد.»
اگر دست به چیز بزنی غوغا خواهم کرد
آقاجان! بگذارید مودبانه حرف بزنم. دوستان! عزیزان! به قول ما ایرانیان مودب انسان که بدون پوشیدن لباس زیر و در حالتی که بخش زیرین وجودش دچار برهنگی است، آتش بازی نمی نماید؟ می نماید؟ خب، معلوم است که نمی نماید؟ تهدید بیخودی هم عامل آبروریزی می شود.
ایران: اگر آژانس انرژی اتمی ما را محکوم کند، از ان پی تی خارج می شویم.
آژانس انرژی اتمی با اکثریت اعضا ایران را محکوم کرد.
ایران: اگر ما را به شورای امنیت ببرند، از ان پی تی خارج می شویم.
پرونده ایران به شورای امنیت فرستاده شد.
ایران: اگر شورای امنیت ما را محکوم کند، از ان پی تی خارج می شویم.
شورای امنیت ایران را محکوم کرد.
ایران: اگر قطعنامه تحریم را تصویب کنند، ما از ان پی تی خارج می شویم.
قطعنامه تحریم ایران توسط شورای امنیت تصویب شد.
ایران: ما قصد نداریم از ان پی تی خارج شویم.
نتیجه گیری اخلاقی: آدمی که زیادی سخنرانی می کند و فریاد می زند گاز هم می گیرد، اما از ان پی تی بیرون نمی رود.
اول اونی که زائیدی بزرگ کن، بعدش برو کشاورزی
یک سال بعد از اینکه رهبری طی یک نامه مستقل و بسیار مهم اعلام کرد که دولت احمدی نژاد می تواند صنایع دولتی را به بخش خصوصی واگذار کند و در همین راستا دولت بارها اعلام کرد که قاطعانه چنین کاری می کند و بعد از یک سال فقط 6 درصد از صنایع دولتی به بخش خصوصی واگذار شد. دیروز احمدی نژاد گفت: « دولت آماده واگذاری کلیه امور کشاورزی به کشاورزان است.» آگاهان از احمدی نژاد خواستند همان را که قبلا زائیده بزرگ کند، لازم نیست که دو تا بچه دیگر پس بیندازد.
خوشگلا باید برقصن، خوشگلا باید برقصن
در پی کشف یک فیلم از رقص یک بانوی محترم در ترکیه در حضور آقای رحیم مشائی معاون رئیس جمهور، مملکت اسلام به هم ریخته و کلیه مسلمین در حالی که می جهنمیدند، برای جلوگیری از حضور هرگونه رقاص در محضر هرگونه وزیر دست به اقدامات انقلابی زدند. نکته مهم اینکه این فیلم مربوط به یک سال پیش بود و در این یک سال چون فیلم مذکور کشف نشده بود، اسلام به خطر نیفتاده بود، اما به محض کشف فیلم مربوطه اسلام شدیدا به خطر افتاد. یک منبع دولتی اعلام کرد که: « فیلم مونتاژ شده است و انتشار آن پس از 15 ماه از یک فتنه حکایت می کند.» اما سعید ابوطالب، نماینده مجلس که سابقه فیلمسازی دارد، با غیرت تمام « هرگونه شبهه مونتاژ در این فیلم را رد کرد.» عماد افروغ نیز توپ را بعد از 15 ماه پرت کرد توی زمین احمدی نژاد و گفت: « منتظر واکنش رئیس جمهور درباره مشائی هستیم.» البته به نظر می رسد که مشائی آدم باحالی است و نسبت به سایر وزرای مملکت قابل تحمل تر است. چون ایشان یک سال قبل در مصاحبه با یک خبرنگار ترک گفته بود: « استفاده از روسری در ایران اجباری نیست… ایرانیان در ترکیه می توانند هم مشروبات الکلی استفاده کنند، هم بی حجاب باشند و هم با مایو بگردند.» آگاهان از آقای مشائی بخاطر این مواضع منطقی شان تشکر کرده و اعلام کردند که اتفاقا ایرانیان هم به همین دلیل همین کارها را می کنند. اما عماد افروغ گفت: « حضور معاون احمدی نژاد در مراسم رقص زنان در ترکیه وهن جمهوری اسلامی است.» آگاهان توضیح دادند که تقلب در انتخابات و توقیف مطبوعات و کتک زدن خانم ها در خیابان اصلا وهن جمهوری اسلامی نیست و جمهوری مذکور فقط با رقص وهن می شود. در همین راستا سجادپور، معاون مشائی واقعیت بسیار مهمی را که هیچ کس تا به حال به آن پی نبرده بود، اعلام کرده و گفت: « ما که نمی توانستیم بخاطر رقص نمایشگاه را ترک کنیم.» رحیم مشائی هم در حالی که سرش را پائین انداخته و همان دو دقیقه تماشای رقص بعد از 15 ماه کوفتش شده بود، گفت: « اجرای رقص در میان برنامه ناگهانی بود…. و پس از آن مجلس را ترک کردم.» آگاهان به ایشان توضیح دادند که هیچ لزومی نداشت که بعد از رقص از مراسم خارج شوند، چون دیگر مشکلی نبود، می توانستند همانجا باشند و عکس بدون رقص هم بگیرند.
نمی دونه کجا بریزه، همین جا، همین جا
داستان فیلم مربوط به مراسم رقص در حضور مشائی، مدیر میراث فرهنگی و معاون رئیس جمهور ماجرایی پیدا کرده است. مملکت عجیبی داریم. در حالی که کلی از امت شهیدپرور پیشنهاد می کردند که بخاطر مرگ صدام سه روز جشن اعلام کنیم، مجلس و برخی از منتقدان دولت درخواست برکناری معاون رئیس جمهور را کردند. چون رحیم مشائی در یک نمایشگاه در ترکیه در مخلی نشسته بود که یک خانم خوشگل داشت می رقصید. من فکر می کنم این اقدام یکی از متمدنانه ترین اقدامات رحیم مشائی و دولت احمدی نژاد بود. فکرش را بکنید، اگر مشائی در هنگام رقص این خانم محترم و هنرمند از جایش بلند می شد و مثل حزب اللهی ها به او حمله می کرد و فریاد می زد « ای زن به تو از فاطمه اینگونه پیام است، ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است.» و از آن نمایشگاه بیرون می آمد، چه آبروریزی می شد. من که طرفدار این آدم و این اقدامش بوده و همچنین خواستار اجرای یک مراسم رقص بندری بانوان در جلسه هیات دولت هستم. فکر می کنم اگر هر هفته یک بار یک گروه از بانوان رقاصه عزیز هر هفته جلوی اعضای هیات دولت رقص بندری یا رقص شکم عربی بکنند، هیات دولت کلی رفتارش درست می شود و احتمالا بسیاری از نقطه ضعف هایش اصلاح می شود.
ما داریم ابرقدرت می شویم، هورا
در پی اعلام فرماندهی سپاه پاسداران در هفته گذشته مبنی بر اینکه ایران بزودی به ابرقدرت منطقه تبدیل می شود، برخی اخبار و نشانه های تبدیل ایران به ابرقدرت منطقه در روزهای گذشته مشاهده شد. در مرحله اول گاز هفتاد درصد از مشترکان خرم آباد قطع شد. در مرحله دوم در یک تصادف زنجیره ای صد اتومبیل در منطقه کوچصفهان در حوالی رشت به همدیگر خوردند و اتومبیل ها از بین رفتند. در مرحله سوم در ماه آذر سال جاری، پنج بار قطار راه آهن( یک قطار مسافربری و چهار قطار باربری) از ریل خودش خارج شد. در مرحله چهارم کریمی راد، وزیر دادگستری ابرفدرت ایران در جاده تصادف کرد و چون ایران در حال ابرقدرت شدن است، آمبولانس دیر رسید و وزیر دادگستری در این تصادف کشته شد.