هرچند در حال ایران وضع به ظاهر باثباتی را شاهد هستیم، اما این سکوت و بی صدایی، ناشی از سرکوب و ارعاب و خشونت است.
کنشگران سیاسی مخالف و دگراندیشان ایران در معرض تهدید مستمر هستند. آنها از امکان هرگونه نشست و برپایی تجمعی محروم و ممنوعاند. جمعیتهای سیاسی مانند نهضت آزادی و شورای فعالان ملی ـ مذهبی که در چهارچوب قانون اساسی، منتقد وضع موجود هستند، امکان تشکیل جلسه ندارند و اعضای آن در معرض احضار پیوسته و مکرر و تهدید و بازداشت توسط نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی هستند. حتی مهمترین احزاب اصلاحطلب ایران (ازجمله جبهه مشارکت) نیز چنین وضعی دارد. 5 ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری در ایران؛ اصلاحطلبان تهدید شدهاند که هیچ کنگره ای برپا نکنند. آنها از اینکه در کنگره نامی از آقایان موسوی و کروبی ببرند ـ که اکنون در حصر و حبس خانگیاند ـ و حتی این که یادی از آقای خاتمی، رییس جمهور سابق ایران بکنند، منع شدهاند. این درحالی است که انتخابات در ایران زیر نظارت کامل رهبر جمهوری اسلامی و نهادهای ناظر و مجریان منصوب و همسو با وی برگزار میشود.
رسانه ها در ایران در کنترل شدید دولت است. مطبوعات نه تنها اجازهی پرداختن به بحث انرژی اتمی ـ خارج از نظر و نگاه حکومت ـ را ندارند، بلکه حتی نمیتوانند بهراحتی در مورد تورم و گرانی و مشکلات اجتماعی بنویسند. روزنامهنگاران مستقل در معرض احضار و تهدید پیوسته قرار دارند. برخی از برجستهترین روزنامهنگاران ایران (مانند احمد زیدآبادی، علیرضا رجایی، عیسی سحرخیز، کیوان صمیمی، بهمن احمدی امویی، ژیلا بنییعقوب، مسعود باستانی، و سعید مدنی) اکنون در زندان هستند؛ بسیاری از آنها با حکم وثیقه آزادند و منتظر اجرای حکم زندان هستند؛ بسیاری از روزنامه نگاران باسابقه و مشهور ایران (مانند ماشاء الله شمس الواعظین) از فعالیت حرفهای منع شدهاند؛ و بسیاری از آنها پس از انتخابات ۸۸ مجبور به مهاجرت و ترک ایران شدهاند.
پارازیت شدید علیه شبکههای ماهواره ای بهشدت ادامه دارد و تاثیرات بسیار مخربی حتی بر زندگی عادی شهروندان و جسم آنها داشته است. اعضای خانوادهی بسیاری از خبرنگاران ایرانی شاغل در رسانههای خارج از کشور (بهویژه بیبیسی) در داخل ایران در معرض تهدید و احضار توسط نهادهای امنیتی هستند. فیلتراسیون سایتهای اینترنتی و اینترنت کنترل شده در ایران همچنان مانع گردش آزاد اخبار و اطلاعات میشود. رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی و خبرگزاری های وابسته، یکه تاز میدان اطلاع رسانی و نشر دروغ و تحریف حقیقت هستند.
حکومت با اجرای احکام اعدامهای پیوسته در ملا عام، و نیز با خشونت و ایجاد محدودیت علیه آزادیهای مدنی جوانان و زنان می کوشد به گونهای پیوسته، شهروندان را مرعوب کند.
فعالان و نهادهای دانشجویی در ایران سختترین روزهای سرکوب و ارعاب را تجربه میکنند و از هرگونه امکان فعالیت مخالف، منع شدهاند.
آنچه در ایران امروز جاری است، آرامشی زیر سایهی اقتدارگرایی است، اقتداری غیردموکراتیک؛ سرکوب جامعه مدنی با سلاح و نیروهای امنیتی و نظامی و این همه متکی به درآمد نفتی.
شاید آنچه امروز در ایران میگذرد بهخاطر عدم بروز جنبش اعتراضی در خیابان، در فاصلهای بعید با کشورهایی باشد که بهار عربی را تجربه کردند، یا آنچه در سوریه شاهد هستیم؛ اما شکاف غریبی بین دولت و ملت در ایران وجود دارد. شکاف محسوسی که بعد از انتخابات ۸۸ و تقلب فاحش در آن، و بعد از سرکوب خشونتبار اعتراض شهروندان و به حصر بردن رهبران جنبش سبز، تشدید شده است. ضمن اینکه سبزها میکوشند مطالبات خود را بهگونهای مسالمتجویانه، مدنی و با پرهیز از خشونت، تعقیب کنند.
جامعه مدنی و دموکراسی خواهان ایران امیدوارند که نهادهای بینالمللی آزادیخواه و حامی دموکراسی، وضع اسفبار حقوق بشر در ایران را از یاد نبرند؛ و خشونت پیوستهی حکومت اقتدارگرا علیه جامعه مدنی ایران را زیر سایهی مذاکرات هسته ای یا قراردادهای اقتصادی ـ بهخصوص نفتی ـ قرار ندهند. و در گام نخست، خواهان آزادی آقایان موسوی و کروبی و دیگر زندانیان جنبش سبز، و نیز برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه در ایران شوند.
پینوشت:
این مکتوب، متن کامل صحبتهای نگارنده در “کمیته امور سیاسی و دموکراسی مجمع پارلمانی شورای اروپا”، در تاریخ دوم بهمنماه جاری در استراسبورگ فرانسه است.