ندا نماد نامش شد

نویسنده

» چرا فیلم کشته شدن "ندا" جهانی شد؟

پرونده/ روایت – هنر روز: شاید امروز مهمترین سوال در مورد فیلم ندا این باشد که “چرا این فیلم تا این حد فراگیر، تاثیرگذار و جهانی شد؟” این پرسش را با چند تن از روزنامه نگاران، فعالین سیاسی و هنرمندان ایرانی مطرح کردیم که در این شماره می‌خوانید.

 

احمد رافت: همبستگی جهانی

آخرین لحظات زندگی ندا آقا سلطان تاثیرگزار ترین صحنه و بدون شک نماد روزهای پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ در ایران است. بسیاری از شخصیت های سیاسی، هنری و اجتماعی بین المللی تحت تاثیر نگاه این دختر جوان که چشم از زندگی می بست قرار گرفتند و بخشی از همبستگی جهانی با جنبش سبز در ایران بخاطر همین نگاه بود. در آنروزها بارها و بارها در ایتالیا شاهد این بودم که با پخش ویدئو جان دادن ندا اشک از چشمان مردم عادی جاری می شد. یکی از مهم ترین طراحان مد ایتالیا، که نمایش لباس های آن سالش را که چند روز پس از مرگ ندا برگزار می شد به او و جنبش سبز تقدیم کرده بود، در اولین سالگرد مرگ ندا در مقابل دوربینی که با او مصاحبه می کرد بازهم نتوانست از ریختن اشک جلوگیری کند. هنوز بعد از گذشت ۵ سال کم نیستند کسانیکه در کشورهای مختلف تا از ایران نامبرده می شود از ندا یاد می کنند. اگر این تاثیر را بخواهیم از نظر حرفه ای بررسی کنیم، ندا در مقابل دوربین، آهسته و در سکوت جان داد و پیامی بسیار قوی را به مخاطب منتقل ساخت. پیامی که احتیاج به کلمات نداشت. پیامی که نشانه ای از نفرت در آن دیده نمی شد. پیام مردمی که قهرمان نیستند و نمی خواهند باشند، ولی در سکوت هم پذیرای هر حق کشی هم نیستند.

 

حسن سربخشیان: تصویر تمام شدن یکی زندگی

پرسیده اید چرا این فیلم، تا این حد جهانی، فراگیر و تاثیر گذار شد؟” جواب خیلی ساده است، بخاطر اینکه مردم جهان لحظه مرگ انسانی را تا به حال چنین عریان به نظاره ننشسته بودند. نه اینکه تا آنزمان کشته شدن انسانها را از صفحه تلویزیون ندیده باشند، بلکه تا دلتان بخواهد حافظه جمعی پر بود از تصاویر کشته شدن انسانها در جنگ ها و بلایای طبیعی که در میان آنها کودک، زن، پیر و جوان را نیز می شد دید. اینبار اما زن جوانی در برابر چشم همگان در حال جان دادن بود و این تصویر زمانی دیده می‌شد که در روزهای قبل از آن اخبار مربوط به سرکوب معترضین به کرات در رسانه ها پخش شده بود و این تصویر اوج خشونت و سرکوب را نشان می داد. در واقع اذهان همه آماده و تشنه دیدن تصویر آنچه در ایران رخ می‌داد بود.

بعد از آغاز اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸، رسانه های بین المللی از پوشش اخبار اعتراضات منع شده بودند و مجاری ارتباطی با دنیای خارج از ایران به شدت تحت کنترل بود، در چنین شرایطی تنها کافی بود تصویری غیر حرفه ای دقیقا مثل همین صحنه پخش می شد تا به دنیا نشان دهد چه اتفاقی در ایران رخ می دهد. استفاده از تلفن همراه و ضبط این تصویر توسط فردی که تاکنون هویت اش فاش نشده است و تلاش دو مرد برای نجات پیکر ندا که نفس های آخر خود را می کشد همگی به کمک هم ذهن بیننده را به تسخیر خود در آورده و او را متاثر می کند. صدای فریاد ندا… ندا… و تلاش بی نتیجه ای که برای نجات جان وی انجام می گیرد در نهایت با خونی که از دهان ندا بیرون می ریزد خبر از تمام شدن یک زندگی برابر چشم ما دارد که تا مدتها همچنان در ذهنمان باقی خواهد ماند.

 

کاظم علمداری: نمادی از اکثریت معترض

جهانی و تاریخی شدن لحظه جان باختن ندا آقا سلطان را می توان به سه عامل مربوط دانست. نخست ویژگی هولناک واقعه ترور او، دوم نقش تکنولوژی اطلاعاتی در پخش سریع، مسند و جهانی آن، و سوم ویژگی هویتی شخص ندا. عامل اول و دوم اجتماعی و عامل سوم فردی است.

وجه اجتماعی آن، به ویژگی یکتا، نادر و یگانه خود واقعه، یعنی لحظه هولناک جان باختن ندا، و نقش سوشال مدیا و رسانه ها مربوط است. پخش جهانی این صحنۀ بدون شک ذهن هر بیننده را بطور عمیق متأثر می کرد. بطوری که آسان نمی توان آنرا فراموش کرد.

حس عدالت خواهی و مقابله با ظلم یکی از ویژگی های برجسته اکثریت انسان هاست. فاجعه ترور ندا حس عدالت خواهی، و ظلم سیتزی بینندگان را به شدت برانگیخت. ذهنیت عمومی از طریق دیدن این فیلم و این حس مشترک بهم گره خورد و هنجاری فراموش نشدنی خلق کرد. هنجارها چه مثبت و چه منفی در کنش و واکنش های اجتماعی انسان ها ساخته می شوند. در این مورد رسانه ها ارتباط بیننده با این واقعه را هم سریع و هم جهانی فراهم کرد. با دیدن لحظه بسیار حزن انگیز جان باختن ندا، حس نفرت و عصانیت عیله طراحان و مجریان این فاجعه نیز در ذهن بینندگان شکل گرفت، که به دلیل یگانه و واقعی بودن آن تأثیرعمیقی در اذهان باقی گذاشت.

ندا به خاطر یک خواست شخصی، ترور نشد. او نماد خواست مشترک و تاریخی میلیون ها معترض به تقلب در انتخابات بود. به همین دلیل تصور غرقه در خون او به یکی از نمادهای جنبش سبز، که خود جهانی و تاریخی شده بود، بدل گردید. مجموعه این عوامل، و ارتباط آن با خواست اعتراضی جمعیت کثیری از مردم سبب گردید که این واقعه در حافظه دراز مدت جمعی جامعه ثبت شود.

اعتراض مشروع و قانونی ندا اعتراض میلیون ها نفر دیگر هم بود. به همین دلیل تصویر خون آلود ندا و فیلم لحظه جان باختن او مانند پرچم این جنبش به مناسب های مختلف به گردش درآمد است. اما اگر لحظه جان باختن ندا در دوربین ضبط نشده بود، شنیدن و خواندن در باره آن اینگونه واکنش برنمی انگیخت و در اذهان جمعی ثبت، و جهانی نمی شد. فیلم مستند این صحنه سبب شد که طراحان، بر خلاف موارد مشابه دیگر، نتوانند منکر ترور ندا شوند. بنابراین تلاش کردند که با داستان سازی و صحنه پردازی برآن پوشش بگذارند. ولی کسی خریدار صحنه سازی آنها نشد. تصویر، و به ویژه تصویر متحرک است که تمام حس و ادارک انسان را به خود جلب می کند. یعنی دوربین بیننده را به صحنه واقعی می برد تا رخداد هولناکی که در حال رخ دادن است را نظاره کند. تفاوت اثر بخشی تصویر متحرک در ذهن انسان به مانند خواندن داستان درام در برابر دیدن فیلمی درام است. به ویژه آنکه فاجعه، اجتماعی و به جمع کثیری مرتبط باشد. شرکت ندا در تظاهرات اعتراضی همراهی او با میلیون ها نفر دیگر در ایران و در کشورهای دیگر بود. صحنه های تظاهرات مردم در ایران و کشورهای دیگر پیش از ترور او در رسانه های جهانی بازتاب یافته بود. بنابراین افکار عمومی جهان با دیدن لحظه جان باختن ندا تکان خورد. 

آنطور که اشاره شد، دلیل دیگر جهانی و تاریخی شدن لحظه جان باختن ندا به ویژگی فردی و هویت چند وجهی او بر می گردد. ندا زن، جوانِ، تحصیل کرده و زیبا روی بود که این ویژگی ها به مظلومیت او نیز می افزود و بیننده را بیشتر متأثر می کرد. هویت او با الگوی زنی که جمهوری اسلامی خواستار آن بوده است، هم خوانی نداشت. او نمادی از اکثریت کسانی بود که در تظاهرات “رأی من کو” شرکت می کردند و با ارزش های تحمیلی جمهوری اسلامی سازگاری نداشت.

 

حسن مکارمی: “ندا” نماد نامش شد

بی مناسبت نیست که نقش نماد( سمبل) را در پیدایش انسان باز نگری کنیم تا ژرف پیامی را که فیلم کوتاه جان سپردن ندا در میان ایرانیان و جهانیان در طی این پنج سال بر جای گذاشته است، بیشتر بدانیم. ارزش نماد با حرکت فرهنگی - فلسفی – هنری نماد گرایان در نیمه قرن نوزدهم در اروپا وارد تاریخ شد. پس از آن برای نخستین بار سیگموند فروید با تکیه بر تجربیات بالینی خود و مطالعات قوم شناسان ابتدای قرن بیستم به اهمیت نقش نماد در زندگی روزمره ما، در زبان، در خواب و رویا و اساسا نقش نماد در فرهنگ دست یافت و همکار او گوستاو یونگ اثر بزرگ خود، انسان و سمبولهایش را نگاشت. از آن زمان دانش انسان شناسی، دیرینه انسان شناسی و روانکاوی با پژوهش هایشان ژرف نقش نماد را تا صد ها هزار سال بردند. امروزه می دانیم که نماد ها با حرکت ها ( ژست) آغاز شدند، به هجا، رنگها، واژه ها، اشیاء، شکل ها و خط و تصویر کشیده شدند. در طی چند صد هزار سال، در شکل پذیری فرهنگها، هر کدام از عوامل یاد شده، بر اساس زمان و مکان و اتفاقات، نقش ویژه ای یافته اند که فراتر از نماد های زندگی روزمره قرار می گیرند.

شکل طبیعی پیدایش، شکل گیری، همه گیری هر نماد خود داستان بلندیست از قصه پیدایش و رشد هر فرهنگ. گاه نام ها، نام مکان، نام فرد، نام حادثه ها، حتی تاریخ یک روز یا یک ساعت در یک فرهنگ می تواند به نمادی همه گیر وگویا تبدیل شود. به گونه ای که برای فهم محتوای پس پشت آن برای افراد دور از این فرهنگ، نیاز به زمانی طولانیست. درعلوم ارتباطات مدرن و با توجه به علوم جامه شناسی، روانشناختی، انسانشناسی، تلاش می شود، بر اساس نیاز های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و یا فرهنگی چنین نمادهایی را ساخته یا نماد موجودی را دوبره باز مطرح کنند. بنیان آن چه را که به آن کار تبلیغاتی می گوییم بر همین اساس بنیان شده است. طبیعتا، استفاده و سوء استفاده از این دانش- هنر نیز بسیار است. رنگ و شکل و واژه های نگاشته شده بر پرچم ها، شعار ها، واژه ها و تصویر های استیلیزه شده، دنباله همان حرکت صد ها هزار ساله است.

در فرهنگ غنی ما، نامهایی چون آرش کمانگیر، سیاووش، لیلی، شیرین، تصاویری چون قله دماوند؛ پنج انگشت دست باز شده ( که به بنوعی از دوران نقاشی های پیش از تاریخ در فرهنگ بشری رخنه کرده است)، حتی تصویر خیالی” گربه ای شکل” برای نقشه ی ایران یا شش ضلعی برای نامیدن کشور فرانسه در همین راستاست.

حادثه تیر اندازی به ندا در تظاهرات مسالمت آمیز مردم و فیلم کوتاهی که ازآن تهیه شد در ابتدا به گونه ای خود جوش و سپس با توجه به نمادینه بودن آن، توسط وسایل ارتباط جمعی، احزاب، گروه های سیاسی و مدافعین حقوق بشر در سطحی وسیع مورد استفاده قرار گرفت. چرا؟

اگر قرار بود مورخی دقیق شرح حوادث این دوران را تقریر کند، چه می نوشت؟ که برای مهمترین حادثه در یک جامعه که همان انتخاب ریس قوه اجرایی است، چهار نامزد مقام ریاست جمهوری از صافی شورای نگهبان می گذرند. این شورا مستقیم و غیر مستقیم از ابتدای پیدایش قانون اساسی در جمهوری اسلامی تا کنون بوسیله ولی فقیه انتخاب می شوند و زیر نظر اویند. به عبارتی این چهار نفر مستقیما مورد تایید او هستند. فضای جامعه آمادگی آن را دارد که به دورترین این نامزده از رهبری که مستقیما به رییس جمهور پیشین انتقاد های اساسی دارد و آنها را در گفتگوهای عمومی مطرح می کند، رای بدهند. در فردای رای گیری، نتیجه کاملا بر خلاف انتظار مردم توسط خود رهبر اعلام می شود. دو نامزد این نتیجه را نمی پذیرند و کار به تظاهرات مسالمت آمیز ملیونی خیابانی می کشد. در این تظاهرات فردی با لباس غیر نظامی به زن جوانی از نزدیک تیر اندازی کرده و در پیش چشم همگان، در زمان بسیار کوتاهی، زن جوان نقش زمین شده، چهره اش را خون فرا می گیرد و جان می سپارد.

اگر قرار بود مفسر بی طرف و مدافع حقوق بشری بر این واقعه شرحی بنویسد، چه می نوشت؟ که این تصویر خود چکیده عبور از مضامین حقوق بشر است در راستاهای زیر: شرایط رای دهندگان و رای گیری غیر قانونیست. مرجع رسیدگی به شکایت بی طرف نیست. پاسخ به تظاهرات مسالمت آمیز، توهین، بی توجهی و کشتن است. در جامعه نیروهای غیر مسوول مسلحی هستند که خود سرانه به کشتار می پردازند. در این میان، زنان گذشته از همه بی عدالتی هایی که در قالب قانون نامتساوی بر آنها اعمال می شود، بی گناه کشته میشوند.

این تصویر یاد آور اعدام در ملاء عام است، یاد آور قدرت مداری لباس شخصی هاست، یاد آور بر هم زدن هر نوع گرد هم آیی مسالمت آمیز با خشونت هر چه تمام تر به نام “مردم” است، یاد آور بی ارزش بودن حوزه اعمال قانون است، یاد آور تعصب و تنگ نظری اسلحه بدستان است و بی پناهی آنانی که جرأت یافته اند تا از رای خود و ارزش آن در خیابان دفاع کنند. آنچه را از بدو پیدایش نظام جمهوری اسلامی در حوزه عدم باورمندی به رای مردم و احترام به قانون از یکسوی و خشونت بی مرز به ویژه در مورد زنان در پهنه جامعه در مجموعه گزارش ها، مصاحبه ها، کتاب ها و اسناد سیاسی و اجتماعی یافت می شد، این تصویر کوتاه در نماد های قابل لمس همگان نشان می دهد.

پاسخ به فریاد زندگی طلبی، عدالت خواهی و به حساب آمدن چون فردی انسانی اعدام در ملاء عام است. دستی از آستین نظام امنیتی مزورانه و پنهان لباس شخصی ها، اطلاعاتی ها و پاسداران در لباس غیر نظامی با شعار، حزب فقط حزب الله عامل این قتل است. چشمان حیرت زده مردم در نگاه به این حادثه نمادین و عدم بکار گیری خشونت حتی در چنین لحظاتی که بدنبال احقاق حقوق پایمال شده خویش اند، به گونه ای دیگر نشان دهنده عمق نگرش حرکت مسالمت آمیز مردم است.

دوگانگیِ عمیقِ، زندگی و مرگ، حق و ناحق، صلح دوستی و آزادی خواهی و مردم سالار طلبی و خشونت “فقط گرایان” مسلح، تزویر و پنهان کاری و دو رویی کسانی که خود را نمایندگان راست گویی و باورهای والا می دانند بر قدرت و امکانات مالی و منابع انسانی و طبیعی جامعه تکیه زده و امکان هر گونه نظارت را بر رفتارشان بسته اند.

لختی و عریانی بی پرده این تصاویر چنان است که نیاز به تفسیر و تعبیر و معرفی حدود و زمان و مکان و موقعیت پیدایش آن ندارند.

و خاصیت نماد های پایدار نیز فشردگی، سادگی، عمق و وسعت آنهاست.

ندا نماد نامش شد.