آلن باروله
برای نشان دادن استقامت و پشتکار نیازی به موفق شدن نیست… جامعه بین الملل با افزایش فشار بر ایران تصویر درستی از اصول اخلاقی که به آن پایبند است نشان می دهد. درحالی که تهران بدون هیچ واکنشی برنامه غنی سازی خود را دنبال می کند [برنامه ای که می تواند تا 5 سال آینده به تولید سلاح هسته ای منتهی شود]، کشورهای بزرگ سیاست “دو جنبه ای” خود را یک درجه افزایش داده اند. این سیاست درواقع اقدامی از سوی قدرت های بزرگ است که اساس آن اتخاذ تدابیر محدود کننده و درعین حال فزاینده می باشد، به طوری که در صورت پذیرش تعلیق فعالیت های غنی سازی از سوی حکومت ایران قابل بازگشت خواهند بود.
اقدامات کشورهای بزرگ علیه ایران با تصویب قطعنامه 1737 در تاریخ 23 دسامبر 2006 توسط شورای امنیت آغاز شد و پس از آن قطعنامه 1747 در تاریخ 24 مارس به تصویب رسید که طی آن تحریم های اقتصادی و تجاری جدیدی مطرح گردید. در قطعنامه دوم، در حدود 30 سازمان و شخصیت ایرانی که در فعالیت های هسته ای دست دارند مورد هدف قرار گرفته اند که سپاه پاسداران در کانون مرکزی آن قرار دارد.
آیا چنین استراتژیی شانسی برای موفقیت دارد؟ این سؤال از دید ادارات و دفاتر کشورهای غربی، سؤالی است که خارج از موضوع بحث تصور می شود. از این پس، دیپلمات هایی که پرونده هسته ای ایران را مطالعه می کنند، می توانند به وقایعی استناد کنند که اخیراً در پاسخ به قاطعیت آنها در این پرونده روی داده است. دستگیری 15 ملوان بریتانیایی توسط سپاه پاسداران، آن هم یک روز قبل از تصویب قطعنامه 1747، یکی از بارزترین رویدادها در این زمینه بوده است. این بحران که به واقع نگران کننده به نظر می رسید، در ابتدا به عنوان اقدامی انحرافی تعبیر شد که از سوی محافل اصولگرای دولت ایران به هدف مقابله با قطعنامه شورای امنیت طراحی شده بود. اما مقامات اروپایی و امریکایی اینک به این نتیجه رسیده اند که “منطق تحریم و مجازات” در حال نشان دادن اثرات خود است.
تهران از ماهها پیش در تلاش بود تا “انسجام” جامعه بین الملل را درهم بشکند. تصویب قطعنامه های 1737 و 1747 به اتفاق آراء نشان دهنده شکست تلاش های ایران بود که درعین حال مواضع دیپلمات های اروپایی را مستحکم نمود. دیپلمات ها به این نتیجه رسیدند که تهران از انزوا در سطح جهانی هراس دارد. به گفته آنها، این فضای سیاسی بوده که بسیار کارآمد ظاهر شده، نه تحریم ها و مجازات هایی که اجرایشان مستلزم زمان و پیچیدگی های خاص خود است.
ازطرف دیگر، ممنوعیت های اعمال شده علیه ایران بسیاری از بانک ها و شرکت های اروپایی را از داشتن رابطه با این “کشور مطرود” دلسرد کرده. درواقع هدف این است که دولت احمدی نژاد بیش از پیش در سطح جهان منزوی شود تا بدین طریق شخصیت های میانه رو قدرت را به دست گیرند.
با گوش دادن به اظهارات رسمی درمی یابیم که هیچ روزنه یا شکافی بین مواضع گروه شش کشور وجود ندارد. خودداری روس ها در تأمین سوخت هسته ای مرکز اتمی بوشهر، از سوی کشورهای غربی به عنوان یک “اقدام سیاسی مهم” تلقی شد. امریکا نیز به نوبه خود قاطعیت اروپایی ها را مورد تمجید قرار داده است.
با این حال، علیرغم جبهه مشترکی که در نیویورک ایجاد شده، این طور به نظر می رسد که اختلافاتی در سیاست ها و رویکردهای کشورهای بزرگ به وجود آمده است. هر کشوری “متابولیسم دیپلماتیک” خاص خود را دارد: امریکایی ها از “پیش بردن” تحریم ها نگرانند، چینی ها و به ویژه روس ها همچنان مایل به “کاستن از شدت تحریم ها” هستند و اروپایی ها نیز کماکان مجبور به انجام ادا و اصول هایی در خصوص میانجیگری هستند.
در واشنگتن همواره سعی براین است که مداخله نظامی به طور کامل مردود شناخته نشود، حتی اگر این “شمشیر دموکلس” تا حدی توسط جبهه عراق کند شده باشد. ازطرف دیگر، امریکایی ها به خوبی موفق شده اند تا “گره اقتصادی” را بر گردن تهران محکم کنند. نیکلاس برنز، معاون وزیر امور خارجه امریکا، به عنوان استاد این سیاست، اخیراً خاطرنشان کرد که ایالات متحده می تواند از “اهرم” انرژی علیه ایران استفاده کند. این کشور دومین ذخایر نفت جهان را داراست، ولی با این حال مجبور است 40 درصد از بنزین مصرفی خود را وارد کند. در این ارتباط مسلماً افزایش قیمت بنزین در پمپ، اعتراضات مردم علیه دولت را درپی خواهد داشت. اگر قرار است سیستم بانکی تهران، که از هم اکنون ازسوی تحریم ها نشانه گیری شده، محدود شود، باید کاری کرد که توان دریافت درآمدهای نفتی این سیستم با مشکل روبرو گردد.
کاخ سفید به منظور ایجاد اختناق اقتصادی در ایران، دیپلماسی بسیار فعالی را به نمایش گذاشته که از حمایت کنگره دموکرات نیز برخوردار است. مقامات امریکایی در اروپا و آسیا با اصرار از مخاطبان خود می خواهند که روابط خود را با ایران قطع کنند. همچنین از دولت ها دعوت شده که ضمانت های خود را در زمینه گشایش اعتبار مبادلات بازرگانی با ایران کاهش دهند و حتی در این خصوص مورد تشویق نیز قرار می گیرند.
ازطرف دیگر، شرکت های امریکایی که از طریق شرکت های تابعه غیرامریکایی با این کشور کار می کنند نیز تحت نظارت شدید قرار گرفته اند. برخی از آنها که تعدادشان نیز کم نیست، مانند شرکت جنرال الکتریک یا هالیبرتون، تحت فشار بسیار مجبورند اعلام کنند که به دنبال تمدید قراردادهای فعلی نخواهند بود. این مسأله سرمایه گذاران انرژی را نیز تحت الشعاع قرار داده و آنها را مجبور کرده تا میزان مشارکت خود را در شرکت هایی که به شکلی به ایران مربوط می شوند، به میزان چشمگیری کاهش دهند.
حال این موضوع باقی مانده که این سیاست خفه کننده تا چه زمانی باید ادامه یابد. مطمئناً ایران به جز مسایلی که مربوط به بقای حکومت می شود، از انجام هرگونه تعهد یا تکلیفی که مشمول آن است خودداری خواهد کرد. گام بعدی مطمئناً تصویب یک قطعنامه جدید در سازمان ملل خواهد بود . کشورهای بزرگ لیست بلندی از تحریم ها را تنظیم کرده اند و آماده اند تا جایی که لازم است آنها را اعمال کنند. همه انتظار یک بحران طولانی مدت را دارند، ولی در برابر ایران باید گفت که دیگر نمی توان امیدی در جلب نظر این کشور داشت.
مترجم: علی جواهری