این روزها بازار شایعات و نوشتارهای خاله زنکی درباره محتوای نامه معروف بهمن قبادی به شدت داغ شده است. از عکاسی که برای گرفتن عکس به سراغ والدین رکسانا رفته تا روزنامه های معتبر غربی، همه به پیچیده شدن این موضوع ساده دامن می زنند و می کوشند از این نمد برای خود و وبلاگ و وبسایت شان کلاهی درست کنند.
به نظر می رسد واقعیت داشته باشد که آقای رضا صابری در گفتگو با رسانه ها رابطه نامزدی دخترش با فیلمساز معروف ایرانی را انکار کرده. اگر او به هر دلیل تصمیم گرفته که چنین بگوید، می توان او را و شرایطش را درک کرد. اما آنچه مایه تعجب و تاسف است، رویکرد سطحی و گاه مغرضانه کسانی است که در نوشته هایشان به جز میل به غوغا افکنی و زرد نویسی چیزی نمی شود دید. از وبلاگ های لینک شده به سایت بالاترین گرفته تا روزنامه هایی چون لس انجلس تایمز، همه شان سعی در برجسته کردن تکذیبه های رضا صابری مبنی بر رد نسبت نامزدی دخترش با قبادی دارند، تا از این رهگذر و با زیر سوال بردن راستگویی یک هنرمند پرآوازه خبرشان را داغ تر و مهمتر جلوه دهند. در تمام این مطالب به نقل قول از نامه رضا صابری بسنده شده و خبری از تحلیل یا اظهار نظر در آنها به چشم نمی خورد؛ که این سکوت در نظر هر خواننده ای می تواند به معنای پذیرش ضمنی گفته های پدر رکساناباشد.
تا به امروز هیچ کس در هیچ نوشته ای به این نکته اشاره نکرده که والدین رکسانا در حالی که در جستجوی راه حلی برای نجات دخترشان در “ایران” به سر می برند تا چه حد می توانند آزادانه و از روی اختیار حرف بزنند. وقتی آنها به توصیه ماموران امنیتی حتی خبر زندانی شدن دخترشان را تا مدتی مخفی می کنند، خیلی طبیعی است که این گونه انکار ها و موضع گرفتن هایشان نیز به توصیه همان ماموران امنیتی و از روی اجبار بوده باشد.
جدای از این، حتی اگر واقعا رکسانا از نظر والدینش نامزدی نداشته باشد، باز هم در اصل قضیه فرقی نمی کند. آنچه مهم است و واقعیت دارد، وجود یک رابطه عاطفی بسیار جدی و عمیق میان رکسانا صابری و بهمن قبادی است که قرار بوده به ازدواج منجر شود. حالا چه فرق می کند که اسمش نامزد باشد یا شیرینی خورده یا دوست دختر؟ مگر حتما بهمن قبادی باید با دسته گل می رفته ایالت داکوتای شمالی برای خواستگاری و بعد صیغه محرمیت جاری می شده که والدین دختر، او را رسما دارای نامزد بدانند؟ مگر می شود که در نامه ای سرگشاده که قرار است در جمهوری اسلامی منتشر شود نوشت که فلانی دوست دخترم بوده و قرار بود ازدواج کنیم؟ به نظرم نادیده گرفتن شرایط بسته و پر خطر ایران برای بیان همین حرف های شخصی و معمولی یک جور بی انصافی است؛ البته اگر خوش بین باشیم. وگر نه در نگاه واقع بینانه، بوی زرد نویسی، سو استفاده رسانه ای، و تخریب از آن می آید.
واقعیت این است که در سال های گذشته، رابطه عاطفی میان این دونفر منجر به پشتیبانی های همه جانبه یکی از دیگری و همکاری های تنگاتنگ این دو بوده است. پس خیلی طبیعی است که مردی بخواهد از دختر مورد علاقه اش در چنین شرایطی دفاع کند. به جز مسئولین جمهوری اسلامی، چه کسی می تواند این رفتار طبیعی را سو استفاده به حساب آورد؟ در این وضعیت نامتعادل، بیش از آنکه قبادی با این همه پیشینه درخشان و جایگاه مستحکمش در عرصه جشنواره های جهانی نیاز به سو استفاده از چنین وضعیتی داشته باشد، این رکسانا است که به پشتیبانی یک نام و چهره جهانی احتیاج دارد. هیچ کس متوجه این نکته نیست که قبادی با قرار گرفتن پشت سر کسی که به عنوان جاسوس آمریکا در زندان به سر می برد، خود را در چه وضعیت خطرناکی قرار داده است. بر این اساس حتی تصور اینکه او نه به خاطر رکسانا که به خاطر سو استفاده از شرایط او چنین نامه ای را نوشته بسیار کوته بینانه به نظر می رسد.
در این میان برخی که متخصص ربط دادن چیز های بی ربط به هم هستند، همزمانی نامه قبادی و پذیرفته شدن فیلم او در جشنواره کن را نشانه سیاسی کاری این فستیوال و مصداق سو استفاده قبادی از ماجرای رکسانا می دانند. تا آنجا که من می دانم، چنین فکری می تواند تنها از ذهن بیمار و دشمن هراس آدم هایی چون برادران اطلاعات و مقامات نظام برآید که همه را به کیش خود می پندارند. در اینکه کن همواره ملاحظات سیاسی را در نظر می گیرد شکی ندارم. اما می دانم که اگر قرار بود سیاست بر هنر مقدم باشد و هر فیلمی صرفا به خاطر مسائل سیاسی پذیرفته شود، اعتبار جشنواره کن به اندازه جشنواره فیلم های آموزشی رشد هم نبود. این را هم می دانم که بر خلاف کیش آقایان در دولتی دیدن و ابزار دیدن همه چیز و همه کس، کن فستیوال دولتی فجر نیست که از سر تا پایش را لجن سیاست گرفته باشد. این حقیقت، خود دلیل دیگری است برای پی بردن به اینکه واژه ی سواستفاده در این ماجرا واژه ای بی معنی است.
رسانه های فارسی زبان داخل و خارج با سکوت خود و پرهیز از پرداختن به مباحثی که به آن اشاره کردم به پیچیده شدن وضعیت موجود و سو تعبیر ها دامن زده اند؛ این درست همان چیزی است که جمهوری اسلامی سخت در پی اش است.