اندر حواشی شایعات بهمن و رکسانا

مهدی عبدالله زاده
مهدی عبدالله زاده

این روزها بازار شایعات و نوشتارهای خاله زنکی درباره محتوای نامه معروف بهمن قبادی به شدت داغ شده ‏است. از عکاسی که برای گرفتن عکس به سراغ والدین رکسانا رفته تا روزنامه های معتبر غربی، همه به ‏پیچیده شدن این موضوع ساده دامن می زنند و می کوشند از این نمد برای خود و وبلاگ و وبسایت شان ‏کلاهی درست کنند.‏

به نظر می رسد واقعیت داشته باشد که آقای رضا صابری در گفتگو با رسانه ها رابطه نامزدی دخترش با ‏فیلمساز معروف ایرانی را انکار کرده. اگر او به هر دلیل تصمیم گرفته که چنین بگوید، می توان او را و ‏شرایطش را درک کرد. اما آنچه مایه تعجب و تاسف است، رویکرد سطحی و گاه مغرضانه کسانی است که ‏در نوشته هایشان به جز میل به غوغا افکنی و زرد نویسی چیزی نمی شود دید. از وبلاگ های لینک شده به ‏سایت بالاترین گرفته تا روزنامه هایی چون لس انجلس تایمز، همه شان سعی در برجسته کردن تکذیبه های ‏رضا صابری مبنی بر رد نسبت نامزدی دخترش با قبادی دارند، تا از این رهگذر و با زیر سوال بردن ‏راستگویی یک هنرمند پرآوازه خبرشان را داغ تر و مهمتر جلوه دهند. در تمام این مطالب به نقل قول از نامه ‏رضا صابری بسنده شده و خبری از تحلیل یا اظهار نظر در آنها به چشم نمی خورد؛ که این سکوت در نظر ‏هر خواننده ای می تواند به معنای پذیرش ضمنی گفته های پدر رکساناباشد. ‏

تا به امروز هیچ کس در هیچ نوشته ای به این نکته اشاره نکرده که والدین رکسانا در حالی که در جستجوی ‏راه حلی برای نجات دخترشان در “ایران” به سر می برند تا چه حد می توانند آزادانه و از روی اختیار حرف ‏بزنند. وقتی آنها به توصیه ماموران امنیتی حتی خبر زندانی شدن دخترشان را تا مدتی مخفی می کنند، خیلی ‏طبیعی است که این گونه انکار ها و موضع گرفتن هایشان نیز به توصیه همان ماموران امنیتی و از روی ‏اجبار بوده باشد.‏

جدای از این، حتی اگر واقعا رکسانا از نظر والدینش نامزدی نداشته باشد، باز هم در اصل قضیه فرقی نمی ‏کند. آنچه مهم است و واقعیت دارد، وجود یک رابطه عاطفی بسیار جدی و عمیق میان رکسانا صابری و ‏بهمن قبادی است که قرار بوده به ازدواج منجر شود. حالا چه فرق می کند که اسمش نامزد باشد یا شیرینی ‏خورده یا دوست دختر؟ مگر حتما بهمن قبادی باید با دسته گل می رفته ایالت داکوتای شمالی برای ‏خواستگاری و بعد صیغه محرمیت جاری می شده که والدین دختر، او را رسما دارای نامزد بدانند؟ مگر می ‏شود که در نامه ای سرگشاده که قرار است در جمهوری اسلامی منتشر شود نوشت که فلانی دوست دخترم ‏بوده و قرار بود ازدواج کنیم؟ به نظرم نادیده گرفتن شرایط بسته و پر خطر ایران برای بیان همین حرف های ‏شخصی و معمولی یک جور بی انصافی است؛ البته اگر خوش بین باشیم. وگر نه در نگاه واقع بینانه، بوی ‏زرد نویسی، سو استفاده رسانه ای، و تخریب از آن می آید. ‏

واقعیت این است که در سال های گذشته، رابطه عاطفی میان این دونفر منجر به پشتیبانی های همه جانبه ‏یکی از دیگری و همکاری های تنگاتنگ این دو بوده است. پس خیلی طبیعی است که مردی بخواهد از دختر ‏مورد علاقه اش در چنین شرایطی دفاع کند. به جز مسئولین جمهوری اسلامی، چه کسی می تواند این رفتار ‏طبیعی را سو استفاده به حساب آورد؟ در این وضعیت نامتعادل، بیش از آنکه قبادی با این همه پیشینه درخشان ‏و جایگاه مستحکمش در عرصه جشنواره های جهانی نیاز به سو استفاده از چنین وضعیتی داشته باشد، این ‏رکسانا است که به پشتیبانی یک نام و چهره جهانی احتیاج دارد. هیچ کس متوجه این نکته نیست که قبادی با ‏قرار گرفتن پشت سر کسی که به عنوان جاسوس آمریکا در زندان به سر می برد، خود را در چه وضعیت ‏خطرناکی قرار داده است. بر این اساس حتی تصور اینکه او نه به خاطر رکسانا که به خاطر سو استفاده از ‏شرایط او چنین نامه ای را نوشته بسیار کوته بینانه به نظر می رسد.‏

در این میان برخی که متخصص ربط دادن چیز های بی ربط به هم هستند، همزمانی نامه قبادی و پذیرفته ‏شدن فیلم او در جشنواره کن را نشانه سیاسی کاری این فستیوال و مصداق سو استفاده قبادی از ماجرای ‏رکسانا می دانند. تا آنجا که من می دانم، چنین فکری می تواند تنها از ذهن بیمار و دشمن هراس آدم هایی ‏چون برادران اطلاعات و مقامات نظام برآید که همه را به کیش خود می پندارند. در اینکه کن همواره ‏ملاحظات سیاسی را در نظر می گیرد شکی ندارم. اما می دانم که اگر قرار بود سیاست بر هنر مقدم باشد و ‏هر فیلمی صرفا به خاطر مسائل سیاسی پذیرفته شود، اعتبار جشنواره کن به اندازه جشنواره فیلم های ‏آموزشی رشد هم نبود. این را هم می دانم که بر خلاف کیش آقایان در دولتی دیدن و ابزار دیدن همه چیز و ‏همه کس، کن فستیوال دولتی فجر نیست که از سر تا پایش را لجن سیاست گرفته باشد. این حقیقت، خود دلیل ‏دیگری است برای پی بردن به اینکه واژه ی سواستفاده در این ماجرا واژه ای بی معنی است.‏

رسانه های فارسی زبان داخل و خارج با سکوت خود و پرهیز از پرداختن به مباحثی که به آن اشاره کردم به ‏پیچیده شدن وضعیت موجود و سو تعبیر ها دامن زده اند؛ این درست همان چیزی است که جمهوری اسلامی ‏سخت در پی اش است. ‏