قاسم سلیمانی و قصه آن چاه

فرزانه روستایی
فرزانه روستایی

فعالیت های برون مرزی سردار قاسم سلیمانی و سپاه قدس و نیز درگیر شدن ایران در حوزه های سوریه و عراق که مانند فعالیت های اتمی ایران نظارتی بر آن اعمال نمی شود یادآور قضیه یک چاه است.

” آن چاهی ‌که در جایی افتاده بود و ملت مرتب درون آن می‌افتادند و زخمی می‌شدند. در شهرداری جلسه ای گذاشتند تا برای مشکل راه حلی پیدا کنند. یکی از مهندسان گفت ما یک آمبولانس می‌گذاریم بغل این چاه و ‌هرکس توی آن افتاد سریع به بیمارستان می رسانیم. همه هورا ‌کشیدند و آفرین و ایول گفتند. مهندس دیگری گفت الحق که همه شما نفهمید ! آخر این هم شد راه حل؟ ! ملت پرسیدند پس چه باید کار کرد ؟ مهندس جواب داد تا آمبولانس طرف را به بیمارستان برساند که مصدوم جان داده است. ما باید یک بیمارستان کنار این چاه بسازیم که همه به آن دسترسی سریع داشته باشند ! همه خوشحال شدند و کف زدند و سوت کشیدند که مهندس تو چه مغزی داری! یک دفعه مهندس دیگری بلند شد و گفت، الحق که همه شما احمق هستید ! آخر این هم شد راه حل؟ ! این همه خرج کنیم یک بیمارستان بسازیم کنار چاه که چه بشود ؟ مردم تعجب کردند و پرسیدند خوب تو چه راه حلی داری ؟ مهندس گفت : این که واضحه، ما این چاه را پر می‌کنیم و نزدیک بیمارستان یک چاه می‌زنیم که هر کس افتاد توی آن بیمارستان در دسترس باشد. از نبوغ این مهندس خیلی ها انگشت به دهان ماندند و خدا رو شکر کردند که به حرف دو مهندس قبلی گوش ندادند و به هم می گفتند که واقعا ما چه نوابغی داریم خودمان خبر نداریم. یک دسته گل گردن مهندس انداختند و به هم می گفتند در فرصت بعدی حتما باید این مهندس رو نامزد شهرداری کنیم…..”

اسید پاشی به زنان بی چادر اصفهانی از سوی مذهبی های افراطی و سکوت تقریبا رضایت آمیز مقام های رسمی نسبت به آن، و همچنین پخش یک فیلم گرفته شده با موبایل در فیس بوک که یک جمع بیست سی نفری ازجوانان یک محله پایین شهر تهران دو دختر جوان را وسط یک بزرگراه پر رفت و آمد لخت می کنند مصداق همان قضیه چاهی است که سردار سلیمانی معنای آن را بهتر از دیگران می فهمد.

اخباری حاکی از اینکه با نادیده گرفتن پی در پی حقوق شهروندان سنی ایران و نادیده گرفتن مسلمانی آنان، طیف هایی از اهالی سنت ایران را به داعش متمایل کرده و در پاکستان و کردستان عراق زمینه هایی برای سلفی شدن آنها مهیاست همگی پشت پرده های خطرناکی هستند که ممکن است در آینده مانند ترور متخصصان اتمی ایران به یک بحران و گره کور بازنشدنی تبدیل شود.

تردیدی نیست که دستگاه امنیتی عربستان سعودی در اطراف ایران پول زیادی را خرج می کنند تا راه نفوذی به میان اهل سنت و اقلیت های مناطق مرزی ایران باز و آنان را به داعش و گرداندگان دولت اسلامی عراق وصل کنند. باز تردیدی نیست که اسراییلی ها تقریبا در همه قضایای سیاسی که در اطراف ایران می گذرد نقش و دست و طرح دارند.اما اقداماتی که از سوی شبکه های مافیایی مذهبی اعم از وابستگان شبکه بسیج و ائمه جمعه و مداحان یا امنیتی های سرخود صورت می گیرد اگر واقعا به هدایت و سفارش همان سعودی ها در داخل ایران انجام نشده باشد - که پنجاه سال آینده معلوم می شود - تردیدی نیست در همان راستایی است که سعودی ها در این شرائط حساس برای آن خرج می کنند.

 اگر در ایران کسی نداند حداقل سردار سلیمانی با جزئیات این معادله آشناست که فساد دولتی، فقر عمومی، اغتشاش سیاسی و نا امیدی مردم از آینده و یک حکومت تبعیض آمیز مذهبی در عراق و صد البته نفوذ عربستان و اسراییل شرائطی را بوجود آورد که آدم خوارهای داعش مانند آب خوردن دستگاههای اطلاعاتی ایران، عراق، و نیز احتمالا آمریکا را به گونه ای دور بزنند که سازمان دولت عراق را تا دروازه های بغداد از هم پاشید. تا حدی که هنوز معلوم نیست آیا می توان بغداد را نجات داد یا بغداد نیز ممکن است در دامن داعش سقوط کند.

شاید مهمترین نکته ای که از چشم همه دستگاههای امنیتی پنهان ماند واین قطعا یک شکست استراتژیک برای کل سازمان و تشکیلات سپاه قدس است این بود که داعشی ها چند ده هزار نفر سلفی و نیز صدها خودرو خریداری شده با کاربری نظامی را به ترتیبی در صدها کیلومتر مرزمشترک عراق و سوریه جابه جا کردند و چیدند که گویی سکه های درون جیب خود را جا به جا کردند، ولی تشکیلات سردار سلیمانی نه متوجه آن شد و نه حتی فرصت یافتند آژیرهای خطر را برای دولت دست نشانده ایران درعراق به صدا در آورند.

فروپاشی سازمان یک کشور از صدر تا ذیل، یعنی آنچه که اخیرا در عراق رخ داد دو بار قبلا در افغانستان رخ داده است. این دو بار همان دفعاتی هستند که طالبان برای بار اول در سال ۱۹۹۴ و بار دوم در سال ۲۰۱۰ تقریبا همه افغانستان را مانند آب خوردن به اشغال در آوردند و جهت تاریخ و زندگی مردم این کشور را برای همیشه تغییر دادند.در هر دو بار اغتشاش کشور، فساد دولتی، فقر عمومی و ناامیدی مردم از آینده منجر به تسلیم مردم به سراب شد.

احتمالا اگر مسئولان رده اول جمهوری اسلامی ایران استراتژی حفاظت و امنیت مرزهای غربی در مقابله با شبکه داعش و نفوذ شیطانی عربستان و اسراییل را به محاسبات سپاه قدس و تیم سردار سلیمانی گره زده اند باید به این قانونمندی ساده و تلخ اعتراف کنند که سردار سلیمانی و تشکیلات سپاه قدس در محاسبه شرائط فعلی هم عراق و هم سوریه تاکنون دچار خطاهای استراتژیک خطرناکی شده اند که نمی توان آن را نادیده گرفت. معنای عبارت فوق این است که اگر مسئولان جمهوری اسلامی در این اندیشه اند که داعش را می توان از دروازه های بغداد هزار کیلومتر تا شمال سوریه عقب راند و تشکیلات آنها را منهدم کرد و احتمالا سه چهارم خاک عراق را از دست آنها آزاد کرد همه و همه فرضیات دشواری هستند که ممکن است دامنه آن امنیت مرزهای غربی کشور را با بحران مواجه کند.

 همه محاسبات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی موجود در ایران، از جمله اسیدپاشی های اصفهان و نیز لخت کردن زنان در شهر تهران، و به هم ریختن مراسم عید غدیر در یک سالن شهرک زرین دشت و بسیار موارد دیگر حاکی از حضور نقطه چین هایی است که در یک شرائط اضطراری ممکن است به خط تبدیل شوند و اوضاع غیر قابل کنترلی را برای کشور به وجود آورد. این ها همان چاههایی هستند که سردار سلیمانی و استراتژهای جمهوری اسلامی یا آنها را نمی فهمند یا خود را به نفهمی زده اند زیرا خود را درگیر چاه دیگران کرده اند.

 بسیاری از مردم ایران خواهان تغییر شرائط فعلی و باز شدن فضای سیاسی اجتماعی و اقتصادی کشور هستند و به یک اصلاحات آرام بی تنش در آینده چشم دوخته اند که در آن خشونت و خونریزی رخ ندهد شرائطی پیش نیاید که راه برای تسویه کینه های تاریخی باز شود و عصبانیت از دست حکومت به تاراج دارالحکومه ها منجر نشود و در نهایت، نقشه ایران به همان شکل پنجاه سال گذشته باقی بماند. اما حتی مردم بردبار و امیدوار به اصلاحات آرام نیز وقتی احساس کنند سرپرستی در کشور وجود ندارند ممکن است عنان از کف بدهند یا نسبت به فروپاشیدن سازمان حکومتی که برای مردم دل نسوزاند بی تفاوت شوند.

ابتدایی ترین محاسبات سیاسی در ایران نشان می دهد که یک داعش قویتر از گروه دولت اسلامی عراق و سوریه از درون سازمان حکومت در ایران به جان مردم ایران افتاده و با سرعت دارد فاصله ایران را با کشورهایی که بعد از یک بهار زود گذر به پاییز سرد و خشن بی فرجام دچار شدند نزدیک می کند. کاش آینده اثبات کند که هر آنچه در این یادداشت آمده اشتباه بوده و نویسنده آن مالیخولیا داشته است و مقدمه و موّخره های بی ربط را سرهم بندی کرده است. اما اگر حتی قسمتی از آن نگرانی که گفته شد درست از آب درآید جبران آن شاید محال باشد.