احمد کاظمی
از هنگامی که محمود احمدی نژاد خواستار برخورد با سکولارها در دانشگاهها شد، روند اخراج و ستارهدار شدن دانشجویان و اساتید دانشگاه، تبدیل به روندی مرسوم و عادی شده است. متین مشکین نایب دبیر انجمن اسلامی امیرکبیر در سالهای 82 و 84 و عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت که در رشته مهندسی برق در مقطع دکترا در دانشگاه امیرکبیر تحصیل می کرد، از جمله این اخراجی هاست. او در گفت و گو با روز ضمن تشریح علل اخراج خود، به این موضوع نیز اشاره کرده که: در طول سه سال گذشته تقریباً نمی توان فعال دانشجویی را نام برد که با او برخوردی صورت نگرفته باشد. مصاحبه در پی می آید.
آقای مشکین، چه مدت از تحصیل شما در مقطع دکتری میگذشت؟
من ورودی بهمن 81 هستم و تمامی واحدهای خود را گذرانده و حتی امتحان جامع را نیز داده و قبول شده بودم؛ تنها ارایه تز دکتری باقیمانده بود که با اخراج از دانشگاه، موفق به انجام آن نشدم.
با چه بهانه ای مانع از ادامه تحصیل شما در دانشگاه شدند؟
من دانشجوی بورسیه دانشگاه چمران اهواز هستم که پس از اتمام تحصیلاتم در دانشگاه امیرکبیر، موظف بودم دو برابر مدت تحصیلم در دانشگاه چمران اهواز تدریس کنم. دانشگاه چمران و دانشگاه امیرکبیر هم قراردادی دارند که بر طبق آن دانشگاه چمران موظف است هزینه تحصیل مرا به دانشگاه امیرکبیر پرداخت کند. تا اینکه در مهرماه 1385 دانشگاه به استاد راهنمای من خبر داد که دانشگاه چمران اهواز، بورس مرا لغو کرده و بنابراین امکان ادامه تحصیل من وجود ندارد. من ابتدا فکر کردم یک مشکل عادی اداری است و به راحتی حل میشود در حالی که اکنون معلوم شده یک برنامه حساب شده بوده است.
اما چرا لغو بورس منجر به اخراج شما از دانشگاه شد؟
من این موضوع را از طریق وزارت علوم و همچنین دانشگاه چمران اهواز پیگیری کردم. در این دو جا به محض آنکه کارشناسان اسم مرا میپرسیدند سکوت میکردند و موضوع را به مقامات بالاتر در وزارت علوم یا دانشگاه چمران ارجاع میدادند. بعدها معاون آموزشی دانشگاه چمران اهواز (آقای دکتر صالحی) به یکی از اساتید دانشکده برق دانشگاه چمران که موضوع مرا پیگیری میکرد گفته بود نامهای از وزارت اطلاعات برای ما ارسال و در آن لغو بورس این دانشجو خواسته شده است. . خلاصه اینکه هیچ کس جواب درستی به من نمی داد و همه چیز گویای این نکته بود که اراده ای فراتر از قانون عامل این مسائل است. همین اراده فرا قانونی بود که منجر به اخراج من از دانشگاه شد. مطابق قرارداد بورس منعقد شده، دانشگاه اهواز متعهد بود در صورتی که قرارداد را به هر دلیلی فسخ کند هزینه تحصیل دانشجوی بورس شده را به صورت کامل بپردازد. از این نگاه اصلاً این دعوا قاعدتاً باید میان دانشگاه امیرکبیر و دانشگاه اهواز بود، اما ریاست دانشگاه امیرکبیر به جای آنکه مطابق قرارداد، به فکر دریافت مابقی هزینه تحصیل از دانشگاه بورس دهنده باشد از ادامه تحصیل من جلوگیری کرد.
آیا امکان پرداخت هزینه بورس توسط خود شما وجود نداشت؟
اتفاقاً بارها اعلام کردم که هزینه بورس را شخصاً میپردازم؛ حتی شورای تحصیلات تکمیلی دانشکده برق طی مصوبه ای از مدیریت دانشگاه خواست که هزینه تحصیل توسط خودم پرداخت شود و ادامه تحصیل دهم، اما دکتر رهایی ریاست دانشگاه و همچنین آقای رحیمی مشاور رییس دانشگاه با آن مخالفت کردند.
یعنی دکتر رهایی با مصوبه شورای تحصیلات تکمیلی دانشکده مخالفت کرد؟
ببینید دکتر رهایی از همان ابتدا منتخب اساتید دانشگاه امیرکبیر نبود که پس از نشستن بر صندلی ریاست، پذیرای نظرات و پیشنهادات آنان باشد. ایشان منتصب وزیر علوم و حتی بنا بر برخی شواهد پیشنهاد شخص احمدی نژاد بوده اند. به هرحال ایشان مشروعیت ریاست خود را از جانب دولت می داند و بنابراین به تصمیمات اساتید دانشگاه هیچ وقعی نمی نهد. آقای رهایی از ابتدای دوره ریاستش در صدد اجرای فرامین دولت در دانشگاه ها بوده اند و ردپای این مسئله رادر زمینه های مختلفی نظیر انحلال انجمن اسلامی دانشگاه، برخوردهای سنگین انضباطی با دانشجویان و ممنوع الورود کردن آنها، توقیف کامل نشریات دانشجویی و تعطیلی سایر نهادهای دانشجویی همچون کانونهای فرهنگی هنری می توان مشاهده نمود. به جرات می توان گفت در تمامی موارد فوق اساتید دانشگاه امیرکبیر مخالف این تصمیمات محدود کننده بودند، اما دکتر رهایی کوچکترین انعطافی نشان نداده است. با این اوصاف به نظر من، رویگردانی اساتید از دکتر رهایی برای شخص ایشان اصلاً مهم نیست، کما اینکه این رویگردانی در حال حاضر میان اساتید وجود هم دارد.
سعی نکردید از خارج از دانشگاه و مراجع قضایی پیگیر حل مسئله شوید؟
تمام تلاشم را کردم که مسئله به مراجع قضایی کشیده نشود و با مکانیزم تصمیم گیری در داخل دانشگاه حل شود. حتی در مقابل تهمت های بسیج، مدیریت دانشگاه و سایر جریانات حامی دولت سکوت کردم و کوشیدم با صحبت و گفتگو با اساتید موثر این مسئله را حل کنم. اما آقای رهایی نه تنها هیچ انعطافی نشان نداد که مرا به دانشگاه ممنوع الورود کرد که مقارن بود با اواسط ترم که من در دانشگاه امیرکبیر درس آزمایشگاه رله و حفاظت تدریس می کردم و علیرغم پیگیری های ریاست دانشکده برق، نظر دکتر رهایی عوض نشد و کلاس درس دانشجویان هم نیمه کاره رها شد. به ناچار و علیرغم اینکه می دانستم نتیجه چه خواهد شد، در دیماه سال 85 به دیوان عدالت اداری شکایت و تمام ادله خود را به دادگاه ارایه کردم. آقای دکتر دادخواه و همکارانشان هم وکالت من را به صورت رایگان پذیرفتند و زحمت زیادی کشیدند و با توجه به ادله ارایه شده معتقد بودند که حکم دادگاه باید به نفع من باشد. دانشگاه امیرکبیر مدعی بود که چون هزینه بورس پرداخت نشده مانع از ادامه تحصیل من شده است در حالیکه طبق قرارداد مابین دانشگاه امیرکبیر و دانشگاه شهید چمران اهواز، حتی اگر دانشجو اخراج شود و یا از تحصیل انصراف دهد، دانشگاه بورس دهنده موظف به پرداخت هزینه بورس است.
اگر می دانستید که نتیجه مشخص است چرا به دیوان اعتراض کردید؟
بله می دانستم، دیوان عدالت اداری در چند موردی که روی چنین پرونده هایی حکم مثبتی داده بود، با فشار دستگاه امنیتی حکم را برگردانده بود؛حتی در برخی موارد حکم دیوان اجرا نشده بود، به همین دلیل از یک مقطعی به بعد دیگر در این موارد هیچ حکمی صادر نشد مثل دانشجویان سه ستاره. در مورد پرونده من هم همین طور بود، حتی یک بار که برای پیگیری به دیوان رفتم به من گفتند پرونده ات خاص است و دیوان در این پرونده ها خیلی وارد نمی شود. با این حال شکایت به دیوان، پیشنهاد برخی اساتید دانشگاه بود و حداقل مزیتش هم این بود که همگان به وضوح اوج بی قانونی و اسفبار بودن وضعیت را - خصوصاً با حکم صادر شده - به عینه دیدند. ضمن اینکه می خواستم حجت بر همگان تمام شود که من تمام تلاشم را کردم.
حکم صادر شده توسط دیوان چه بود؟
صدور حکم توسط دیوان 2 سال طول کشید. دو سالی که اگر دکتر رهایی کارشکنی نمی کرد الان من فارغ الحصیل شده بودم. حکم صادر شده هم بسیار عجیب بود. با وجودی که مدیریت دانشگاه بهانه را برای اخراج، لغو بورس عنوان کرده و طی نامه های مختلف و دفاعیه ارسالی به دیوان این قضیه واضح بود، قاضی دیوان عدالت ادعا کرد که احراز نکرده دانشگاه به دلیل لغو بورس مرا اخراج کرده باشد بلکه به دلیل معدل کل زیر 15 اخراج شده ام.
مگر معدل کل شما کمتر از 15 بوده است؟
خیر. نکته اصلی و عجیب مسئله همین جاست که معدل کل من بالای 15 است و اساساً دانشجوی دکترایی که معدل کلش زیر 15 باشد حق شرکت در امتحان جامع دکترا را ندارد؛ ضمن اینکه من در امتحان جامع دکترا هم نمره قبولی کسب کرده ام. بنابراین معتقدم از آنجایی که دانشگاه در زمینه اخراج به خاطر لغو بورس نتوانسته قاضی دیوان را قانع کند، با ارائه اطلاعات غلط آموزشی در مورد من قاضی دیوان را فریب داده و موفق به انجام این کار شده است.
بنابراین شما مشکل آموزشی نداشتید؟
خیر. سوابق من در زمینه آموزشی و پژوهشی گواه بنیه علمی من است. در چهار پروژه بزرگ تحقیقاتی دانشگاه، به عنوان همکار اصلی بودهام ضمن آنکه در دانشگاه های امیرکبیر، خواجه نصیرالدین طوسی، شهید رجایی، دانشگاه آزاد اسلامشهر و شهرری به عنوان استاد حقالتدریس درس دادهام. استاد مشاور سه تز فوق لیسانس بودهام و مقالات زیادی در مجلات و کنفرانس های معتبر داخلی و خارجی دارم. ضمناً چندین کتاب نیز تألیف نمودهام. به غیر از اینها توصیهنامههای زیادی از اساتید برجسته دانشگاه دارم. اما مسأله این است که آقای دکتر رهایی وظیفه سرکوب دانشجویان و تشکلهای منتقد را دارد و بنابراین به دروغ متوسل میشود. اینجاست که باید پرسید کسی که حداقلهای اخلاقی را نیز ندارد، شایستگی مدیریت یک مرکز علمی را داراست؟
علت اصلی برخورد صورت گرفته با خود را در چه می دانید؟
برخورد صورت گرفته با من در واقع در ادامه سیاستهای سرکوبگرانه دولت نهم است. در طول سه سال گذشته تقریباً نمی توان فعال دانشجویی را نام برد که با او برخوردی صورت نگرفته باشد. مسئولین دولت نهم از اینکه منتقدانشان دارای درجات عالی باشند می ترسند لذا تا آنجا که می توانند به نام اخراج، تعلیق، ستاره دار کردن و… مانع از ادامه تحصیل فعالین دانشجویی می شوند. ضمن اینکه می خواهند به دانشجویان جدید الورود دانشگاهها نشان دهند حاصل فعالیت سیاسی منتقدانه به کجا می رسد تا از این طریق فضای دانشگاهها را ساکت کنند.
در این میان هیچ چیز جز منافع گروهی برایشان اهمیت ندارد. اصلاً برایشان مهم نیست که با این کارها فضای یاس میان دانشجویان ایجاد می شود. همان طور که می بینیم الان در دانشگاههای برتر کشور نظیر شریف، تهران، پلی تکنیک و… کمتر دانشجویی است که به فکر مهاجرت به خارج از کشور نباشد. این جماعت حتی فکر نمی کنند و برایشان مهم نیست که یک دانشجوی دکترا که چهار سال در یک دانشگاه درس خوانده تا بحال، هزینه زیادی برای وی صورت گرفته و اخراج وی نه تنها دربردارنده هزینه برای خود فرد می شود، بلکه به معنی دور ریختن هزینه هایی است که تا بحال برای آن دانشجو هم شده است.
اولین برخوردهای دولت نهم با دانشگاه امیرکبیر صورت پذیرفت. انجمن اسلامی امیرکبیر اولین انجمن بود که منحل شد و اولین برخوردهای انضباطی و نیز شدیدترین برخوردهای امنیتی با دانشجویان این دانشگاه صورت گرفت، به نظر شما علت در چیست؟
متاسفانه پس از به قدرت رسیدن آقای احمدینژاد، آنقدر در مملکت قحط الرجال شد که اکثر اعضای بسیج دانشگاه امیرکبیر که وارد مدیریت اجرایی کشور شده اند و در مسائل دانشگاه نیز دخالت می کنند و به عنوان مشاور رییس جمهور و یا مشاور وزیر علوم به کار گمارده شدهاند. این افراد از قبل هم با انجمن اسلامی امیرکبیر و هم با اعضای فعال آن مشکل داشتند و آنان را مروج اندیشههای غربی و غیر اسلامی در دانشگاهها قلمداد میکردند و معتقد بودند که اعضای انجمن اسلامی امیرکبیر بسیاری از خطوط قرمز حاکمیت و نظام را شکستهاند. از طرفی انجمن اسلامی پلیتکنیک را در نقش رهبر جنبش دانشجویی و انجمن اسلامی دانشگاههای دیگر میدیدند. اعتقاد داشتند گه اگر با انجمن پلی تکنیک برخورد کنند بقیه دانشگاه ها نیز توان فعالیت ندارند، هر چند که شکست این پروژه اکنون کاملا مشخص شده است و همان طور که می بینیم دولت در برخورد با سایر دانشگاهها همچون علامه، شاهرود، شیراز، همدان، زنجان، تربیت معلم و… درمانده شده است. بنابراین پس از به قدرت رسیدن شروع به حذف انجمن اسلامی امیرکبیر و اعضای فعال آن کردند. این موضوع بخصوص پس از حضور آقای احمدینژاد در دانشگاه امیرکبیر که باعث بیآبرویی وی و حامیانش در دانشگاه شد، شدت گرفت. در جریان حضور آقای احمدینژاد در دانشگاه امیرکبیر اعضای انجمن اسلامی امیرکبیر من جمله اینجانب که قصد سوال از وی را داشتند، به شدت مضروب شدند. آقای احمدینژاد و حامیانش در دانشگاه (بخصوص مدیریت دانشگاه و اعضای بسیج) همه این اتفاقات را زیر سر انجمن اسلامی و فعالان دانشجویی دانشگاه امیرکبیر میدانستند.