نظامیان در ورزش

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

آن دسته از فعالان سیاسی که اهل ورزش (و به‌طور مشخص فوتبال) هستند و در سال‌های اخیر سر و کارشان به دادگاه ‏انقلاب افتاده است، بیش از دیگر شهروندان، با دیدن تصاویر “سیدمجید” درکنار مربیان و کادر فنی استقلال، جذب ‏تلویزیون می شوند و یا با شنیدن اسم قاضی حداد (دهنوی) در راس کمیته انضباطی این باشگاه، پیگیر احکام صادره در ‏مورد بازیکنان “آبی” می‌گردند!‏

‏”سهراب”، بوقچی معروف آبی‌پوشان پایتخت، در مصاحبه‌ی زنده‌اش با “ورزش از شبکه دو”ی سه هفته پیش، چند بار ‏تاکید کرد که “سید مجید” قبل از بازی توصیه‌های لازم را به وی و دیگر لیدرها می‌کند؛ این نام (سید مجید) البته برای ‏قریب به اتفاق شهروندان، گمنام است؛ مگر آنهایی که در چند سال گذشته سر و کارشان به‌واسطه‌ی پرونده‌ای سیاسی-امنیتی ‏به دادگاه انقلاب افتاده بود. از این جماعت، آنهایی که اهل فوتبال بودند، اگر مجالی بود و حوصله‌ای، می‌توانستند از میان ‏سخنان “مسئول دفتر شعبه” و یا “کل‌کل” سرخ-آبی با او، کشف کنند که چقدر “آبی” است! دیدین چهره‌ی او در کنار فیروز ‏کریمی یا امیر قلعه‌نویی، دیگر تازگی ندارد؛ چنان که شنیدن اظهارنظرهای “رییس کمیته انضباطی باشگاه فرهنگی- ‏ورزشی استقلال”، قاضی حداد؛ مقام قضایی که معاونت امنیتی دادستان پایتخت (قاضی مرتضوی) را نیز برعهده دارد.‏

اما اینها تنها چهره‌های امنیتی (سیاسی) حاضر در ورزش کشور نیستند. نظامیان و شبه‌نظامیان و نیروهای امنیتی و ‏شبه‌امنیتی، مثل بسیاری حوزه‌های دیگر، ورزش (و به‌طور مشخص) فوتبال را نیز تحت سیطره و نظارت خود قرار ‏داده‌اند.‏

‏”طبقه‌ی جدید” حاکم‌شده در بلوک قدرت، البته از ورزش -به‌ویژه فوتبال- نیز نگذشته‌ است. نیم‌نگاهی به مدیرعامل‌های ‏باشگاه‌های لیگ‌برتر فوتبال ایران یا اعضای هیات مدیره‌ی آنها، به‌وضوح این ادعا را آشکار می‌کند. “سردار”ها در صدر ‏باشگاه‌ها، بر نقل و انتقال بازیکنان و تعیین تکلیف با پرطرفدارترین ورزش کشور و سرمایه‌ی در جریان موجود در آن، ‏نظارت و اتخاذ تصمیم می‌کنند.‏

حضور این “نیروهای نظامی و شبه‌نظامی” در ورزش، البته به‌قدر لازم واجد پیآمدهای فرهنگی و ایدئولوژیک است؛ ‏چگونگی مواخذه از بازیکنان و به‌زیر سئوال کشیدن اهالی فوتبال در کمیته انضباطی یا نحوه‌ی برخورد با آنها، یا صدور ‏دستورالعمل‌ها و ابراز توصیه‌های گاه و بیگاه، و حتی چگونگی انجام مسابقات و زمان برگزاری آن‌ها، از آن جمله است. ‏فهرستی که البته می‌توان بر آن افزود. ورزش (فوتبال) هم زیر سایه‌ی ایدئولوژی حاکم قرار می‌گیرد و بدیهی است که ‏‏”همراهان” و “همدلان” و “کرنش‌کنندگان” به ایدئولوژی حاکم و رسمی و مستقر، از امتیازات قابل پیش‌بینی آن، بی‌بهره ‏نمی‌مانند.‏

ورزش (به‌طور عام) و فوتبال (به‌طور خاص) به‌مثابه‌ی یک “قدرت” واجد امکان‌ها و امتیازاتی است که به‌گونه‌ای قابل ‏پیش‌بینی، نخست در اختیار “خودی”ها قرار می‌گیرد. شایسته‌سالاری و نخبه‌گرایی و تخصص و توانمندی‌های کارشناسی، ‏در جایی که ورزش، دولتی است، خود به ‌خود، به‌حاشیه رفته است و در اولویت دوم قرار دارد. آن‌هم ذیل یک دولت رانتی، ‏قابل حدس است که ثروت بادآورده و خدادادی را “دولت” باید توزیع و تقسیم کند. هر آن کس را که مایل باشد، بر صدر ‏می‌نشاند و هر آن که را نپسندد، به زیر می‌کشد. ‏

چنین است که سرنوشت دو تیم پرطرفدار کشور (پرسپولیس و استقلال) را نه طرفداران (سهامداران اصلی و بالقوه) که در ‏نهایت (و در عمل و واقع) رییس سازمان تربیت‌بدنی، به‌عنوان رییس مجمع این دو باشگاه، تعیین می‌کند. این‌گونه جوانکی ‏فاقد هرگونه سابقه‌ی ورزشی ویژه یا واجد تخصص متفاوت با میلیون‌ها جوان متخصص این کشور، یک‌ شبه -و به‌واسطه‌ی ‏رابطه‌ی خویشاوندی با مقام عالی ورزش- ره صدساله می‌رود و اینجا و آنجا، مقام می‌گیرد. تغییر مدیرعامل‌های دو باشگاه ‏پرطرفدار ایران در چند سال اخیر تنها یکی از شواهد اعمال‌نظرهای “مقام رسمی” در ورزش است. و به‌همین ترتیب، ‏نحوه‌ی انتخاب سرمربی تیم‌ملی و…‏

کناره‌گیری افشین‌ قطبی از پرسپولیس و فوتبال ایران، در همین فضا قابل تامل و تحلیل به‌نظر می‌رسد. قطبی به‌مثابه‌ی یک ‏تکنوکرات فوتبالی که از ورزش حرفه‌ای در جهان توسعه‌یافته پا به مناسبات رانتی و ایدئولوژیک در ورزش شبه‌خصوصی-‏شبه‌دولتی ایران نهاده است، نمی‌تواند با چنین فضا و بستری ارتباط برقرار کند؛ “مفاهمه” برقرار نمی‌شود؛ چنان که در ‏هنگام انتخاب سرربی تیم ملی، ناگهان دچار شوک (ناشی از انتخاب اولیه و تغییر بعدی) می‌شود. می‌گذارد و می‌گذرد…‏

‏”طبقه‌ی جدید” حاکم در بلوک قدرت (که واجد نیروهای نظامی و شبه‌نظامی است) تنها خود را در وزرای دولت احمدی‌نژاد ‏صورت‌بندی نکرده است؛ ورزش همچون دیگرحوزه‌ها (اقتصاد، سیاست، فرهنگ، و…) متاثر از این حضور پرقدرت ‏است؛ حضوری که دولت رانتی و ایدئولوژیک را بازتولید و تقویت می‌کند و آن را در زوایا و لایه‌های گوناگون جامعه، ‏منتشر و تثبیت می‌نماید.‏