خاتمی بین‌المحذورین

نویسنده

hajarian819.jpg

این روزها افراد و گروه‌های مختلفی با آقای خاتمی درباره انتخابات صحبت می‌کنند و هر یک پالس‌های متفاوتی دال بر ‏آمدن یا نیامدن به صحنه انتخابات برای ایشان می‌فرستند و وی را در شرایطی قرار داده‌اند که با سبک و سنگین کردن ‏کفه‌ها، باید تصمیم خود را عن‌قریب بگیرد. بنده نیز ذیلاً مجموعه عوامل دال بر حضور و موانعی را که بر سر راه ‏حضور ایشان وجود دارد را برمی‌شمرم.


‎ ‎الف) عوامل حضور‎ ‎‏


‏1- وضعیت کشور، چه در عرصه سیاست خارجی، چه اقتصاد، چه فرهنگ و چه آزادی‌های مدنی به شدت بحرانی ‏است. به حدی که ممکن است آلترناتیوهای بیگانه‌ساخته یا حمله مستقیم از سوی بیگانگان، کیان جمهوری اسلامی و حتی ‏تمامیت ارضی کشور را به خطر بیندازد. لذا، در این شرایط، حفظ نیک‌نامی و شانه خالی کردن از مسؤولیت برای ‏کسی که وظیفه ملی و دینی دارد جایز نیست.


‏2- در میان آلترناتیوهای موجود جز آقای خاتمی کسی دیگری نمی‌تواند از سد شورای نگهبان رد شود و در ضمن ‏مقبولیت توده‌ای تا آن حد داشته باشد که نتوان با تقلب، آرای وی را مخدوش نمود. لذا، کاندیداتوری ایشان به عنوان ‏واجب متعین است. چون “من به الکفایه” موجود نیست.


‏3- شکاف میان ملت و دولت به قدری در این دوره زیاد شده است که هیچ کس جز خاتمی قابل اعتماد در میان مردم ‏نیست. چرا که ملت از بس دروغ شنیده‌اند، دیگر به هیچ چیز باور ندارند و سرمایه اجتماعی از بین رفته است. لیکن ‏خاتمی می‌تواند این سرمایه را بازگرداند.


‏4- وجهه بین‌المللی خاتمی به حدی است که وی را قادر می‌سازد آب رفته در حوزه روابط خارجی کشور را به جوی ‏بازگرداند و با پیش گرفتن سیاست تنش‌زدایی مانع از صدمه دیدن کشور از ناحیه بیگانگان شود. به خصوص رابطه ‏ایران را با همسایگان حاشیه خلیج فارس ترمیم نماید.


‏5- تا آنجایی که چشم‌انداز نشان می‌دهد، شرایط اقتصاد جهانی رو به رکود دارد و درآمدهای نفتی ایران همچنان سیر ‏نزولی خواهد داشت و مردمی که طی این سال‌ها با تزریق پول نفت به سیستم صدقه‌پروری عادت کرده‌اند، دیگر امکان ‏زندگی حداقلی را نیز نخواهند داشت. کارخانه‌ها ورشکسته خواهند شد و تورم فزاینده همچنان ادامه خواهد یافت. لذا، ‏کشور برای نجات از بحران اقتصادی به دولتی باکفایت و کارشناس نیازمند است که بتواند سیاست کمربندهای سفت را ‏اعمال کند و مردم هم به این سیاست او اعتماد داشته باشند. خاتمی نشان داده است که می‌تواند رئیس چنین دولتی باشد.


‏6- خاتمی به خاطر وجهه‌ای که میان روشنفکران و جمع کثیری از روحانیان دارد می‌تواند با بسیج آن‌ها رابطه سالمی ‏میان دولت و ملت، بی‌آنکه نیازی به تصنع و تکلف داشته باشد برقرار کند. چون گروه‌های یادشده با مقایسه خاتمی و ‏دیگران درک می‌کنند که کرامت انسانی در دولت وی بیشتر رعایت خواهد شد.


‏7- اکنون روشن شده است که کارنامه خاتمی به خصوص در وجه اقتصادی و سمت‌گیری‌های آن کارنامه موفقی بوده ‏است و اگر این جهت‌گیری‌ها تداوم می‌یافت، ممکن بود که در وضعیت کنونی که جهان در بحران اقتصادی فرو رفته ‏است، فشار چندانی به مردم وارد نیاید. همچنین در بعد فرهنگی و تغییر گفتمان غالب مملکت که ضد دموکراتیک بود، ‏ایشان توفیقات فراوانی کسب کردند. همچنین، وجهه فرهنگی ایشان باعث شد که در زمینه‌های مختلف هنر و موسیقی و ‏فیلم، شاهد شکوفایی عظیمی باشیم. همچنین در پیشبرد برنامه دموکراتیزاسیون علی‌رغم موانع بیرونی و ناتوانی‌های ‏دولت وی، به هر حال دستاوردهایی مانند اصلاح سیستم ضداطلاعات، وزارت کشور، وزارت خارجه و تشکیل ‏نهادهای مدنی داشته‌ایم. البته همه این‌ها وقتی برجسته می‌شود که با عملکرد دولت فعلی مقایسه شود.


‎ ‎ب) دلایل علیه‎ ‎‏


‏1- در شرایط فعلی، درصد کمی از قدرت در دست رئیس جمهور است و رییس جمهور، امکان مانور پایینی دارد. مثلاً ‏وقتی در قضایای هسته‌ای سیاست کلان نظام بر گسترش سایت‌ها و آبشارهای غنی‌سازی اورانیوم باشد، عملاً رئیس ‏جمهور با قطعنامه‌های پی در پی دیگری مواجه خواهد شد که هر کدام از آن‌ها تحریم‌ها و کیفرهایی را برای دستگاه ‏اجرایی به بار خواهد آورد و وی عملاً مخلوع‌الید خواهد شد.


‏2- آن‌که در دوره قبلی نشان داده شد خاتمی از رسانه بی‌بهره است و رسانه ملی به عنوان مانعی بر سر راه وی عمل ‏می‌کند. از آن سو، شبکه‌های ماهواره‌ای گسترده‌ای با قدرت فراوان در این چند ساله به وجود آمده‌اند که به همراه ‏اینترنت تخم یأس را علیه خاتمی می‌پراکنند. لذا خاتمی میان منگنه‌ای قرار خواهد داشت که توان پاسخگویی به هیچ یک ‏از آنان را پیدا نخواهد کرد. مضاف بر آن‌که تجربه دوم خرداد به اقتدارگرایان آموخته است که جلوی بسط و ایجاد شبکه ‏مطبوعات طرفدار خاتمی را بگیرند.


‏3- مشکل بعدی خاتمی نیروهای نظامی، انتظامی و اطلاعاتی خواهند بود که سر آشتی با وی ندارد. با این‌که اطلاعات ‏وزارتخانه است دوباره از درون تهی خواهد شد و جریانات موازی اطلاعاتی در نقاط دیگر شکل خواهند گرفت و به ‏تشکیل گروه‌های لباس شخصی اقدام خواهند نمود. و هر روز غائله‌ای به پا خواهند کرد.


‏4- در میان طیف اصلاح‌طلبان شکاف‌های عمیقی وجود دارد. بعضی از رسانه‌ها با امید پست و مقامی خود را ‏اصلاح‌طلب می‌خوانند و بلافاصله بعد از پیروزی ادعای سهم‌خواهی خواهند کرد. و اگر به نتیجه نرسند به اخلال در ‏صفوف اصلاحات خواهند پرداخت. چیزی که از هم‌اکنون طلیعه آن پیداست. هم‌اکنون بعضی از گروه‌های اصلاح‌طلب ‏به شرطی حاضرند از خاتمی حمایت کنند که سهم خود را در کابینه آینده وی داشته باشند. مستقل از آن‌که اصل ‏شایستگی رعایت شود یا نه.


‏5- آقای خاتمی روانشناسی خاص خود را دارد و در هشت سال دوران ریاست جمهوری‌اش فرصت‌هایی را از دست ‏داده است. لذا نوعی جو بی‌اعتمادی میان وی و بخشی از روشنفکران پدید آمد.


‏6- خاتمی بیشتر تمایل دارد که با بروکرات‌ها و تکنوکرات‌های کابینه‌اش مشورت کند و آن‌ها برای حفظ موقعیت خود ‏وی را به ورطه کانفرمیست می‌کشند. او اگر خود را به جنبش اصلاحی پیوند بزند ولو آن‌که جایی موتورش خاموش ‏شود اینرسی جنبش دوباره موتور را روشن خواهد کرد. و وی مجبور است که به عنوان رهبر اصلاحات به وظایف ‏خود عمل کند.


‏7- در دوم خرداد جنبش دانشجویی به شدت فعال بود و یکی از علل مهم جمع‌آوری رأی برای خاتمی همین جنبش بود. ‏اما اکنون این جنبش دیگر وجود ندارد. در عوض، تحریمیون وجود دارند که معتقدند نظام، تصمیم خود را برای بقای ‏احمدی‌نژاد گرفته است و هر تلاشی بیهوده است. از نظر آن‌ها شاید بهتر باشد که احمدی‌نژاد چهار سال دیگر زمام امور ‏را به دست بگیرد تا نظام به آستانه سقوط نزدیک‌تر شود. این گرایش شکست‌طلبی امروزه در میان بخشی از جوانان ‏رایج است و گمان می‌کنند که سقوط نظام راه را برای توسعه و دموکراسی هموار خواهد کرد و وجود امثال خاتمی این ‏سقوط را به تأخیر می‌اندازند.


‎ ‎جمع‌بندی‎ ‎‏


چنان‌که مکرراً گفته‌ام، راه دموکراسی در ایران راهی است صعب و پر فراز و نشیب و نمی‌توان امید داشت که در ‏کوتاه‌مدت و به گونه‌ای درونزا این راه طی شود. جامعه ما، جامعه‌ای در حال گذار است. و دولت نمی‌تواند به تنهایی ‏جامعه را در این مسیر هدایت کند. اگر بتوان با توازن قوا در عرصه سیاست واقعی، یعنی رژیم حقیقی قدرت، به نقطه ‏سر به سر رسید، آنگاه می‌توان امید داشت که گذار به دموکراسی ممکن شود و تداوم یابد و فرایند دموکراتیزاسیون را ‏بازگشت‌ناپذیر کرد.


با توجه به عوامل و موانعی که گفته شد، اگر خاتمی به عنوان نامزد دموکراسی‌خواهان در صحنه رقابت انتخابات ‏ریاست جمهوری حاضر شود و آن را در برنامه و عمل خود منعکس کند، حمایت و رأی به او به وظیفه ملی و اخلاقی ‏تبدیل می‌شود. ‏


‏ متن کامل مقاله حجاریان که توسط سعید شریعتی در همایش “موج سوم” (دعوت از خاتمی) در مسجدامیرالمومنین ‏تهران قرائت شد.‏

منبع: امروز