یک رابطه دیالکتیکی میان مش قاسم و دائی جان ناپلئون وجود دارد، هر دائی جانی نیاز به مش قاسم دارد، در حقیقت این مش قاسم است که دائی جان را از مرحله گروهبانی تا مرحله تیمساری بالا می برد و هی برایش جنگ خلق می کند. فرض کنید حسین شریعتمداری که درباره راهپیمایی سه میلیون نفری جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ گفته بود “کلا پنج هزار نفر بودند.” نشسته لب پنجره کیهان و سه سال بعد از آن اتفاقات یکهو فلان فرمانده سپاه پیدایش می شود و می شود مش قاسم و می گوید “همه افرادی که روز عاشورا اومدن مجاهد یا بچه ساواکی بودن” دائی جان حسین از آن بالا می گوید “ها ماشاء الله” بعد یک سال می گذرد و حاج آقا طائب می شود مش قاسم و می گوید “این فتنه گرهای چشم چپ داشتند آبجوی صلواتی می خوردند.” دائی جان حسین از آن بالا می گوید “ها ماشاء الله” بعد آقای فلان الاسلام امام جمعه قندرآباد می گوید “حاج حسین! اینها داشتند روز عاشورا به پرچم اباعبدالله ادرار می کردند.” دائی جان حسین دوباره از آن بالا می گوید “ها ماشاء الله” حالا هم که نبی حبیبی عضو هیات موتلفه همین دیروز مش قاسم شده و گفته “در وقایع سال ۸۸ صد نفر دستگیر شدند که کلت هایی داشتند که می توانست هزاران نفر را بکشد.” همین حرف را که می زند یکهو حسین آقا شوکه می شود و می بیند گنجایش اینقدر را ندارد، می پرسد: “با کلت که نمی شه هزاران نفر رو کشت؟” و حبیبی می گوید: “می گم که خیلی پیشرفته بوده، همین طور که کلت اش روی زنجیره هاش راه می رفته، هزاران نفر رو می کشته.” حسین می گوید: “یعنی تانک بوده” و نبی حبیبی می گوید: “تانک چیه، توی جیب هر کدام شان یکی بود، شما خودت دو تاشان را خلع سلاح کردی.” و این جوری است که دائی جان حسین یادش می افتد که “بله آقا یک کلت هایی بود هر کدام هزار نفر را با یک شلیک می کشت.” البته نه اینکه فکر کنید این کشفیات در مورد فتنه ۸۸ متوقف خواهد شد. نه اینکه واقعا دشمنی با سبزها داشته باشند، کلا دوست دارند حالا که رفتند جنگ یک جنگ حسابی بروند. آدم همین طور است، اگر نتوانست آینده را تغییر بدهد، گذشته را تغییر می دهد.
سانسور نداریم
فرض کنید یک کتاب نوشتیم راجع به پاک کردن سبزی با کمترین دورریز، کتاب را هم بردیم توی اتاق آقای وزیر ارشاد یعنی همین آقای علی جنتی که پدرش به چشم خودش دیده بود که پسر نوح با بدان بنشست ولی گذاشت پسرهایش بروند آب بازی و از کشتی جابمانند، بعد علی جنتی کتاب “چگونه سبزی پاک کنیم” را بگیرد از دست آدم، احتمالا همان نویسنده، و شروع کند به خواندن کتاب. بعد از جایش بلند شود و چنان سیلی بخواباند به سمت چپ صورت آدم که یکی از دیوار بخوری یکی از صاحابش، بعد که می گوئی “برای چی می زنی؟”می گوید بخاطر اینکه کتابت هیچ مشکلی نداشت. خوب برادر من! یعنی چی که کتک می زنی آن هم برای کتابی که هیچ موردی برای سانسور ندارد؟ آن هم در کشوری که بقول آقای علی جنتی “ما در ایران سانسور نداریم” خوب! شما که سانسور ندارید، سبزی پاک کردن هم که نه مخالف امنیت ملی است و نه مخالف اخلاق، مگر اینکه کسی توصیه کند خانم ها باید لخت مادرزاد وسط میدان انقلاب سبزی پاک کنند، که ما نکردیم. پس چرا کتک می زنید؟ آقای علی جنتی ادامه داد: “البته ما قانونی داریم که در آن مواردی که با امنیت ملی، اخلاق عمومی و عفت عمومی در تعارض باشد، باید در کتابها اصلاح شود.” یعنی یک چیزهایی در کتابهایی هست که باید حذف شود، خوب علی آقا! خارجی ها و ایرانی های دوره قدیم به همین چیزهایی که شما گفتید می گویند سانسور، حالا اگر از اسمش خوشتان نمی آید، ما از رسمش خوشمان نمی آید، ضمنا سبزی پاک کردن و قصه نوشتن و شعر گفتن نه با امنیت ملی تعارض دارد، نه با اخلاق عمومی و نه با عفت خصوصی و عمومی، از اینها گذشته، اصلا برای چی می زنی؟
فیلم های حامی فتنه در جشنواره فیلم فجر
از نظر من حرف زدن هیچ اشکالی ندارد. یعنی کلا نمایندگان مجلس؛ حالا نماینده واقعی هستند، نماینده زورکی هستند، نماینده راستکی هستند، نماینده دروغکی هستند کاری نداریم، همان نماینده هایی که ایشالا لیاخوف بخوردشان، وقتی گفتند فیلم های “حامی فتنه” نباید در جشنواره فیلم فجر شرکت کنند، ما خیلی نگران شدیم. اگر بنا باشد فیلم خوب در ایران تولید نشود، کارگردان خوب فیلم نسازد، بازیگر درست و حسابی در فیلم بازی نکند، فیلمنامه خوب نباشد، طراحی صحنه قشنگ نباشد، اصلا برای چی جشنواره برگزار کنیم؟ و اگر بناست فیلم خوب بسازیم طبیعی است که می شود “حامی فتنه” الحمدالله و المنه جشنواره برگزار شد، فیلم های حامی فتنه از جمله فیلم “پنجاه قدم آخر” کیومرث پوراحمد و “عصبانی نیستم” رضا درمیشیان نمایش داده شد. البته پاسخ ایوبی به نمایندگان مجلس خیلی خوب بود که “اصلا نگران نباشید، نمی گذاریم سینما قربانی سیاست شود.” دستت درد نکند. کیومرث پوراحمد که از همان اول طرفدار خاتمی در دوم خرداد بود و از همان دوم طرفدار موسوی در جنبش سبز بود و از همین سوم هم طرفدار روحانی در خرداد ۱۳۹۲ بود، از چندصدا شدن جشنواره فیلم فجر تشکر کرد و گفت “روحانی مچکریم”
به دنبال امام زمان
همین است که من معتقدم بالاخره راه حل داخلی باید مشکلات کشور را حل کند. مثلا همین راهی که آقای علم الهدی گفته، ایشان فرموده “باید دنبال امام زمان راه بیافتیم.” من با این حرف شدیدا موافقم، حتی پیشنهاد می کنم که حالا که علم الهدی می خواهد دنبال امام زمان راه بیافتد، جنتی و مصباح و احمد خاتمی و محسنی اژه ای و طائب و صدیقی و کل ائمه جمعه و علما را هم ببرد با خودش دنبال امام زمان، مطمئنم خوش می گذرد. البته به ما. آنها که می روند دنبال امام زمان و غیب می شوند، ما هم می مانیم تنها مطمئنا به ما حسابی خوش می گذرد.