برای رنجهای کبودوند، تاجیک و نرگس محمدی
1ـ پنداری که کهکشان را بر دوش اینان نهادهاند. رسالت هدایت تمامی آدمیان در تمامی زمانها و مکانها را به آنان ارزانی داشتهاند. آنچه میاندیشند، میگویند و مینویسند، مخاطبانی جهانی دارد. عناصر، دقایق و ثقل گفتمان آنان، در بستر هر گفتمان دیگری قابلیت تکرارپذیری و حکشوندگی دارد. پیام رهاییشان، مرز و بوم نمیشناسد، شعار حزبیشان تمامی زحمتکشان جهان، تمامی مسلمانان جهان و یا تمامی جهانیان را در زیر بیرق خود به متحد شدن، فرا میخواند. مانیفست شان دستورالعمل مقدس تمامی احزاب و سازمانهای سیاسی ـ اجتماعی است. ارزشهایشان زمان و مکان را در مینوردد و سایه سنگین خود را بر جن و انس میگستراند. همه چیز را به قرائت خود تقلیل داده، لکن قرائت خود را به گسترهای همگانی ترفیع میدهند.
چون کل نگر هستند، تمامیتنگر نیز هستند، و چون تمامیتنگر هستند دگرساز، شبیه ساز و طرد کنندهاند. تنها یک قاعده بازی میشناسند و خود را تنها بازیگر در شهر معرفی میکنند. با برگهای اندکی که در دست دارند، مایلند که پیروز هر بازی باشند و وقتی وارد گود (جامعه جهانی) می شوند، مرشد زنگ را به صدا در آورده و همه به احترام آنان برخاسته، صلوات ختم کنند و بر صدر مجلس بشنانندشان. روایت آنان فرا روایت است. مقام آنان شان خدایی دارد و دیگران را در این وادی جز با هویت باختن و همگون و همراه شدن، راهی نیست.
واژه تک در نزد اینان بسیار دلربا و دلنشین مینماید. تک بودن در همه چیز، نوح و آفتاب گونه بودن، تنها آنها را سزاست، دیگران را اهلیت گفتن نیست و صرفاً اهلیت شنودن رواست:
این رسولان ضمیر رازگو/ مستمع خواهند اسرافیل خودم
مزن تا بشنوی از دم زنان/ آنچه ناید در کلام و در میان
دم مزن تا دم زند بحر تو روح / آشنا بگذارد در کشتی نوح
دم مزن تا بشنوی از آفتاب / آنچه ناید در خطاب و در کتاب
تک و بی همتا بودن، آنان را خدایی میکند و خدایی شدن آنان را اربابان زمین و زمینیان قرار میدهد. تردیدی ندارند که صدای آنان گویاترین، بلندترین و رساترین صداهاست. از آنجا که گفتارشان در قالب هیچ صدایی نمیگنجد، تلاش میکنند صداهای دیگر را به قالب خود درآورند. فرق نمیکند، چه کلام باریعتالی و پیام آورش باشد، چه نخبگان جامعه و….
2ـ قدرت غیر پاسخگو در صدد محو آراء و افکار دگراندیشان از طریق زندانی کردن آنهاست ولی با این اقدام آن افکار به سرعت بسط و گسترش مییابد و تمامت خواهان ناگزیرند صدها هزار تن از شهروندان را بازداشت کنند و یا اینکه آزادی بیان و طرح عقاید دگراندیشانه را به رسمیت شناسند، امروز فرزندان محمد صدیق کبودوند، کیوان صمیمی، عیسی سحرخیز، نرگس محمدی و… سر بلند و سرافراز با صدای بلند در همه جا بانگ می زنند که پدران و مادرانشان به دلیل دفاع از حقوق مردم در زندان هستند. اما آیا فرزندان در بند کنندگان نیز می توانند با افتخار از اقدام پدرانشان یاد کنند؟
براستی کدام منطق و استدلال خشونت را لطیف و پذیرفتنی میکند؟ هیچ توجیهی برای لطیف نشان دادن خشونت نیست. از نظر عقلی نمیتوان و از نظر اخلاقی نباید از خشونت، زور، اجبار و تحمیل برای گسترش یک ایده و عقیده استفاده کرد.
نظام پیچیده خلقت به رسمیت شناختن تنوع و تکثر را ناگزیر کرده است.
تاریخ بشریت نشان داده است که آدمیان یک دست شدنی نیستند و حضرت باری مجوزی برای یک دست کردن آنها در اختیار فرد، گروه و یا طبقهای قرار نداده است.
فرزندان دوقلوی نرگس محمدی چشم به راه مادرشاناند، بیتابند و از پدرشان (تقی رحمانی) که خود نیز جوانی را در زندان گذراند مدام می پرسند؛ مامان نرگس کی میآد؟
کجا رفته؟ چرا بردنش؟ و اینها سوالاتی است که علی و کیانا میپرسند؟ آیا کسی هست به سوال آنان پاسخی دهد؟
فرزندان کبودوند 4 سال است پدر را در پشت میلههای اوین میبینند، تونیا، پژمان و پویا در این 4 سال مدام دست به دعا برداشته و آزادی پدر را از خدا طلب مینمایند!
مادر و خواهر عبدالرضا تاجیک بیصبرانه منتظرند تا بدانند به کدامین گناه در طول یک سال گذشته عبدالرضا سه بار به بند افتاده؟ آیا گناه او چیزی جز نوشتن و انتقاد دلسوزانه بود؟ هیچ مقامی مجاز نیست به جای مردم دربارهی سرنوشت و آیندهی آنها تصمیم بگیرد. حکومت مشروع حکومتی است که با رفع موانع امکان انتخاب راه ها و سبکهای گوناگون زندگی را برای شهروندان مهیا سازد، به دنبال بهانه نیست تا زبانها را بدوزد و اهل فکر را به بند کشد بلکه از آزادی، حقوق، تنوع و تکثر دفاع میکند. یک نظام باید راههای نقد را هموار کند و بداند که تحویل نقد به تبلیغ علیه نظام شاید منتقدان را خاموش سازد اما مشکلات را برطرف نخواهد کرد.
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مُهر به عالم سمر شود
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود
سخنگوی سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان