تحریم کنیم یا جلوی جنگ را بگیریم؟

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

به نظر شما اگر انتخابات سال 1384 که در آن احمدی نژاد انتخاب شد، تحریم نشده بود و یکی از ‏دو نفر بعدی یعنی هاشمی رفسنجانی یا کروبی رئیس جمهور شده بودند، احتمال جنگ وجود ‏داشت؟ حالت اول: بله، چون بوش جنگ را تحمیل کرد و احمدی نژاد تمام تلاشش را کرده است ‏که جلوی جنگ را بگیرد. حالت دوم: نه، چون احمدی نژاد با رفتار ماجراجویانه اش کاری کرد ‏که خطر جنگ پیش آمد. اگر شما، معتقد به گزینه اول باشید، احتمالا مشکل خاصی در بینایی یا ‏توانایی ادراک شما وجود دارد و پس از طی درمان باید با شما حرف زد، اما اگر معتقد به گزینه ‏دوم باشید، پس قبول کرده اید که تحریم انتخابات در سال 1384 کار غلطی بوده است. حالت سوم: ‏تحریم انتخابات فقط باعث شد 49 درصد مردم در انتخابات شرکت نکنند، در حالی که در مرحله ‏اول احمدی نژاد با اختلاف 500هزار نفر، یعنی 1 درصد کل واجدین شرایط به مرحله دوم آمد، ‏پس در هر حال حکومت احمدی نژاد را رئیس جمهور می کرد.( اگر به حالت سوم معتقدید، پس ‏نمی توانید مخالف جنگ باشید، چون فقط کسی می تواند مخالف جنگ باشد که عقلش کار کند و ‏توانایی درک چیزهایی مثل « آتش خطرناک است» و « اگر بمیریم دیگر زنده نیستیم» و این جور ‏چیزها را ندارید.) در این سه حالت ما با دو گروه مواجهیم که توانایی درک شرایط خودشان را ‏ندارند و یک گروه که می دانند مجموعه نیروهای سیاسی در انتخابات نهمین رئیس جمهور ‏کارهای بهتری می توانستند بکنند که نکردند. ولی این موارد اصلا مهم نیست، چون به موضوع ‏امروز ما هیچ ربطی ندارد. فرض کنید اصلا این نوشته را نخواندید.‏

تحریم کنندگان! علیه جنگ بپاخیزید! ‏

جیمی کارتر، رئیس جمهور اسبق آمریکا گفت: « حمله به ایران اشتباهی هولناک است.»، بوکانان ‏نیز اعلام کرد: « کابینه بوش می خواهد به ایران حمله کند، متاسفیم.» برخی از آگاهان از نقشه ‏گروه دیک چینی برای حمله به ایران اعلام کردند: « نئوکان ها قصد دارند با حمله نظامی به نطنز ‏برای کشاندن ایران به جنگ بکوشند.» آمریکا هم سپاه پاسداران را یک گروه تروریست اعلام ‏کرد. البته الهام امین زاده، یکی از نوابغ تاریخ و نبردهای نظامی بزرگ و نماینده مجلس اعلام ‏کرد: « تهاجم آمریکا به سپاه بی نتیجه است. این اقدامات تجربه های تکراری آمریکا در 27 سال ‏گذشته است که فکر نمی کنم چندان صدمه ای به ما بزند.» آگاهان مدتی به این جمله فکر کردند و ‏نتیجه گرفتند که اگر بنا باشد همه مسوولان حکومتی تا این حد خونسرد باشند، پس قطعا تا وقتی ‏جنگ رخ بدهد، یا حتی تا مدتی پس از آن کسی متوجه موضوع نخواهد شد. وزیر دفاع نیز طی ‏یک اظهار نظر شگفت انگیز نکته مهمی را اعلام کرد که تا کنون هیچ کس متوجه آن نشده بود. ‏وزیر دفاع گفت: « موشک های ایرانی هیچ کشوری را تهدید نمی کند، مگر متجاوزین و کسانی ‏که شرکای آنها باشند.» به عبارت دیگر، ایران با یک جوانمردی بزرگ و یک گذشت بی نظیر ‏قصد دارد فقط موشک های خود را به جاهایی شلیک کند که دشمنانش هستند و از شلیک این ‏موشک ها به کشورهای دوست و حامی خودش خودداری می کند. اعلام این نظر شگفتی دیگران ‏را برانگیخت و باعث تغییر در قیمت نفت و پائین آمدن سقف چندین کارگاه و کارخانه در ‏کشورهای مختلف جهان شد. اما مهم ترین موضوع در مورد مخالفت برخی شخصیت های ایرانی ‏با جنگ بود. اکبر گنجی، نویسنده صاحب نام ایرانی که انتخابات نهمین رئیس جمهور را تحریم ‏کرده بود که در نتیجه احمدی نژاد رئیس جمهور شد، اعلام کرد: « ما با هر گونه دخالت نظامی ‏آمریکا در ایران مخالفیم.» همچنین ناصر زرافشان، نیز که انتخابات 1384 را تحریم کرده بود و ‏در نتیجه این تحریم احمدی نژاد رئیس جمهور شد، اعلام کرد: « امروز هیچ چیز به اندازه جنگ ‏اهمیت ندارد.» علی کشتگر نیز که انتخابات 1384 را تحریم کرده و دو روز قبل از انتخابات از ‏مردم خواسته بود به هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد رای ندهند، تا احتمالا نلسون ماندلا رئیس ‏جمهور شود، در یک مقاله بسیار بموقع و هشدار دهنده گفت: « حمله نظامی خطرناک تر از ‏جمهوری اسلامی و بمب اتمی است.» از سوی دیگر دکتر مهرداد درویش پور که علاوه بر تحریم ‏انتخابات 1384 کسانی را که خطر احمدی نژاد را قبل از انتخابات هشدار می دادند، دشمن اعلام ‏کرد گفته است: « جلوگیری از خطر حمله نظامی به ایران وظیفه مبرم سیاسی است.» و در پایان، ‏شیرین عبادی که انتخابات 1384 را تحریم کرده و گفته بود هاشمی و احمدی نژاد و خاتمی با هم ‏فرقی ندارند، و در حال حاضر برای سفری به پاریس رفته است، خطاب به سارکوزی گفت: « به ‏ایران حمله نکنید، چون به نفع حکومت است…. به جای جنگ و تحریم اقتصادی ایران را تحریم ‏سیاسی کنید.» اما مهم ترین نظر منطقی و دقیق که احتمالا جلوی جنگ را خواهد گرفت، توسط ‏محمود احمدی نژاد، معروف به « فتنه چکمه پوش» بیان شد. وی گفت: « بیانیه های شورای ‏امنیت یک مشت کاغذ اند و اعتبار ندارد.» آگاهان توضیح دادند که بسیاری چیزها از نظر یک ‏موجودی که خواندن و نوشتن نمی داند و قراردادهای انسانی یا مفاهیم انسانی را متوجه نمی شود ‏نیز یک مشت کاغذ هستند، ولی اعتبار دارند، از جمله: تمام کتاب های با ارزش جهان، قوانین ‏اساسی کشورها، قرآن، انجیل، تورات، احیانا از میان کاغذ ها فقط پول را به رسمیت می شناسند. ‏فقط لازم است شما وارد مرحله پس از انسان اولیه نشده باشید، وگرنه همه این چیزها یک مشت ‏کاغذ است. ‏

انتخابات یا جنگ؟ کدام یک زودتر می رسد؟ ‏

انتخابات تا چهارماه دیگر، اگر جنگ اتفاق نیافتاد، برگزار می شود. نکته مهم این که ظاهرا ‏برخلاف نتیجه ای که همه معتقدند در انتخابات به دست خواهد آمد، یعنی انتخاب نیروهای معتدل ‏توسط مردم، به جای نیروهای تندروی این وری و آن وری، فقط تندروهای این وری و آن وری ‏می خواهند نامزد انتخابات شوند. هاشمی رفسنجانی که در انتخابات شرکت نمی کند. شجاع ‏پوریان هم گفته است: « خاتمی آمادگی حضور در انتخابات مجلس را ندارد.» شیخ محمد یزدی هم ‏از طرف جامعه مندرسین حوزه علمیه قم، گفت، در انتخابات شرکت نمی کنیم. باهنر نیز با این ‏گفته خود به قلب میلیونها ایرانی آتش زد و گفت: « نه کاندیدای مجلس می شوم، نه ریاست ‏جمهوری.» اما همین باهنر به زور اعلام کرد: « لاریجانی باید وارد مجلس شود.» آقای دکتر ‏جواد لاریجانی هم در نهایت دیپلماسی عمومی اعلام کرد: « سلایق را در بررسی صلاحیت ها ‏محدود کنیم.» اما شورای نگهبان به دلیل ثقل سامعه و برخی چیزهای سنگین دیگر این جمله را ‏نشنید. الهه کولایی که سعی می کرد کاملا امیدوار به نظر برسد، گفت: « سعی می کنیم درباره ‏نتایج انتخابات مجلس خوشبین باشیم.» اما رضا خاتمی کمی پرروبازی ضروری درآورد و گفت: ‏‏« رد صلاحیت ها مهم نیست، انتخابات رقابتی باشد.» مرتضی حاجی نیز که مطابق معمول سه ‏ماه قبل از انتخابات تازه یادش افتاده است که تبلیغات انتخاباتی رسانه می خواهد، گفت: « عمده ‏ترین مشکل اصلاح طلبان محرومیت دسترسی به رسانه های فراگیر است.» اما از طرف دیگر ‏تابوت ها به صدا درآمد و زنگی از این میان برخاست و بادامچیان در حالی که از ته چاه آواز در ‏می داد، معلوم نیست به چه دلیل گفت: « روز به روز اعتماد جامعه نسبت به تشکل ما بیشتر می ‏شود.» وی که در 50 سال گذشته دقیقا 3.5 درصد پیش بینی هایش اتفاق افتاده است، گفت: ‏‏«اصلاح طلبان در نهایت سقوط می کنند.» آگاهان توضیح دادند: در نهایت همه ما می میریم. در ‏ضمن اصلاح طلبان دو سال پیش سقوط کردند، گیرم به دست دیگران اما شما به حساب خودتان ‏گذاردید. حالا نوبت سقوط شماست که انشاله دیگران به حساب خودشان بگذارند.‏

دانشجوی کلمبیایی در کافه کتابی که نبود

فکر می کنید وقتی احمدی نژاد جلوی دوربین هایی که برای پانصد میلیون بیننده تصویر پخش می ‏کرد، اعلام کرد که «ایران آزادی ترین کشور جهان است» منظورش چه چیزی بود؟ و اصولا ‏چطور به ذهنش رسید که چنین گلواژه ای را از خویش صادر کند؟ در همین راستای گلواژه، دو ‏روز قبل، شش کتابفروشی، شامل نشر ثالث و چشمه و چند ناشر دیگر که « کافه کتاب» داشتند، ‏توقیف شدند. فرض کنید که یکی از دانشجویان کلمبیایی که به دعوت احمدی نژاد قرار است به ‏ایران بیاید، این خبر را بشنود.‏

کلمبیایی می پرسد: کتابفروشی توقیف شده؟ ‏

کتابفروش: نه، کافه کتاب توقیف شده، ولی بعدا برای تنبیه بیشتر یک ماه بعد از بستن کافه کتاب، ‏کتابفروشی هم توقیف شد.‏

کلمبیایی: در کافه کتاب چکار می کردند که توقیف شان کردند؟

کتابفروش: قهوه می خوردند و کتاب می خواندند و با هم حرف می زدند.‏

کلمبیایی: مگر در ایران نوشیدن قهوه و چای ممنوع است؟‏

کتابفروش: نه، ما صدها کافه تریا و قهوه خانه در ایران داریم.‏

کلمبیایی: آهان، فهمیدم، پس کتابفروشی ممنوع است؟

کتابفروش: نه، ما در همین تهران صدها کتابفروشی داریم که دارند کار می کنند؟

کلمبیایی: آهان، پس در کشور شما حرف زدن ممنوع است؟

کتابفروش: نه، در کشور ما همه در حال حرف زدن هستند، ممنوع نیست.‏

کلمبیایی: چقدر من احمق هستم، حالا فهمیدم، حتما در کشور شما خوردن قهوه در هنگام خواندن ‏کتاب ممنوع است؟

کتابفروش: نه، آن هم ممنوع نیست، خیلی ها وقتی به کافه تریا می روند، کتاب هم می خوانند.‏

کلمبیایی: این را دیگر ندیده بودم، حتما در کشور شما حرف زدن در هنگام قهوه خوردن ممنوع ‏است؟

کتابفروش: نه، اتفاقا در کشور ما معمولا آدمها وقتی قهوه می خورند که می خواهند با هم حرف ‏بزنند.‏

کلمبیایی: خب، پس در کشور شما موقع کتاب خواندن نباید حرف زد، مثل خیلی کتابخانه های دنیا، ‏ولی در جاهای دیگر اگر حرف بزنید، به شما می گویند ساکت باشید، کتابخانه را توقیف نمی کنند.‏

کتابفروش( در حال عجز): نه، اصولا کسی که به کتابفروشی می آید کتاب نمی خواند، معمولا ‏حرف می زند.‏

کلمبیایی: پس چی ممنوع است؟

کتابفروش: ببین، در کشور ما اگر بعضی از آدمها در بعضی کتابفروشی ها بنشینند، در آنجا قهوه ‏بخورند و بعضی حرف ها را بزنند، کافه کتاب را توقیف می کنند.‏

کلمبیایی: این کافه کتاب ها را چه کسی درست کرده است؟

کتابفروش: چند کتابفروش درست کردند، ولی وقتی می خواستند درست کنند، وزیر فرهنگ آن ‏زمان هم از آنها حمایت کرد.‏

کلمبیایی: خب، پس چرا همان وزیر فرهنگ وقتی کافه کتاب ها را توقیف کردند جلوی آنها را ‏نگرفت؟

کتابفروش: چون وزیر فرهنگ آن زمان ما الآن در لندن است و خودش هم ممنوع است.‏

کلمبیایی: چرا؟ حتما دزدی کرده بود؟

کتابفروش: بر عکس، اتفاقا بخاطر اینکه رمان نویس شده بود.‏

کلمبیایی: خوب، چرا روزنامه نگاران در مورد کسانی که کافه کتاب ها را توقیف کرده چیزی ‏نمی نویسند؟

کتابفروش: اتفاقا کسی که کافه کتاب ها را توقیف کرده، وزیر فرهنگ است که قبلا روزنامه ‏نویس بود. ‏

کلمبیایی: پس اگر شما کافه ها را تعطیل کنید، می توانید کتابفروشی تان را داشته باشید؟

کتابفروش: نه، چون ما آنها را هم تعطیل کردیم، ولی باز هم کتابفروشی ما را توقیف کردند.‏

پس از این توضیحات بود که جوان دانشجوی کلمبیایی دچار حالت عجیبی شد، سرش گیج رفت و ‏بیهوش شد. وی پس از دو روز به هوش آمد و از ادامه تحقیق در ایران منصرف شد و به آمریکا ‏برگشت.‏

آزادی اندیشه، توقیف باید گردد

بالاخره دولت راهی برای اثبات این نظر که در ایران آزادی کامل وجود دارد، پیدا کرد. نشر ثالث ‏به همزاه پنج کتاب فروشی دیگر در تهران پلمب شد. داوود هرمیداس باوند، یکی از منطقی ترین ‏موجودات روی کره زمین که اصولا فرض ممنوعیت در مورد او چیزی نزدیک به محال است، ‏ممنوع الخروج شد و خاتمی گفت: « باز شدن فضای کشور از افتخارات دوران ریاست جمهوری ‏من است.» اما زیبا ترین جلوه آزادی اندیشه در اتفاقی بود که در دانشگاه آزاد شهر ری رخ داد. ‏در این دانشگاه قرار بود، یکی از اعضای نهضت آزادی سخنرانی کند که با سخنرانی او مخالفت ‏شد، بعد قرار شد دانشجویان از یکی از اعضای مشارکت دعوت به سخنرانی کنند، که با مخالفت ‏مدیریت دانشگاه به دلیل تندروی سخنران مخالفت شد. بعدا قرار بود یکی از منتقدان دولت که ‏نماینده مجلس است، در این دانشگاه سخنرانی کند که به دلیل گم شدن کلید سالن سخنرانی با این ‏برنامه مخالفت شد. پس از پیدا شدن کلید سالن، دانشجویان پذیرفتند که حالا که هیچ کدام از ‏مخالفان نمی توانند در آن سالن سخنرانی کنند، پس لااقل رئیس پلیس سخنرانی کند. مراسم ‏سخنرانی سردار رادان در دانشگاه آزاد شهر ری برگزار شد، در این مراسم سردار رادان از ‏دانشجویان خواست هر سووالی دارند از وی بپرسند، تعدادی از دانشجویان هم سووالاتی را روی ‏کاغذ نوشتند و می خواستند از وی بپرسند، اما مسوول پرسیدن سووالات از پرسیدن آن سووالات ‏خودداری کرد. دانشجویان مذکور تصمیم گرفتند که برای اعتراض از سالن بیرون بروند، اما ‏مسوولان برگزاری سخنرانی اعلام کردند که براساس آخرین تصمیمات پلیس، خروج دسته جمعی ‏از سالن سخنرانی ممنوع است و دانشجویان باید تا آخرین لحظه در مراسم حضور داشته باشند. ‏

بودجه پنجاه صفحه ای ‏

معاون معاون برنامه ریزی رئیس جمهورکه جزو معدود مشاغلی است که هنوز الهام، سخنگوی ‏دولت و دارای پنج شغل و یک همسر آن را اشغال نکرده است، گفت که « حجم بودجه 1000 ‏صفحه ای سال های گذشته امسال به 50 صفحه کاهش یافت.» کارشناسان در مورد دلایل کاهش ‏حجم بودجه موارد زیر را قابل توجه دانستند:‏

‏1) مهم ترین دلیل دولت برای خلاصه کردن بودجه، صرفه جویی در مصرف کاغذ است، یعنی ‏اگر به جای یک بودجه 1000 صفحه ای، که حداقل 5 دلار فقط هزینه کاغد یک نسخه آن می ‏شود، و احتمالا 500 نسخه آن چاپ خواهد شد، با کم کردن حجم آن در سال آینده حداقل 2500 ‏دلار در مصرف کاغذ بودجه صرفه جویی شود، میزان اتلاف بودجه از 60میلیارد دلار در سال ‏به 59.999.997.500 دلار خواهد رسید، که این اولین موفقیت بزرگ اقتصادی دولت پس از سه ‏سال است.‏

‏2) در ادامه این صرفه جویی دولت به وزارت ارشاد پیشنهاد داد آثاری مانند رمان ده جلدی ‏کلیدر( محمود دولت آبادی) خلاصه شده در سی صفحه، شاهنامه فردوسی در 20 صفحه به ‏صورت خلاصه داستان و با حذف جزئیات بی دلیل، لغت نامه دهخدای بیست جلدی بصورت ‏خلاصه شده در قطع جیبی و در حد مورد نیاز رئیس جمهور و دولت در 200 صفحه منتشر شود ‏تا از محل صرفه جویی آن مردم کشور بتوانند کاغذ بخرند و برای رئیس جمهور نامه بنویسند تا ‏مشکلات کشور حل شود.‏

‏3) با توجه به اینکه مجلس هفتم که باید در راس امور می بود، در ته امور است و این مجلس که ‏در ته امور است، در این شش ماه آینده خودش هم به ته امورش رسیده است، و این مجلس که می ‏بایست در جریان همه تصمیمات بین المللی باشد، ولی نه در جریان اجلاس خزر بود و نه در ‏جریان تغییر لاریجانی بود، اصولا چنین مجلسی وقت نمی کند، در شرایطی که نمایندگان در فکر ‏پیدا کردن خانه برای بازگشت به شهرستان هستند، 1000 صفحه را بخوانند و اگر هم بخوانند، ‏برای اینکه دولت برای آنها مشکل ایجاد نکند، نظری نمی دهند و اگر نظری بخواهند بدهند، وفت ‏نمی شود و اگر وقت هم بشود و نظر هم بدهند، وقتی دولت قانون صریح ریاست شورای امنیت ‏ملی را رعایت نمی کند، طبیعی است که نظر نمایندگان را هم رعایت نمی کند، به همین دلیل چه ‏فرقی می کند که 1000 صفحه باشد یا 50 صفحه.‏

‏4) مجلس جدید در اسفند ماه انتخاب می شود، و نمایندگان هم تا بهمن دست شان زیر سنگ ‏وزارت کشور است، پس بهتر است در یکی دو ماه بودجه را جواب بدهند، و چون بررسی 1000 ‏صفحه خودش کلی وقت می گیرد، بهتر است بودجه خلاصه شده ارائه شود.‏

‏5) یکی از فواید خلاصه کردن بودجه، کاهش انحراف دولت از بودجه است، چون در هر حال ‏دولت که قصد ندارد بودجه را رعایت کند، به همین دلیل اگر 1000 صفحه را زیر پا بگذارد، ‏میزان انحراف دولت 20 برابر بیش از زمانی است که 50 صفحه را زیر پا بگذارد، پس خلاصه ‏بودجه در 50 صفحه باعث می شود، دولت 19 برابر کمتر خلاف کند. ‏

‏6) پارسال بودجه در هزار صفحه و توسط سه چهار نفر و زیر نظر برادر میلیاردر محصولی ‏نوشته شد، امسال بودجه در 50 صفحه و احتمالا توسط معاون معاون رئیس جمهور نوشته شد، ‏احتمالا سال آینده بودجه در 3 صفحه توسط دختر رئیس جمهور نوشته می شود، در سال 1388 ‏هم به امید خدا به جای نوشتن بودجه کیسه های پول را با کامیون به مجلس می آورند و شخص ‏رئیس جمهور یکی یکی کیسه های پول را به وزرا تحویل داده و کل برنامه در سه ساعت به پایان ‏می رسد، تا جهانیان بدانند که جمهوری اسلامی چگونه می تواند مدیریت جهان را در دست ‏بگیرد.‏

‏7) معاون معاون برنامه ریزی رئیس جمهور که بودجه 50 صفحه ای را آماده کرده است، اعلام ‏کرد که در نوشتن این بودجه پس از سی سال ساختارشکنی شده است، یعنی دقیقا در سال 1387 ‏بودجه بر همان اساس نوشته می شود که در سال 1357 نوشته می شد و احتمالا نتیجه اش هم به ‏همان نتیجه می رسد که در سال 1357 رسید. ‏