به نظر شما اگر انتخابات سال 1384 که در آن احمدی نژاد انتخاب شد، تحریم نشده بود و یکی از دو نفر بعدی یعنی هاشمی رفسنجانی یا کروبی رئیس جمهور شده بودند، احتمال جنگ وجود داشت؟ حالت اول: بله، چون بوش جنگ را تحمیل کرد و احمدی نژاد تمام تلاشش را کرده است که جلوی جنگ را بگیرد. حالت دوم: نه، چون احمدی نژاد با رفتار ماجراجویانه اش کاری کرد که خطر جنگ پیش آمد. اگر شما، معتقد به گزینه اول باشید، احتمالا مشکل خاصی در بینایی یا توانایی ادراک شما وجود دارد و پس از طی درمان باید با شما حرف زد، اما اگر معتقد به گزینه دوم باشید، پس قبول کرده اید که تحریم انتخابات در سال 1384 کار غلطی بوده است. حالت سوم: تحریم انتخابات فقط باعث شد 49 درصد مردم در انتخابات شرکت نکنند، در حالی که در مرحله اول احمدی نژاد با اختلاف 500هزار نفر، یعنی 1 درصد کل واجدین شرایط به مرحله دوم آمد، پس در هر حال حکومت احمدی نژاد را رئیس جمهور می کرد.( اگر به حالت سوم معتقدید، پس نمی توانید مخالف جنگ باشید، چون فقط کسی می تواند مخالف جنگ باشد که عقلش کار کند و توانایی درک چیزهایی مثل « آتش خطرناک است» و « اگر بمیریم دیگر زنده نیستیم» و این جور چیزها را ندارید.) در این سه حالت ما با دو گروه مواجهیم که توانایی درک شرایط خودشان را ندارند و یک گروه که می دانند مجموعه نیروهای سیاسی در انتخابات نهمین رئیس جمهور کارهای بهتری می توانستند بکنند که نکردند. ولی این موارد اصلا مهم نیست، چون به موضوع امروز ما هیچ ربطی ندارد. فرض کنید اصلا این نوشته را نخواندید.
تحریم کنندگان! علیه جنگ بپاخیزید!
جیمی کارتر، رئیس جمهور اسبق آمریکا گفت: « حمله به ایران اشتباهی هولناک است.»، بوکانان نیز اعلام کرد: « کابینه بوش می خواهد به ایران حمله کند، متاسفیم.» برخی از آگاهان از نقشه گروه دیک چینی برای حمله به ایران اعلام کردند: « نئوکان ها قصد دارند با حمله نظامی به نطنز برای کشاندن ایران به جنگ بکوشند.» آمریکا هم سپاه پاسداران را یک گروه تروریست اعلام کرد. البته الهام امین زاده، یکی از نوابغ تاریخ و نبردهای نظامی بزرگ و نماینده مجلس اعلام کرد: « تهاجم آمریکا به سپاه بی نتیجه است. این اقدامات تجربه های تکراری آمریکا در 27 سال گذشته است که فکر نمی کنم چندان صدمه ای به ما بزند.» آگاهان مدتی به این جمله فکر کردند و نتیجه گرفتند که اگر بنا باشد همه مسوولان حکومتی تا این حد خونسرد باشند، پس قطعا تا وقتی جنگ رخ بدهد، یا حتی تا مدتی پس از آن کسی متوجه موضوع نخواهد شد. وزیر دفاع نیز طی یک اظهار نظر شگفت انگیز نکته مهمی را اعلام کرد که تا کنون هیچ کس متوجه آن نشده بود. وزیر دفاع گفت: « موشک های ایرانی هیچ کشوری را تهدید نمی کند، مگر متجاوزین و کسانی که شرکای آنها باشند.» به عبارت دیگر، ایران با یک جوانمردی بزرگ و یک گذشت بی نظیر قصد دارد فقط موشک های خود را به جاهایی شلیک کند که دشمنانش هستند و از شلیک این موشک ها به کشورهای دوست و حامی خودش خودداری می کند. اعلام این نظر شگفتی دیگران را برانگیخت و باعث تغییر در قیمت نفت و پائین آمدن سقف چندین کارگاه و کارخانه در کشورهای مختلف جهان شد. اما مهم ترین موضوع در مورد مخالفت برخی شخصیت های ایرانی با جنگ بود. اکبر گنجی، نویسنده صاحب نام ایرانی که انتخابات نهمین رئیس جمهور را تحریم کرده بود که در نتیجه احمدی نژاد رئیس جمهور شد، اعلام کرد: « ما با هر گونه دخالت نظامی آمریکا در ایران مخالفیم.» همچنین ناصر زرافشان، نیز که انتخابات 1384 را تحریم کرده بود و در نتیجه این تحریم احمدی نژاد رئیس جمهور شد، اعلام کرد: « امروز هیچ چیز به اندازه جنگ اهمیت ندارد.» علی کشتگر نیز که انتخابات 1384 را تحریم کرده و دو روز قبل از انتخابات از مردم خواسته بود به هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد رای ندهند، تا احتمالا نلسون ماندلا رئیس جمهور شود، در یک مقاله بسیار بموقع و هشدار دهنده گفت: « حمله نظامی خطرناک تر از جمهوری اسلامی و بمب اتمی است.» از سوی دیگر دکتر مهرداد درویش پور که علاوه بر تحریم انتخابات 1384 کسانی را که خطر احمدی نژاد را قبل از انتخابات هشدار می دادند، دشمن اعلام کرد گفته است: « جلوگیری از خطر حمله نظامی به ایران وظیفه مبرم سیاسی است.» و در پایان، شیرین عبادی که انتخابات 1384 را تحریم کرده و گفته بود هاشمی و احمدی نژاد و خاتمی با هم فرقی ندارند، و در حال حاضر برای سفری به پاریس رفته است، خطاب به سارکوزی گفت: « به ایران حمله نکنید، چون به نفع حکومت است…. به جای جنگ و تحریم اقتصادی ایران را تحریم سیاسی کنید.» اما مهم ترین نظر منطقی و دقیق که احتمالا جلوی جنگ را خواهد گرفت، توسط محمود احمدی نژاد، معروف به « فتنه چکمه پوش» بیان شد. وی گفت: « بیانیه های شورای امنیت یک مشت کاغذ اند و اعتبار ندارد.» آگاهان توضیح دادند که بسیاری چیزها از نظر یک موجودی که خواندن و نوشتن نمی داند و قراردادهای انسانی یا مفاهیم انسانی را متوجه نمی شود نیز یک مشت کاغذ هستند، ولی اعتبار دارند، از جمله: تمام کتاب های با ارزش جهان، قوانین اساسی کشورها، قرآن، انجیل، تورات، احیانا از میان کاغذ ها فقط پول را به رسمیت می شناسند. فقط لازم است شما وارد مرحله پس از انسان اولیه نشده باشید، وگرنه همه این چیزها یک مشت کاغذ است.
انتخابات یا جنگ؟ کدام یک زودتر می رسد؟
انتخابات تا چهارماه دیگر، اگر جنگ اتفاق نیافتاد، برگزار می شود. نکته مهم این که ظاهرا برخلاف نتیجه ای که همه معتقدند در انتخابات به دست خواهد آمد، یعنی انتخاب نیروهای معتدل توسط مردم، به جای نیروهای تندروی این وری و آن وری، فقط تندروهای این وری و آن وری می خواهند نامزد انتخابات شوند. هاشمی رفسنجانی که در انتخابات شرکت نمی کند. شجاع پوریان هم گفته است: « خاتمی آمادگی حضور در انتخابات مجلس را ندارد.» شیخ محمد یزدی هم از طرف جامعه مندرسین حوزه علمیه قم، گفت، در انتخابات شرکت نمی کنیم. باهنر نیز با این گفته خود به قلب میلیونها ایرانی آتش زد و گفت: « نه کاندیدای مجلس می شوم، نه ریاست جمهوری.» اما همین باهنر به زور اعلام کرد: « لاریجانی باید وارد مجلس شود.» آقای دکتر جواد لاریجانی هم در نهایت دیپلماسی عمومی اعلام کرد: « سلایق را در بررسی صلاحیت ها محدود کنیم.» اما شورای نگهبان به دلیل ثقل سامعه و برخی چیزهای سنگین دیگر این جمله را نشنید. الهه کولایی که سعی می کرد کاملا امیدوار به نظر برسد، گفت: « سعی می کنیم درباره نتایج انتخابات مجلس خوشبین باشیم.» اما رضا خاتمی کمی پرروبازی ضروری درآورد و گفت: « رد صلاحیت ها مهم نیست، انتخابات رقابتی باشد.» مرتضی حاجی نیز که مطابق معمول سه ماه قبل از انتخابات تازه یادش افتاده است که تبلیغات انتخاباتی رسانه می خواهد، گفت: « عمده ترین مشکل اصلاح طلبان محرومیت دسترسی به رسانه های فراگیر است.» اما از طرف دیگر تابوت ها به صدا درآمد و زنگی از این میان برخاست و بادامچیان در حالی که از ته چاه آواز در می داد، معلوم نیست به چه دلیل گفت: « روز به روز اعتماد جامعه نسبت به تشکل ما بیشتر می شود.» وی که در 50 سال گذشته دقیقا 3.5 درصد پیش بینی هایش اتفاق افتاده است، گفت: «اصلاح طلبان در نهایت سقوط می کنند.» آگاهان توضیح دادند: در نهایت همه ما می میریم. در ضمن اصلاح طلبان دو سال پیش سقوط کردند، گیرم به دست دیگران اما شما به حساب خودتان گذاردید. حالا نوبت سقوط شماست که انشاله دیگران به حساب خودشان بگذارند.
دانشجوی کلمبیایی در کافه کتابی که نبود
فکر می کنید وقتی احمدی نژاد جلوی دوربین هایی که برای پانصد میلیون بیننده تصویر پخش می کرد، اعلام کرد که «ایران آزادی ترین کشور جهان است» منظورش چه چیزی بود؟ و اصولا چطور به ذهنش رسید که چنین گلواژه ای را از خویش صادر کند؟ در همین راستای گلواژه، دو روز قبل، شش کتابفروشی، شامل نشر ثالث و چشمه و چند ناشر دیگر که « کافه کتاب» داشتند، توقیف شدند. فرض کنید که یکی از دانشجویان کلمبیایی که به دعوت احمدی نژاد قرار است به ایران بیاید، این خبر را بشنود.
کلمبیایی می پرسد: کتابفروشی توقیف شده؟
کتابفروش: نه، کافه کتاب توقیف شده، ولی بعدا برای تنبیه بیشتر یک ماه بعد از بستن کافه کتاب، کتابفروشی هم توقیف شد.
کلمبیایی: در کافه کتاب چکار می کردند که توقیف شان کردند؟
کتابفروش: قهوه می خوردند و کتاب می خواندند و با هم حرف می زدند.
کلمبیایی: مگر در ایران نوشیدن قهوه و چای ممنوع است؟
کتابفروش: نه، ما صدها کافه تریا و قهوه خانه در ایران داریم.
کلمبیایی: آهان، فهمیدم، پس کتابفروشی ممنوع است؟
کتابفروش: نه، ما در همین تهران صدها کتابفروشی داریم که دارند کار می کنند؟
کلمبیایی: آهان، پس در کشور شما حرف زدن ممنوع است؟
کتابفروش: نه، در کشور ما همه در حال حرف زدن هستند، ممنوع نیست.
کلمبیایی: چقدر من احمق هستم، حالا فهمیدم، حتما در کشور شما خوردن قهوه در هنگام خواندن کتاب ممنوع است؟
کتابفروش: نه، آن هم ممنوع نیست، خیلی ها وقتی به کافه تریا می روند، کتاب هم می خوانند.
کلمبیایی: این را دیگر ندیده بودم، حتما در کشور شما حرف زدن در هنگام قهوه خوردن ممنوع است؟
کتابفروش: نه، اتفاقا در کشور ما معمولا آدمها وقتی قهوه می خورند که می خواهند با هم حرف بزنند.
کلمبیایی: خب، پس در کشور شما موقع کتاب خواندن نباید حرف زد، مثل خیلی کتابخانه های دنیا، ولی در جاهای دیگر اگر حرف بزنید، به شما می گویند ساکت باشید، کتابخانه را توقیف نمی کنند.
کتابفروش( در حال عجز): نه، اصولا کسی که به کتابفروشی می آید کتاب نمی خواند، معمولا حرف می زند.
کلمبیایی: پس چی ممنوع است؟
کتابفروش: ببین، در کشور ما اگر بعضی از آدمها در بعضی کتابفروشی ها بنشینند، در آنجا قهوه بخورند و بعضی حرف ها را بزنند، کافه کتاب را توقیف می کنند.
کلمبیایی: این کافه کتاب ها را چه کسی درست کرده است؟
کتابفروش: چند کتابفروش درست کردند، ولی وقتی می خواستند درست کنند، وزیر فرهنگ آن زمان هم از آنها حمایت کرد.
کلمبیایی: خب، پس چرا همان وزیر فرهنگ وقتی کافه کتاب ها را توقیف کردند جلوی آنها را نگرفت؟
کتابفروش: چون وزیر فرهنگ آن زمان ما الآن در لندن است و خودش هم ممنوع است.
کلمبیایی: چرا؟ حتما دزدی کرده بود؟
کتابفروش: بر عکس، اتفاقا بخاطر اینکه رمان نویس شده بود.
کلمبیایی: خوب، چرا روزنامه نگاران در مورد کسانی که کافه کتاب ها را توقیف کرده چیزی نمی نویسند؟
کتابفروش: اتفاقا کسی که کافه کتاب ها را توقیف کرده، وزیر فرهنگ است که قبلا روزنامه نویس بود.
کلمبیایی: پس اگر شما کافه ها را تعطیل کنید، می توانید کتابفروشی تان را داشته باشید؟
کتابفروش: نه، چون ما آنها را هم تعطیل کردیم، ولی باز هم کتابفروشی ما را توقیف کردند.
پس از این توضیحات بود که جوان دانشجوی کلمبیایی دچار حالت عجیبی شد، سرش گیج رفت و بیهوش شد. وی پس از دو روز به هوش آمد و از ادامه تحقیق در ایران منصرف شد و به آمریکا برگشت.
آزادی اندیشه، توقیف باید گردد
بالاخره دولت راهی برای اثبات این نظر که در ایران آزادی کامل وجود دارد، پیدا کرد. نشر ثالث به همزاه پنج کتاب فروشی دیگر در تهران پلمب شد. داوود هرمیداس باوند، یکی از منطقی ترین موجودات روی کره زمین که اصولا فرض ممنوعیت در مورد او چیزی نزدیک به محال است، ممنوع الخروج شد و خاتمی گفت: « باز شدن فضای کشور از افتخارات دوران ریاست جمهوری من است.» اما زیبا ترین جلوه آزادی اندیشه در اتفاقی بود که در دانشگاه آزاد شهر ری رخ داد. در این دانشگاه قرار بود، یکی از اعضای نهضت آزادی سخنرانی کند که با سخنرانی او مخالفت شد، بعد قرار شد دانشجویان از یکی از اعضای مشارکت دعوت به سخنرانی کنند، که با مخالفت مدیریت دانشگاه به دلیل تندروی سخنران مخالفت شد. بعدا قرار بود یکی از منتقدان دولت که نماینده مجلس است، در این دانشگاه سخنرانی کند که به دلیل گم شدن کلید سالن سخنرانی با این برنامه مخالفت شد. پس از پیدا شدن کلید سالن، دانشجویان پذیرفتند که حالا که هیچ کدام از مخالفان نمی توانند در آن سالن سخنرانی کنند، پس لااقل رئیس پلیس سخنرانی کند. مراسم سخنرانی سردار رادان در دانشگاه آزاد شهر ری برگزار شد، در این مراسم سردار رادان از دانشجویان خواست هر سووالی دارند از وی بپرسند، تعدادی از دانشجویان هم سووالاتی را روی کاغذ نوشتند و می خواستند از وی بپرسند، اما مسوول پرسیدن سووالات از پرسیدن آن سووالات خودداری کرد. دانشجویان مذکور تصمیم گرفتند که برای اعتراض از سالن بیرون بروند، اما مسوولان برگزاری سخنرانی اعلام کردند که براساس آخرین تصمیمات پلیس، خروج دسته جمعی از سالن سخنرانی ممنوع است و دانشجویان باید تا آخرین لحظه در مراسم حضور داشته باشند.
بودجه پنجاه صفحه ای
معاون معاون برنامه ریزی رئیس جمهورکه جزو معدود مشاغلی است که هنوز الهام، سخنگوی دولت و دارای پنج شغل و یک همسر آن را اشغال نکرده است، گفت که « حجم بودجه 1000 صفحه ای سال های گذشته امسال به 50 صفحه کاهش یافت.» کارشناسان در مورد دلایل کاهش حجم بودجه موارد زیر را قابل توجه دانستند:
1) مهم ترین دلیل دولت برای خلاصه کردن بودجه، صرفه جویی در مصرف کاغذ است، یعنی اگر به جای یک بودجه 1000 صفحه ای، که حداقل 5 دلار فقط هزینه کاغد یک نسخه آن می شود، و احتمالا 500 نسخه آن چاپ خواهد شد، با کم کردن حجم آن در سال آینده حداقل 2500 دلار در مصرف کاغذ بودجه صرفه جویی شود، میزان اتلاف بودجه از 60میلیارد دلار در سال به 59.999.997.500 دلار خواهد رسید، که این اولین موفقیت بزرگ اقتصادی دولت پس از سه سال است.
2) در ادامه این صرفه جویی دولت به وزارت ارشاد پیشنهاد داد آثاری مانند رمان ده جلدی کلیدر( محمود دولت آبادی) خلاصه شده در سی صفحه، شاهنامه فردوسی در 20 صفحه به صورت خلاصه داستان و با حذف جزئیات بی دلیل، لغت نامه دهخدای بیست جلدی بصورت خلاصه شده در قطع جیبی و در حد مورد نیاز رئیس جمهور و دولت در 200 صفحه منتشر شود تا از محل صرفه جویی آن مردم کشور بتوانند کاغذ بخرند و برای رئیس جمهور نامه بنویسند تا مشکلات کشور حل شود.
3) با توجه به اینکه مجلس هفتم که باید در راس امور می بود، در ته امور است و این مجلس که در ته امور است، در این شش ماه آینده خودش هم به ته امورش رسیده است، و این مجلس که می بایست در جریان همه تصمیمات بین المللی باشد، ولی نه در جریان اجلاس خزر بود و نه در جریان تغییر لاریجانی بود، اصولا چنین مجلسی وقت نمی کند، در شرایطی که نمایندگان در فکر پیدا کردن خانه برای بازگشت به شهرستان هستند، 1000 صفحه را بخوانند و اگر هم بخوانند، برای اینکه دولت برای آنها مشکل ایجاد نکند، نظری نمی دهند و اگر نظری بخواهند بدهند، وفت نمی شود و اگر وقت هم بشود و نظر هم بدهند، وقتی دولت قانون صریح ریاست شورای امنیت ملی را رعایت نمی کند، طبیعی است که نظر نمایندگان را هم رعایت نمی کند، به همین دلیل چه فرقی می کند که 1000 صفحه باشد یا 50 صفحه.
4) مجلس جدید در اسفند ماه انتخاب می شود، و نمایندگان هم تا بهمن دست شان زیر سنگ وزارت کشور است، پس بهتر است در یکی دو ماه بودجه را جواب بدهند، و چون بررسی 1000 صفحه خودش کلی وقت می گیرد، بهتر است بودجه خلاصه شده ارائه شود.
5) یکی از فواید خلاصه کردن بودجه، کاهش انحراف دولت از بودجه است، چون در هر حال دولت که قصد ندارد بودجه را رعایت کند، به همین دلیل اگر 1000 صفحه را زیر پا بگذارد، میزان انحراف دولت 20 برابر بیش از زمانی است که 50 صفحه را زیر پا بگذارد، پس خلاصه بودجه در 50 صفحه باعث می شود، دولت 19 برابر کمتر خلاف کند.
6) پارسال بودجه در هزار صفحه و توسط سه چهار نفر و زیر نظر برادر میلیاردر محصولی نوشته شد، امسال بودجه در 50 صفحه و احتمالا توسط معاون معاون رئیس جمهور نوشته شد، احتمالا سال آینده بودجه در 3 صفحه توسط دختر رئیس جمهور نوشته می شود، در سال 1388 هم به امید خدا به جای نوشتن بودجه کیسه های پول را با کامیون به مجلس می آورند و شخص رئیس جمهور یکی یکی کیسه های پول را به وزرا تحویل داده و کل برنامه در سه ساعت به پایان می رسد، تا جهانیان بدانند که جمهوری اسلامی چگونه می تواند مدیریت جهان را در دست بگیرد.
7) معاون معاون برنامه ریزی رئیس جمهور که بودجه 50 صفحه ای را آماده کرده است، اعلام کرد که در نوشتن این بودجه پس از سی سال ساختارشکنی شده است، یعنی دقیقا در سال 1387 بودجه بر همان اساس نوشته می شود که در سال 1357 نوشته می شد و احتمالا نتیجه اش هم به همان نتیجه می رسد که در سال 1357 رسید.