نگاهی به نمایش “دهانی پر از پرنده“
پرگویی های متن…
نویسنده و کارگردان: فارس باقری
بازیگران: آیدا کیخایی.مسعود میر طاهری.بهرام سروری نژاد.مهدی کوشکی.آذر فرد.
خلاصه نمایش: مردی در کما فرو رفته و زنش بیآن که به گفتار و پندار دیگران وقعی بگذارد، اصرار بر این بودن و زندگی دارد. برای این زن، مهم بودن مرد در کنارش است و اصلا چگونگی آن برایش اهمیت ندارد.
“دهانی پر از پرنده” از جمله نمایشنامه هایی است که بر مسائل تراژیک یک خانواده بحران زده تمرکز می کند و جنبه های روانی شخصیت های مورد نظرش را به کنکاش می گذارد.این مهم از همان ابتدای اجرا و با بحران رویارویی زن ومرد آغازیدن می گیرد تا از هم آن لحظات ابتدایی تعاریف کلی نمایش پیش روی مخاطب قرار گیرند.
متأسفانه در اجرای نمایشهای امروز که متکی بر دیالوگ است از عناصر دیداری نسبتاً چشمپوشی میشود. در این اثرنیز از ابتدا تا انتهای اجرا شاهد پرگویی هایی از طرفین هستیم که تنها چندین وچند حس مختلف را بیان می کنند. ماجرا به غایت پیچیده و دور از باور می کنند و سرآخر جلوه های سرگرمی اجرا را به دست فراموشی می سپارند.
وقتی برای اثبات یک شکل وفرم اجرایی آن چنان تمرکزگذاشته می شود که بار تکمیل کننده آن در قالب عناصر دراماتیک به فراموشی می رود، تنها یک بعد از همه ویژگی های اجرایی شکوفا می شود و مخاطب، اجرایی را پیش روی خود می بیند که همچون نوزادی معلول دست وپا می زند.“دهانی پر از پرنده ” نیز از این قاعده مستثنی نیست و از قرار شکل داستانی ومحتوایی نمایشنامه برای نویسنده ی نمایش بیش از کارگردانی اهمیت دارد.علت این امر هم شاید آن باشد که باقری اساسا در میان جامعه تئاتری به عنوان یک نویسنده شناخته شده تر است و تجربیات نوشته هایش به مراتب بیش از کارگردانی است.
نمایش در اجرا تلاش می کند تا شکلی ساده وعامیانه به خود بگیرد.اصرار بر این قضیه هم از سوی فارس باقری به سادگی جذب مخاطب عام است. ای کاش او و گروهش اصراری بر عامیانه شدن اثر نمیکردند، چرا که ظرافتهای تکنیکی و ساختاری نیز چنین پیش زمینهای را به وجود میآورد؛ اما در پرداخت قصه و شخصیتپردازی همه چیز به استناد اولیه اتفاقات و روابط علّی پیش رفته است.
نمایشنامه “دهانی پر از پرنده” تابع یک ساختار کلاسیک است که از شروع تا پایان میخواهد با خلق و معرفی شخصیتهای متفاوت یک اتفاق هیجانانگیز را شکل دهد. نمایش موقعیت ذهنی شخصیت زن را در چند روز شکل میدهد؛ اما رفتار او تحلیل نمیشود و در سطح باقی میماند. شخصیتهای نمایش در کنش های اصلی خود انگیزه های کافی ندارند و همه ی آنچه به عنوان عکس العمل منطقی به شرایط ناهمگون رخ می دهد، در سطح باقی مانده است. بهرام به عنوان یک خدمتکار با وفا که سعی دارد وظایف خود را به خوبی انجام دهدغیرمنطقیترین کاراکتر نمایش است. تنها در لحظاتی کوتاه رفتار و واکنشهای او در موقعیتهای مختلف باور پذیر است.
اگر نویسنده بدون توجه به پیش بردن وقایع و موقعیت نمایش به تحلیل و پرداخت شخصیتها توجه میکرد بدون شک نتیجه نمایش بسیار قابل توجه میشد. نمایش با ضرباهنگ کندی اجرا میشود. حالا شاید این نوع ضرباهنگ برای دقایقی لازم و ضروری باشد اما بعتر می نمود برای ایجاد ریتم و موج در نمایش، گه گداری این حال و هوا شکسته شود.
همین که نمایش در 70 دقیقه تمام میشود خود خبر از ناگفتههایی میکند که فعلا به آنها پرداخته نشده و مجموع این ناگفتهها اثر را با تمام ارزشهای دراماتیک و لحظات جذاب و بازیهای در خور دیدن، نادیدنی میکند. چرا که تماشاگر، برای دیدن آن چیزی به تالار میآید که در حد کمال و ایدهآل مطرح میشود و سهلانگاری یا خودسانسوری نویسنده و کارگردان نمیتواند از سوی مخاطبش نادیده گرفته شود. اگر مصلحتها مانع از بروز حرفی است، همان بهتر که به طور کل از بیان آن چشم پوشید.
در ادامه، “ دهانی پر از پرنده ” ایده ای دارد که در صورت تکمیل شدن در متن میتوانست جز بهترینها باشد؛ اما الان فضاهای خالی ما را با خلاهایی غیر قابل لمس مواجه میکند. همین خود مانع از بروز یک اتفاق ناب و خلاقه در ذهن شده و تمام زحمات گروه به تدریج از صفحه ذهن پاک میشود. چراکه در اینجا فضاهای خالی کارکرد مینیمالیستی نمییابد و در نهایت از ضرورتهای آن کاسته میشود.