به همت انجمن فرهنگی و اجتماعی ایرانیان “وال دومارن” روز ۸ مارس، روزجهانی زن، مراسمی در پاریس برگزار شد که سخنرانان آن، عفت ماهباز و ژاله احمدی٬ نویسندگان ایرانی مقیم خارج بودند.
در این مراسم پس از گرامیداشت روزجهانی زن، ژاله احمدی، نویسنده کتاب “بدرجان و هفت شهر عشق” به قرائت بخشهایی از کتاب خود پرداخت و سپس نوبت به هفت ماهباز رسید که او نیزفصلی از کتاب “فراموشم نکن” را برای حاضران خواند.
عفت ماهباز٬ زندانی سیاسی دهه شصت٬ در پایان این مراسم در گفتوگویی با روز از دوران زندان٬سخن گفته و اینکه “تصوری از آزادی از زندان” نداشته است.
عاقبت در سال شصت و نه، دو سال پس از کشتار جمعی زندانیان، به وی ده روز مرخصی داده می شود؛یک فرصت غیرمترقبه که ایده نگارش کتابی در مورد زندانیان دهه ۶۰ را به وی داد: “اولین روز بعد از مرخصی به قله توچال رفتم. به یاد دوستانی افتادم که در زندان آنها را از دست داده بودم. همانجا در حالی که نام آنها را فریاد میزدم٬ با خود عهد کردم که خاطرات خود و آنان را ثبت کنم”.
وی اما اضافه میکند که “این اصلا کار سادهای نبود. پس از ۱۴ سال که از ایران خارج شدم٬ اقدام به نوشتن این خاطرات کردم و این کار سه سال هم طول کشید. ذره ذره نوشتن٬ از من جان گرفت. وقتی این کتاب تمام شد٬ گویا باری از دوشم برداشته شد و توانستم نفسی به راحتی بکشم”.
ماهباز درباره تصویری که کتاب وی از زندانهای جمهوریاسلامی میدهد٬ میگوید: “بسیاری از منتقدان کتاب٬ نسبت به اینکه کتاب من تصویری درست از زندان داده و دراین زمینه به دام خط کشیهای سیاسی نیفتاده است٬ ابراز خوشحالی کردهاند. این کتاب که میتوان گفت به شکل رمان نوشته شده٬ برای کسانی که آن را میخوانند٬ تاثیرگذار بوده است”.
ماهباز میگوید که هنوز و پس از گذشت همه این سالها٬ برخی از بخشهای کتاب وی را متاثر میکند: “بخشهای مختلفی است. شکنجه نماز٬ وداع با همسرم٬ وداع با دوستانم. یا مثلا مرگ ملخی که در سلول من بود و با او همسلول بودم و خودم با دست خودم او را کشتم. از مرگ ملخ تا عزیزترین عزیزانم که به فاصله سلولی آنها را بردند”.
او همچنین خبر از برنامههای آینده خود میدهد: “در حال حاضر کاری در دست دارم پیرامون مقایسه زندان دو دوره اخیر. برخی کارگردانها هم به من گفتهاند که میتوان از کتاب من٬ فیلمی ساخت یا هر بخش آن را به شکل فیلمی مجزا درآورد. به هر حال من چیزی را که تراوش میکرد٬ نوشتم. تا حد ممکن تلاش کردهام رنج و زجرهای زندان را تصویر کنم؛دورانی که هنوز به یادآوریش برای من عذابآور است. برای مثال بعد از بیست سال به تازگی توانستهام بعد از شنیدن صدای اذان خود را کنترل کنم؛ صدایی که برای من همیشه نماد این بود که قرار است من را برای شکنجه ببرند”.
از این فعال جنبش زنان که در فاصله سالهای ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۹ در زندان اوین زندانی بوده، پیش از این کتابی با نام “زنان ایران چراغی در دست، چراغی در راه” منتشر شده است. این کتاب مجموعه گفتوگوهای وی با فعالان جنبش زنان ایران است.
نقد جنبش زنان
در ادامه این مراسم ژاله احمدی٬ پژوهشگر حوزه زنان اقدام به نقد بخشهایی از جنبش زنان کرد. وی ضمن انتقاد از ائتلاف فمینیستهای ایران با گروهی که آنها را “فمینیستهای مسلمان” نامید٬ برگزاری مراسم روز جهانی زن پس از انقلاب و واکنش های ابتدای انقلاب به برخی تبلیغات را “طبیعی” توصیف کرد و گفت: “دعوت به مبارزه علیه استبداد و ارجاع از سوی زنان بدون مردان مشکوک بود. جامعه انقلابی دشمن از دست داده٬ زیر سکوتی مرموز علیه دشمنانی مرموز متحد میشد. علیه استبداد سرنگون شده در خیابانها٬ سنگربندی کرده و سایه استبداد را زده بود. تکلیف ارتجاع بر طبق قوانین تکامل تاریخ٬ مشخص بود”.
“بدرِجان و هفت شهر عشق”، روایتی است از زندگی یک زن ایرانی، فرزند یکی از قدیمیترین خانوادههای کرمان که دوران کودکی و نوجوانیاش، تجلی کامل امید خانواده به آینده روشنی بود که مدرنیزه کردن ایران را نوید میداد. ( تولد بدر جان در۱۳۰۳ مصادف بود با پایان سلطنت قاجار و انتقال قدرت به رضا شاه پهلوی).