در راستای اینکه آیت الله خامنه ای اعلام کرد “ شعر پاستوریزه خیلی هم بد نیست”، تازه متوجه شدیم که علت اصلی اینکه تمام دم و دستگاه دولت و رهبر و سایر موارد مذکور چرا طرف میدان پاستور است و اصولا یکی از وظایف اصلی رهبر پاستوریزه کردن شعر است، به همین دلیل بسیاری از شاعران تاریخ ایران به این فکر افتادند که اشعارشان را سریعا پاستوریزه کنند. در همین راستا، و با توجه به اینکه ماجرای “ جدایی خسرو از شیرین” ممکن است در مورد لیلی و مجنون هم پیش بیاید، یا آیت الله خامنه ای با وجود دهها شاعر طنزپرداز کشور، از افغانستان و تاجیکستان شاعر طنز ضدآمریکایی وارد کند، لذا، موسسه “ پوئتریزاسیون” برای پاستوریزه کردن شاعران بزرگ تاریخ ایران و اشعار مهم تاریخ ایران آمادگی خود را اعلام و موارد زیر را به عنوان نمونه کار معرفی می کند.
قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست/ بوسه ای چند برآمیز به دشنامی چند(حافظ)
پاستوریزه شده
قند آمیخته با تف که علاج دل ماست/ سخنی چند برآمیز به دشنامی چند
بوسه ای زان دهن تنگ بده یا بفروش/ کاین متاعی است که بخشند و بها نیز کنند( سعدی)
پاستوریزه شده
سخنی گوی تو فرزانه و یا حکمی کن/ کاین متاعی است که گویند و بهایش ندهند
خرم آن روز که مستم ز در حجره درآیی/ وز لبت بوسه شمارم به شماری که تو دانی( خواجوی کرمانی)
پاستوریزه شده
خَرَم آن روز که تو مست از آن حجره درآیی/ دو لگد را نشمارم بزنم تا نشماری
همه اسباب جمال تو به جای خویش است/ بوسه در کنج لبت گوشه نشین می بایست ( صائب)
پاستوریزه شده
همه اسباب جمال تو به جای خویش است/ بخصوص آن چفیه خفته چو ماری بر دوش
دوش در خواب لب نوش تو را بوسیدم/ خواب ما به بود از عالم بیداری ما( فروغی بسطامی)
پاستوریزه شده
دوش در خواب سخنرانی تو را بشنیدم/ خواب ما پرشده از نطق و سخنرانی آقا
چند است نرخ بوسه به شهر شما که من/ عمری است کز دو دیده گهر می شمارمت( شهریار)
پاستوریزه شده
چند است نرخ شعر به بیت شما که من/ ابیات را بقدر کفایت بگویم و بشمارم
آیی و گویی که بوسه خواهی؟ خواهم/ کور چه خواهد بجز دو دیده روشن( فرخی سیستانی)
پاستوریزه شده
آیی و گویی که چفیه خواهی؟ خواهم/ زین دستمال چه آید جز آن که مالد و مالم
از برای مصلحت مرد حکیم/ دمب خر را بوسه زد خواندش کریم( مولوی)
پاستوریزه شده
از برای مصلحت مرد حکیم/ دست آقا بوسه زد خواندش عظیم
سه بوسه کز دو لبت کرده ای وظیفه من/ اگر ادا نکنی وام دار من باشی(حافظ)
پاستوریزه شده
سه حرف کز دو لبت کرده ای وظیفه من/ اطاعت ار کنمت دامدار من باشی
تو بوسه ده که منت جان نثار خواهم کرد/ کسی معامله بهتر از این دو تا نکند( عارف قزوینی)
پاستوریزه شده
تو حکم فرما تا جان نثار خواهم کرد/ کسی معامله بهتر از این به ما نکند
خوش آن که ز می مست شوی بی خبر افتی/ پنهان ز تو من بوسه زنم آن کف پا را( جامی)
پاستوریزه شده
بد آن که ز می مست شوی بی خبر افتی/ تا در ملاء عام زنم آن کف پا را
شاعر و آنگاه رد بوسه شیرین/ کودک و آنگاه ترک دانه خرما( قاآنی شیرازی)
پاستوریزه شده
شاعر و آنگاه رد مجلس آقا؟/ کودک و آنگاه ترک دانه خرما؟
زهره پی بوسه چو رخصت گرفت/ بوسه خود از سر فرصت گرفت( ایرج میرزا)
پاستوریزه شده
فاطمه در نقد چو رخصت گرفت/ خشتک دشمن سر فرصت گرفت
بگیر دامن یاری و هر چه خواهی کن/ بنوش باده صافی و هر چه باداباد( عبیدزاکانی)
پاستوریزه شده
بگیر پاچه شلوار و هر چه خواهی کن/ ز پاچه خواری و مالیدنی که مالامال