همان طور که قابل پیش بینی بود که با وقوع درگیری نظامی در غزه افراطیون منطقه توش و توان تازه ای بیابند، در کشور ما هم آتش این فتنه به جان جامعه افتاد. به بهانۀ چاپ اطلاعیه ای در روزنامۀ کارگزاران در مورد مسئلۀ غزه این نشریه، بدون رعایت هیچ گونه تشریفات قانونی، توقیف می شود. حمله به سفارتخانه های خارجی و تشدید تنش بین ایران و کشورهای جهان از جمله کشورهای عربی در دستور کار عده ای قرار گرفته است. همه می دانند که تندروان ایرانی از بهبود رابطۀ ایران با جهان و سیاست های تنش زدایانۀ خاتمی دل خوشی نداشتند.
در این فضای افراطی موج جدیدی از تهدیدها علیه شیرین عبادی و دوستانش شکل گرفته است. چندی پیش دفتر کانون مدافعان حقوق بشر در تهران پلمب شد. پس از آن به بهانه ای واهی دفتر وکالت این بانوی آزاده مورد تفتیش قرار گرفت. در این روزها هم خبر می رسد که عده ای، به بهانۀ دفاع از حقوق مردم غزه، آرامش را از خانه و خانوادۀ برندۀ جایزه صلح نوبل سلب کرده اند. کسانی که در مقابل منزل عبادی تظاهرات می کنند، همان هایی هستند که مدتی است در مقابل نمایندگی های سیاسی تعدادی از کشورهای جهان رژه می روند و حتی امکان می یابند به درون باغ تابستانی سفارت انگلیس وارد شوند. در کشوری که تجمع چند جوان دانشجو، برای بازگشت سر کلاس درس و مشق شان، با شدیدترین برخوردها مواجه می شود، چگونه عده ای، بدون حمایت کانون های قدرت، قادر هستند در هر مکانی که صلاح می دانند تجمع کرده، به قدرت نمایی مشغول شوند؟
این تهدیدها علیه بانوی صلح جهان مسبوق به سابقه است. از روزی که خانم عبادی موفق شده است جایزه صلح نوبل را دریافت کند، تا به امروز، زمانی را نمی توان یافت که ایشان بدون تهدید سپری کرده باشد. جایزه ای که در هر کشور صاحب دموکراسی برای گیرنده اش می توانست کوهی از افتخار به همراه داشته باشد، در ایران موجب دردسرهای متعددی برای این برندۀ ایرانی شده است. روزگاری اهالی توپخانه، او و دخترش را به بهایی بودن متهم می کنند. امروز هم دوستان ساکنین کیهان فریاد برداشته اند که چرا او از حقوق کودکان غزه ای دفاع نمی کند؟ شاید آنها نمی خواهند بدانند که کودک تهرانی، غزه ای و اشکلونی، فارغ از مسلمان، یهودی و یا بهایی بودن آنها، نزد عبادی از یک موقعیت برخوردار هستند. حتماً دل ایشان برای هر کودک که در هر یک از نقاط دنیا، به هر علتی به قتل می رسد، به یک اندازه به درد می آید.
فشار بر بانوی صلح جهان در حقیقت یک روند ساده و تک گیر نیست. عبادی امروز نه به عنوان یک فعال سیاسی، بلکه به عنوان فردی مدافع حقوق بشر پرچم دار حرکتی اصلاحی در کشور شده است. این آن چیزی است که تندروان به هیچ رو قادر به پذیرش آن نیستند. به همین دلیل، از روز نخست که عبادی به این افتخار نایل آمد، راست گرایان افراطی تلاش کردند، با وارد کردن انواع و اقسام برچسب های سیاسی بر وی و همکارانش، او را مورد هجوم قرار دهند. افراطیون تصور می کنند، با توجه به شرایط حاکم بر جامعه، این پتانسیل در حرکت خانم عبادی و دوستانش وجود دارد که به عامل وحدت در میان ناراضیان جامعه تبدیل شود. از این رو تلاش دارند از عبادی یک “آن سان سوجی” ایرانی بسازند. در این شرایط امکان مواجهه با او را آسانتر، به هر طریق که می دانند، خواهند داشت. برای آنها مهم نیست که تمام تلاش خانم عبادی و دوستانش دوری از هر گونه شائبۀ فعالیت سیاسی است.
رادیو و تلویریون ایران بعد از مرگ هارولد پینتر، نویسندۀ انگلیسی برندۀ جایزۀ نوبل به خاطر موضع مخالف وی با آمریکا در جنگ با عراق، به نیکی یاد کرد. رسانۀ رسمی جمهوری اسلامی بارها از برنده شدن جایزه نوبل توسط این ادیب انگلیسی یاد کرد. اما دریغ و صد افسوس که حتی یک بار حاضرشود از خبر دریافت این جایزه توسط این بانوی ایرانی ذکری به میان آورد. معلوم نیست چرا باید مرغ همسایه غاز باشد؟ در همین زمان که شرکای مطبوعاتی دست راستی صدا و سیما به ناسزا گویی به عبادی مشغول هستند، تنها گذاشتن وی و دوستانش توسط وفاداران به این ملک و ملت، به صلاح این آب و خاک نیست. علم تکفیری که امروز علیه این مدافع حقوق کودکان، زنان و فعالان سیاسی بلند شده است، در حقیقت چماقی است که بر سر تمامی جنبش مدنی در مجموع فرود خواهد آمد. بنا بر این فعالین این حوزه موظف هستند به دفاع از سنگر اول خود برخیزند. زمستان به اندازۀ کافی سرد است. امیدوارم با فرو خسبیدن مساعی حرکت های اجتماعی بر برودت آن افزوده نشود.
خانه ام! سرد است هوایت، آسمانت تیره تار کی نشیند بر مشامم بوی گل بوی بهار