وقتی سن سون، جلاد ماری آنتوانت، سر بریده ی او را برداشت تا به تماشاچیان نشان دهد کمتر از 4 سال از تصویب اعلامیهی حقوق بشر توسط مجلس ملی فرانسه که اعضاء آن منتخب ملت بودند میگذشت. همان اعلامیه که هنوز هم در تحلیل و بررسی تاریخچهی حقوق بشر از جایگاهی مهم بر خوردار است.
با این وجود کسانی که شاهد ماجرا بودهاند، آنقدر تعجب زده شده بودند که به تاریخ سپردهاند. چشمان ماری آنتوانت هنوز پلک میزد… مجلس ملی در آن زمان خود عهده دار محاکمات انقلابی بود. به همت روبسپیر بود که لویی شانزدهم، پادشاه فرانسه محاکمه و اعدام شد و سپس ملکه ماری آنتوانت نیز طعمهی خشم انقلابی روبسپیر شد. خشم انقلابی روبسپیر به وابستگان سلطنت که بیشماری از آنها طعمه ی اقدامات انقلابی و ملی! او شدند ختم نگردید. معروف است بعد ها دانتون، دوست و همراه او به همان گیوتین که در ادبیات انقلابی آن روزگار فرانسه به “پنجره ی ملی” شهرت داشت، سپرده شد و مدتی بعد روبسپیر طعمهی همان “پنجرهی ملی” گردید.
سناریوی محاکمه و اعدام ماری آنتوانت توسط مجلس ملی ای اجرا شد که چند سال پیش از آن، اعلامیهی حقوق بشر را تصویب کرده بود. آنها فقط “مجلس ملی” یا “پنجرهی ملی ” نداشتند.نهادهایی ساخته بودند که با پسوند ملی، غسل تعمیدش میدادند. فیالمثل “گارد ملی ” داشتند که نقش سربازان مسلح انقلابی و نه چندان پای بند قانون را بازی میکرد.
در تاریخ چنین گفته اند که لویی شانزدهم، پادشاه مستبدی نبود. در تصمیم گیریها بسیار ضعیف و ناتوان بود. بر خلاف او ملکهی فرانسه، ماریآنتوانت زنی بسیار مصمم و البته ظالم بود. او در تمام تصمیمگیریهای سیاسی کشور مداخله میکرد و در مداخلات خود آنچه را که اصلا بدان توجه نداشت، همان خواست و ارادهی ملت فرانسه بود. ملکه ماری آنتوانت که خود دختر امپراطور اتریش بود و مادرش نیز امپراتریس اتریش بود و زنی مقتدر و خوشنام و محبوب مردم اتریش بود، از اموال عمومی برای خود و اطرافیانش، دست به ولخرجی میزد و به همین دلیل، خزانهی ملت فرانسه را به ور شکستگی کشانده بود و البته از سوی فرانسویان به لقب ورشکست کننده نائل آمده بود. نصایح مادر خردمندش و برادرش که پس از پدر به امپراتوری اتریش رسیده بود، هر دو در او بیاثر بود و ناکار آمد.
وقتی اقتصاد فرانسه به ورشکستگی کامل کشانیده شد و فقر و گرسنگی به خانه های مردم حملهور شد و لویی شانزدهم، تالیران را که دارای وجههی ملی بود به وزارت دارایی و اقتصاد انتخاب کرد، به اصرار ملکه مجبور به برکناری وی شد که خود زمینهی شورش و قیام را در فرانسه دامن زد.در تاریخ، جنبهی دیگری از زندگی خصوصی ملکهی فرانسه، مورد توجه مورخین قرار گرفته است و آن نرد عشقی است که ملکهی فرانسه با مردان دیگر میباخته است.
البته این کتاب هم بارها تاکید مینماید که هنوز معلوم نیست آیا واقعا روابط پنهان داشته است یا نه. دست کم دلایل کافی برای روابط نامشروع ماری آنتوانت با مردان دیگر جز احساسات عاشقانهی او، نیست. اما ملت فرانسه و به ویژه انقلابیون، همواره او ر ا از این بابت ملامت میکردند که با داشتن شوهری با عنوان پادشاه فرانسه، با مردان دیگر نرد عشق میبازد.
اما انقلابیون فرانسه با ماری آنتوانت و خانوادهی سلطنتی چه کردند:“با اینکه روبسپیر مدت سه هفته به هر وسیله برای لزوم محکومیت لویی شانزدهم متوسل میگردید معهذا مجلس رای نمیداد که او را محاکمه کنند. بالاخره در سوم ماه دسامبر 1972 کنوانسیون ر ای داد به محکومیت لویی شانزدهم نمیداد، ولی اصرار آن مرد بالاخره مجلس را وادار کرد که با محاکمهی لویی موافقت کند.”[ص 531]
محاکمه لویی شانزدهم به مدت 1 ماه طول کشید و پس از آن، در حالیکه فریاد آخرین پادشاه فرانسه که میگفت: “ای مردم، من بیگناهم” در همهمهی انقلابیون گم میشد، به ماشین گیوتین سپرده شد.
“روزی که حکم مجلس کنوانسیون را مبنی بر محکومیت لویی شانزدهم به او ابلاغ کردند، به لویی گفتند که بعد از اجرای حکم، خانوادهی او را به خارج خواهند فرستاد. بعد از اینکه لویی شانزدهم به قتل رسید آنتوانت در این فکر بود که آیا به این وعده وفا خواهند کرد یا نه.[ ص533]
البته اگر ماری آنتوانت در زمان سلطنت خودش چنین خلف وعدهای میکرد، حتما مورد خشم و غضب انقلابیون قرار میگرفت. اما گویا از زمانهای دور انقلابیون برای خلف وعدههایشان، توجیهات بیشماری داشتهاند.
اما حکایت ماری آنتوانت پس از قتل شوهر بدین قرار است: “وقتی در روز سوم ژوئیه، شبانه عده ای به محل حبس خانگی ماریآنتوانت هجوم بردند، اظهار داشتند از سوی کمیتهی امنیت عمومی میآیند و با این توجیه که نگران وضع تربیت پسر 8 سالهی ماری آنتوانت هستند، پسر را از مادر مطالبه کردند. پر واضح است که مقاومت مادر در قبال انقلابیون بیفایده بود.کودک ر ا در حالیکه خوابیده بود، بردند تا به دست یک فردی که از طرف کمیتهی امنیت عمومی انتخاب میشود بسپرند. بعدها و در جریان محاکمهی یک روزهی ماری آنتوانت، کودک خردسال او را به دادگاه آوردند و مادر دریافت کودکش را برای تربیت به پاره دوزی سپردهاند… صورت آماس کردهی کودک و رنگ و روی زرد او نشان از روزگار تلخ کودک داشت اما حکایت جالبتر از محاکمهی ماری آنتوانت، شهادت کودک خردسال او بر علیه مادر بود… سیمون پاره دوز به کودک گفته بود بگوید مادرش به مناسبت اینکه فساد اخلاقی داشته، کودک را طوری مورد نوازش قرار میداده که با اصول انسانیت و اخلاق موافق نبوده است. این را هیچکس نپذیرفت.حتی تماشاچیانی که در دادگاه بودند این گواهی را نپذیرفتند و احساس کردند که شهادت مزبور جعلی است.”
یکی از شکایات عدیدهی فرانسویان بر علیه ماری آنتوانت که کشور را به تباهی کشانده بود، فساد اخلاقی بود. فسادی که البته هرگز در هیچ محکمهای اثبات نشد. اما انقلابیون وقت فرانسه به خود حق میدادند در دادگاه ملکهی فرانسه که اکنون به دست آنان اسیر شده بود، هر ادعایی را مطرح نمایند.آنان مانند بسیاری از انقلابیون، مخالفتهای سیاسی خود با زنان را از طریق تهمتهای اخلاقی و ناسزاهای جنسی رفع و رجوع میکردند. کمیتهی امنیت عمومیشان شبانه به استراحتگاه مخالفشان که زن و کودک بودند و همواره مورد ترحم انقلابیون! یورش میبردند تا امنیت عمومی را بر قرار کنند.خشم مهار نشدنی انقلابیون، به لویی شانزدهم و ملکهی فرانسه محدود نشد بلکه کودک خردسال آنان را نیز قربانی آرمانهای انقلابی خود نمود.
حکم اعدام ماریآنتوانت شبانه قرائت شد و به او فهماندند که تا چند ساعت دیگر حکمش اجرا خواهد شد. تشریفات اجرای حکم و قرائت دوبارهی رای از 5 صبح که ملکهی فرانسه را از زندان خارج کردند تا 12 ظهر به طول انجامید و 12 ظهر بود که ماری آنتوانت از پلههای سیاستگاه یا همان پنجرهی ملی یا گیوتین بالا رفت.
“لویی شانزدهم وقتی بالای سیاستگاه ایستاد خطاب به مردم گفت:مردم من بیگناه هستم. ولی آنتوانت هیچ نگفت و فقط قبل از اینکه سرش را از سوراخ گیوتین عبور بدهند، چشمها را متوجه آسمان کرد. آنقدر زنها که اطراف گیوتین جمع شده بودند، فریاد میزدند که کسی نمیتوانست صدای سیاستگاه را بشنود. ولی وقتی سر آنتوانت از سوراخ خارج شد، دانستند که عنقریب ساطور فرود خواهد آمد. صدای فرود آمدن ساطور را هم کسی نشنید و همین قدر دیدند که برقی جستن کرد زیرا وقتی ساطور فرود میآمد نور آفتاب بدان تابید. “
نویسندگان بزرگی، ماجرای انقلاب فرانسه را بازگو کردهاند و از رفتار وحشیانه انقلابیون انتقاد کردهاند. اما هیچیک از اینها باعث نشد تا 120 سال بعد از آن، در انقلاب روسیه، همچنان داستان های تهمتهای اخلاقی و یورشهای شبانه توسط انقلابیون جهت ایجاد رعب و وحشت و اذیت و آزار خانوادهی مخالفان سیاسی تکرار نشود. انقلابیون روسیه، پس از پیروزی نه تنها الکسا ندر دوم، امپراتور روسیه را به قتل رسانیدند بلکه حتی همسر و فرزند 12 ساله ی وی را نیز کشتند و سپس جنازه ی آنان را در اسید حل کردند تا هیچ نشانی از آنان باقی نماند. غافل از آنکه نشان این عمل وحشیانه برای همیشه در تاریخ باقی خواهد ماند. آیا انقلابیون امروزی در سراسر جهان از تهمتهای اخلاقی و آزار و اذیت خانوادهی مخالفان و یورشهای شبانه برای ایجاد رعب و وحشت و محاکمات ناعادلانه و اعدامهای سیاسی مخالفان خود دست برداشتهاند؟
ماری آنتوانت. پیر نزلوف. ترجمه ذبیح الله منصوری.انتشارات زرین. چاپ پنجم.1388
منبع: مدرسه فمینیستی