رابطه دو طرفه

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

در حالی که رئیس جمهور نخواسته یا نتوانسته با از میان برداشتن فضای امنیتی و کوتاه کردن دست نظامیان از امور سیاسی و فرهنگی، به نحوه بایسته از حقوق شهروندی ایرانیان دفاع کند، معاون اول حسن روحانی لب به گلایه گشوده است که هیچیک از حامیان دولت به کمک آن نمی آیند.

 بسیاری از کارشناسان امور تبلیغاتی معتقدند آن گاه که آقای روحانی در مبارزه انتخابات ریاست جمهوری بر حقوق ملت، به ویژه بر اجرای فصل سوم قانون اساسی تاکید کرد و در مناظره های تلویزیونی از موضع بالا، نظامیان طالب قدرت را با این کلام مورد خطاب قرار داد که “من یک حقوقدان هستم نه سرهنگ”، راه خود را برای ورود به ساختمان پاستور هموار کرد.

 متاسفانه باید گفت این برگ برنده طی دو سال گذشته کمتر مورد توجه قرار گرفته است. درعمل قاطبه مردم به جایگاه “رای دهندگان صرف” تنزل مقام یافته و پشتیبانان اصلی دولت تدبیر و امید به دست فراموشی سپرده شده اند؛ فراموشی ای که چون بسیاری از برهه های پیشین تاریخ ایران زمین، ریشه در نادیده گرفتن توان بالقوه ملت دارد و دل سپردن به مذاکرات سیاسی پشت پرده و گفت و گوهای سطح بالای بی نتیجه، و در مورد اخیر همچنین دل خوش کردن به امضای یک توافقنامه بین المللی در خصوص مسائل هسته ای جمهوری اسلامی.

 این یک امر طبیعی و بدیهی است که اگر دولت قدرت ملت را دست کم بگیرد و از مردم تنها به عنوان زینت امور استفاده کند و رای دهندگان یک روزه، نه بازیگران اصلی صحنه سیاست، بسیاری از آن هایی که روزی کفش و کلاه کرده و به میدان آمده بودند از فردای انتخابات کم کم به خانه ها، ادارات و مغازه های خود بازمی گردند. آن ها در این شرایط در دوره چهار ساله ریاست جمهوری، دست بالا به عنوان تماشگر بر روی صندلی ورزشگاه سیاست می نشینند و گاه هورایی هم برای تیم خود می کشند یا بد و بیراهی به تیم مقابل می گویند- البته اگر در مواقع حساس فحش های آن چنانی نثار سرمربی تیم خودی نکنند!

 ماجرا وقتی پیچیده تر و تاسف برانگیزتر می شود که اندک افراد جان سخت و پا به رکاب، بی توجه به حمایت دولت، امیدوار و پرنشاط، در میانه میدان باقی می مانند و گاه نیز یک تنه از قانون و قانونگرایی سخن می گویند و از حق و حقیقت دفاع می کنند. با این وجود، بعضی از کارگزاران ناتوان دولت، همراه و همگام با گوش به فرمانان حاکمیت و دل بستگان به قدرت آن ها را زیرفشار قرار می دهند تا به خانه ملت بازگردند و در مجلس نیز سخنی از ظلم و ستم حاکم بر جامعه نگویند.

 آن گاه که از یک سو نمایندگان واقعی ملت چون علی مطهری تامین جانی ندارند، مشاوران عالی رئیس جمهور مانند علی یونسی قادر به سخنرانی عمومی نیستند و بسیاری دیگر از جمله سید حسن خمینی برای حضور در اجتماعات مورد تهدید قرار می گیرند و از سوی دیگر، مقام های سیاسی و انتظامی حتی نمی توانند امنیت گردهمایی ها و سخنرانی های قانونی را تامین کنند- البته اگر خود ناقض حقوق شهروندی نباشند- چه انتظاری می توان داشت که شخصیت های حقوقی و حقیقی، دست اندرکاران نهادهای مردم بنیاد، اعضای انجمن های صنفی و… به خود جرات دهند و در صحنه نزاع دولت منتخب خود با مخالفان سرسخت و گاه مسلح ایفای نقش کنند؟ مگر نه آن است که گروهی از این افراد دلسوز از جمله فرهنگیان، کارگران و… در حال حاضر به دلیل همین نوع فعالیت های مدنی در بازداشتگاه ها و زندان ها هستند.

 وقتی این رابطه دو طرفه این گونه شکل گرفته است، چه جای گلایه ای برای کارگزاران دولت باقی می ماند؟ زمانی که دولت خود قدرت ملت را دست کم می گیرد، دست کمک به سوی مردم دراز نمی کند و آن ها را به صحنه نمی آورد، چه جای شکوه و شکایت است؟

 باید از آقای جهانگیری که از سر اتفاق اصلی ترین حلقه اتصال دولت اعتدال است به اصلاح طلبان و از آن مجرا به تحول خواهان وحامیان جنبش سبز ایران، پرسید کی و کجا بحث کمک مطرح بوده است، اما رای دهندگان پا پس کشیده اند و دست یاری به سمت شخص رئیس جمهور و دیگر اعضای دولت دراز نکرده اند؟

 سران و اعضای این جریان های سیاسی در شرایطی که بسیاری از آن ها در زندان بودند و هنوز هم هستند، همانند کنشگران جامعه مدنی، از فردای ۲۲ خرداد ۱۳۹۲ نه سهم خواهی کردند و نه آن گونه که شایسته و بایسته بوده ـ- بنا بر مصالحی-ـ بر برآورده شدن شعارها و مطالبات مطرح شده در جریان انتخابات ریاست جمهوری پافشاری نمودند. اگر اعتراض و انتقادی هم بوده و تاکید بر خواسته های قانونی ملت، بازمی گشته است به اندک گردهم آیی ها، مراسم سیاسی و مناسبت های ورزشی در خیابان ها، دانشگاه ها و ورزشگاه ها که بیشترین تکیه اش ضرورت رفع حبس و حصر سران جنبش سبز-ـ بانو رهنورد، میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی-ـ بوده است نه مسائل شخصی و گروهی.

 در این شرایط چگونه می توان شکوه و شکایت داشت که حامیان دولت اعتدال روزهای اول “تشویق می‌کردند” اما حالا دست روی دست گذاشته و لب بسته و “سکوت کرده‌اند”؟ این چه گلایه ای است که اسحاق جهانگیری مطرح کرده است که “در سختی‌ها هیچ کس به دولت کمک نمی‌کند. آنها که ما را تشویق می‌کردند وقتی که ما وارد میدان شدیم سکوت کردند. این درحالیست که آنها هم که با ما مخالف هستند با رسانه‌های خود ما را آزار می‌دهند”!