روایتی جدید ازماجرای سعیده پورآقایی

احسان مهرابی
احسان مهرابی

دو عباس همدیگر را از تبریز می شناختند؛ دورانی که دست تقدیرآنان را دریک دانشگاه درکنار یکدیگر قرارداده بود. به خاطر هم اسمی هم که شده بود دوعباس دوستانی برای یکدیگر شدند. اختلافات فکری اما راه دو عباس را از هم جدا کرد.

 هردو عباس روزگارمی گذراندند تا اینکه اجل به اولی مهلت نداد ودومی خود را برسرجنازه اش رساند و به خانواده اش وعده سرپرستی داد. اینک عباس زریاب یا زرباف سرپرست خانواده عباس پورآقایی شده بود. آب سعیده، باسرپرستان دریک جوی نمی رفت اما شاید حسی به عباس می گفت بناست روزگاری سعیده منجی اش شود، چرا که عباس رازهای مگویی داشت که برای فاش نشدنش وامداربود.پس عباس که زریاب می خواندندش و عده ای زرباف، این بار دروغ باف شد و روایتی بافت ازسعیده و پدرش. روایت این بود سعیده پورآقایی (آمایی) تنها فرزند جانباز شهید عباس پورآقایی (آمایی) کشته و به صورت مخفیانه در قطعه 302 بهشت زهرا به خاک سپرده شده است. عباس ازجانبازنبودن پدرسعیده خبر داشت و اینکه سعیده تنها دخترعباس پورآقایی نیست و یک برادرو خواهر هم دارد. پس اگر پشت پرده ماجرای کشته شدن را نمی دانست تا همین جا، 2 دروغ بزرگ گفته بود. شنونده روایت عباس، فردی زیرک بود و اعتماد، تنها دلیل پذیرش سخنان عباس بود چرا که وقتی او شهردارتهران بود عباس ازنزدیکانش بود.

خبر به میرحسین هم رسید و آگهی ترحیم برایش فرستاده شد. آگهی ختم سعیده چاپ شده بود و به دست یکی ازوزرای سابق رسیده بود و او که احساسش صبرش را برده بود میرحسین را نیز با خود به مجلس ختم برد. مجلس ختم که تمام شد طراحان دروغ بزرگ که خود را ازغرق شدن نجات یافته می دیدند پرده را بالا زدند. سعیده را که این روزها درپرده نگاه داشته بودند به تلویزیون آوردند تا بگوید که همه چیز دروغ بوده است و میرحسین و کروبی کشته سازی کرده اند و آنگاه نتیجه بگیرند همه کشته های قبلی نیز دروغ بوده است.

 

دلیل اعتماد کرباسچی

ماجرای سعیده پورآقایی را دستگاه های امنیتی شاید به عنوان یکی از بزرگترین موفقیتهای خود برای حمله به جنبش سبز بدانند. پس ازگذشت دوسال همچنان ابعاد زیادی ازاین ماجرا پنهان مانده است اما آنچه برافرادی که ازنزدیک دراین ماجرا حضورداشته اند، روشن است اینکه دراین ماجرا دستگاه امنیتی اززوایه افرادی وارد شده که مورد اعتماد افرادی چون غلامحسین کرباسچی رئیس ستاد کروبی و برخی از افراد نزدیک به ستاد میرحسین موسوی بوده اند.آنان نیزاحتمالا به دلایل پرونده ها و رازهای مگویی که نزد سازمانهای امنیتی داشته اندوارد این پروژه امنیتی شده اند و یا اینکه ازسالیان پیش نیزبا آنان مرتبط بوده اند.اما به هرتقدیر براساس ظن شاهدان، کرباسچی درجریان پروژه عباس زریاب یا زرباف نبوده و براساس اعتماد، مطلب او را به کروبی منتقل کرده است چرا که کرباسچی با این افراد اززمان شهرداری خود درتهران و ساخت پروژه هایی چون برج میلاد همکاری و به آنان اعتماد کامل داشت. افرادی چون زرباف که دراین ماجرا نقش ایفا کردند بعد ازفوت پدرسعیده پورآقایی، سرپرستی او را برعهده داشتند و او را به یکی از دبیرستانهایی که با ساختارمذهبی اداره می شد فرستاده بودند و به همین دلیل، حداقل درمورد اینکه پدرسعیده جانباز نبوده و یا اینکه سعیده تنها فرزند پدرش نبوده اطلاعات کامل داشتند. اما آنان درزمان اعلام خبر به کرباسچی به صراحت اعلام کردند که او تنها فرزند یک جانباز دفاع مقدس بوده است. کرباسچی نیزاین موضوع را با مهدی کروبی درمیان گذاشت و او نیز موضوع را ازطریق کمیته ای که پیگیرماجرای مفقود و کشته شدگان حوادث انتخابات بود دنبال کرد وابتدا جلسه ای با حضور محمدرضا مقیسه و غلامحسین کرباسچی تشکیل داد که دراین جلسه کروبی فیلمی ازیکی از زندانیان مرد که به او تجاوز شده بود را نیز برای این دو به نمایش گذاشت.

 

بدبینی مقیسه

مقیسه اما از ابتدای این ماجرا بدبین بود به گونه ای که مهدی کروبی نیز دریکی ازنامه هایش یادآور شده است که “ آقای مقیسه به من گفت که ماجرای مرگ سعیده و آنچه تاکنون روایت شده بود کمی شک برانگیز است چراکه ما فهمیده ایم پدر او جانباز نبوده و شش سال پیش فوت کرده است”. میرحسین موسوی نیز درحالی به مراسم ختم سعیده پورآقایی رفت که محمدرضا مقیسه درحال تحقیق برروی کم و کیف ماجرا بود و فرصت نکرده بود میرحسین را ازمشکوک بودن ماجرا آگاه کند اما یکی ازوزیران سابق درباره مجلس ختم سعیده پورآقایی به میرحسین اطلاع داده و با یکدیگر به مجلس ختم می روند.

 این سناریو به گونه ای طراحی شده بود که پس از ماجرای روح الامینی به شدت عواطف رزمندگان جنگ را متاثر و سپس با فاش شدن ماجرا آنان درباره صحت اتفاقات رخ داده قبلی نیز تردید کند. یکی از رزمندگانی که دراین میان هدف قرار گرفت حسین علایی بود. وی که درمطلبی پرده از ماجرای کشته شدن و شکنجه روح الامینی برداشته بود درجلسه ختم سعیده پورآقایی شرکت کرد و پس ازآن درمحافل رزمندگان جنگ حملات شدیدی علیه او انجام شد.ماجرای سعیده پورآقایی را نمی توان طراحی شده توسط بخشی ازدستگاه امنیتی جمهوری اسلامی دانست چرا که براساس آنچه مهدی کروبی دریکی ازنامه هایش منتشر کرده کمیته سه نفره قوه قضائیه نیز از پیش به نوعی درجریان موضوع بوده اند. به گونه ای که براساس نوشته کروبی درجلسه ای که محسنی اژه ای کروبی را به آن دعوت می کند اعضای کمیته بدون آنکه درباره سندهای کتبی ارائه شده و ترانه موسوی هیچ بحثی انجام دهند یکباره از اومی پرسند که آیا گزارش و سخن جدیدی درباره سعیده پورآقایی دارد یا نه؟ که کروبی نیز می گوید: پدر سعیده جانباز نبوده که شش سال پیش فوت نموده و اینکه می گویند در هنگام الله اکبر گفتن به او تیراندازی شده هم صحت ندارد. با گذشت زمان ابعاد بیشتری ازماجرای سعیده پورآقایی روشن می شود اما طبیعتا هنوز ابهامات زیادی درباره این سناریو وجود دارد چرا که برخی ازشاهدان ماجرا اینک یا درزندانند و یا پس ازبازداشت، اززندان آزاد شده اند و درداخل کشور؛پس یارای سخن گفتن بیشتر دراین باره ندارند.