درباره مجتبی خامنه ای،که این روزها مجددا اسم او به رسانه ها راه یافته، اطلاعات موثق کاملا قابل استنادی وجود ندارد جز اینکه نام کامل او سید مجتبی حسینی خامنه ای است. او دومین پسر رهبر جمهوری اسلامی است، در سال ۱۳۴۸ در شهر مشهد به دنیا آمده و با زهرا، دختر غلامعلی حدادعادل ازدواج کرده است.
به جز این موارد، قضاوت ها و اظهارنظرها درباره این فرزند آیت الله علی خامنه ای و نقش او در ساختار قدرت جمهوری اسلامی متفاوت و گاه متناقض است. برخی منتقدان و مخالفان پدرش، مجتبی خامنه ای را فردی فاسد از نظر مالی و سیاسی معرفی می کنند که در پشت پرده رویدادهای مهم سالهای اخیر کشور حضور داشته اما نزدیکان خانواده خامنه ای از وی به عنوان مردی زاهد و وارسته که در خانه ای اجاره ای زندگی و به حقوق طلبگی کفایت می کند، نام می برند.
از مجتبی خامنه ای در رسانه های طرفدار و مخالف حکومت تا سال ۱۳۴۸ هیچ اثری به چشم نمی خورد. نامه ای که مهدی کروبی به علی خامنه ای پس از انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری در خرداد آن سال نوشت، برای نخستین بار جامعه ایران و ناظران سیاسی را با این فرزند رهبر جمهوری اسلامی آشنا کرد که به گفته یکی از باسابقه ترین مقام های ارشد جمهوری اسلامی، در انتخاباتی در سطح و گستره ریاست جمهوری دخالت کرده بود.
کروبی که هنگام نوشتن آن نامه مشاور رسمی آیت الله خامنه ای بود، در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری نامزد شد اما در حالی که تا ساعات پایانی شمارش آرا در دور اول انتخابات، جزو دو نفر نخست بود، در فاصله چند ساعت و با بالاآمدن آرای محمود احمدی نژاد، از دور رقابت کنار رفت.
پس از این نامه بود که گمانه زنی ها و اخبار تأیید نشده درباره نقش، جایگاه و نفوذ مجتبی خامنه ای در ساختار قدرت جمهوری اسلامی، آغاز شد.
علیرضا نوری زاده، روزنامه نگار و فعال سیاسی مخالف جمهوری اسلامی که در لندن ساکن است از افرادی بود که در فیلم های ویدئویی، مصاحبه ها و نوشته های متعدد و بر مبنای اطلاعاتی که مدعی بود از منابع نزدیک به بیت رهبری در اختیارش قرار گرفته، به افشاگری علیه پسر دوم علی خامنه ای پرداخت.
مصطفی تاج زاده، معاون سیاسی وزارت کشور در دولت خاتمی، محمد نوری زاد، فیلمساز و فعال سیاسی که تا قبل از انتخابات ۸۸ از حامیان رهبر جمهوری اسلامی به شمار می رفت اما پس از آن به یکی از منتقدان او تبدیل شد و محسن مخملباف، کارگردان مشهور ایرانی از دیگر چهره های سرشناسی هستند که مجتبی خامنه ای را به فساد، سوءاستفاده از قدرت و پرونده سازی علیه منتقدان متهم کرده اند.
مخالفان
مهدی کروبی، رئیس دو دوره مجلس و از رهبران کنونی معترضان به نتایج انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری که در حبس خانگی است در سال ۱۳۸۴ در– نامه ای خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشت:
بهرغم شفافیت مواضع جنابعالی، اخباری مبنی بر حمایت فرزند محترم شما ـ آقا سید مجتبی - از یکی از کاندیداها منتشر شد که پس از به تواتر رسیدن این اخبار نگران شدم که مبادا این موضوع مرتبط با دیدگاه حضرتعالی باشد اما تجربیات سابق و شناختی که از شما داشتم مرا مطمئن کرد که این موضوع، نظر شخصی ایشان است.پس از آن هم شنیدم که یکی از بزرگان به جنابعالی گفتهاند که “آقازاده حضرتعالی از فلان شخص حمایت میکند” و شما فرمودهاید “ایشان آقا است نه آقازاده” و به هر حال مشخص شد که آن حمایتها نظر شخصی آقا مجتبی بوده است.در عین حال کماکان خبرهایی در مورد فعالیت ایشان به نفع یکی از کاندیداها ـ- که سه روز قبل از انتخابات ناگهان ستاره بخت او افول کرد و عنایتها به طرف فرد دیگر سرازیر شد ـ- و حتی رفت و آمد به ستاد انتخاباتی آن کاندیدا منتشر شد. جنابعالی جانشین امامی هستید که وقتی در یک حادثه عدهای مدعی شدند مرحوم آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی باعث ایجاد محدودیتهایی برای ارتباط مردم با امام شده است، بهرغم جایگاه فکری و فقهی آن مرحوم دستور داد که “ایشان در کارهایی که مربوط به من است دخالت نکند”.
مصطفی تاجزاده، معاون سیاسی وزارت کشور در دولت موسوم به اصلاحات و عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ـ زندانی سیاسی ـ هم در دی ماه۱۳۹۰ نوشت:
مجتبی خامنهای شخصا پیگیر پرونده من و همسرم است و قوه قضاییه و دیگران نقشی در این پرونده ندارند و تمامی فشارهای وارده به خانواده ما خواست مستقیم مجتبی خامنهای است.
محمد نوری زاد، فیلمساز، نویسنده سابق روزنامه کیهان در بیست و ششمین نامه اش به آیت الله خامنه ای در– چهارده مهر ۱۳۹۱ نوشت:
قدرت نخست ایران اگر با شما نباشد، و با پاسداران شما نیز نباشد، پس با کیست؟ عده ای می گویند: با آقا زاده شما جناب مجتبی خامنه ای است که یک روز از شهرام جزایری هشتصد میلیون تومان پول می گیرد و روزی دیگر، برآشفتنِ انتخابات سال هشتاد و هشت و تبعات بعدیِ آن را مهندسی می کند، و امروز نیز به یُمنِ آقازادگی اش، و به برکت دستی که به گردن حضرت حجة الاسلام والمسلمین آشیخ حسین طائب ـ– رییس سازمان اطلاعات سپاه و مسئول سابق هماهنگی های بیت مکرم ـ– انداخته، در پس پرده اقتدار شما، به رتق و فتق امور می پردازد و برای خود در فردای پس از شما خواب هایی می بیند.همین آقا مجتبای شما حتی آنقدر نفوذ دارد که در دفتر همه وزرا و خود رییس جمهور که هیچ، در دفتر رییس مجمع تشخیص مصلحت که هیچ، در دفتر رییس قوه قضاییه و رییس مجلس که هیچ، حتی در دفتر آقای مصلحی وزیر اطلاعات نیز شنود کار می گذارد! خلاصه آقازاده شما با هر زنگی که به هر وزیر و وکیل و صاحب نفوذی می زند، رعشه بر تن آنان می اندازد و کارها و نقشه های خود را پیش می برد.
علیرضا نوری زاده، روزنامه نگار و فعال سیاسی در لندن هم در سپتامبر ۲۰۱۰ چنین نوشت:
او [خامنه ای] مأموریت الهی دارد که اگر به سهولت تحقق آن میسّر نشد، آقازاده نجیب و لایق و صاحب کرامتش سید مجتبی و پس از او نوادگان و نتیجهها و نبیرهها و ندیدهها… ولایت امر را در دست خواهند گرفت. در باب این مشکل که اگر قرار بود ولایت موروثی باشد که شاه را داشتیم و ولیعهدش اتفاقاً در بین مردم محبوبیت داشت و حداقل ریخت و قیافه و رفتار و منش و افکارش با انتظارات و خواستهای نسل جوان ایران هماهنگی دارد. در عین حال حسن آقای خمینی نیز هست که هم از سید مجتبی باهوشتر و درس خواندهتر است و اهالی ولایت اصلاحات نیز روابط بسیار نزدیکی با او دارند و هم قد و قامت و بر و روئی دارد که او را سر و گردنی از سید مجتبی بالاتر قرار میدهد.
محسن مخملباف، کارگردان و از حامیان جنبش سبز در مطلبی تحت عنوان– رازهای زندگی خامنه ای وضعیت مجتبی خامنه ای را چنین تشریح کرد:
گردانندگان اصلی در بیت رهبری شخص خامنه ای و پسرش مجتبی و بعد حجازی، محمدی گلپایگانی و وحید هستند. علاقه شخصی او غیر از سیاست و اقتصاد به اسب سواری است. طوری که برای سوار شدن بر اسب مورد علاقه اش برای زمان هایی که در وکیل آباد مشهد است، اسب او را با هواپیما ۳۳۰ به مشهد می برند. مجتبی فعال ترین فرزند خامنه ای در امور سیاسی است. او سالهاست همان نقشی را بازی می کند که احمد خمینی برای پدرش بازی می کرد.بالای دفتر آقای خامنه ای در خیابان پاستور، مجتبی خامنه ای دو اتاق دارد که ملاقات هایش را در آن جا انجام می دهد. یکبار در همان اتاق ها به سعید امامی می گوید که چرا همین کاری را که با لات ها کردی با روشنفکرها نمی کنی؟ سعید امامی می گوید: کتبی بنویس.
مدافعان
از سوی دیگر اما غلامعلی حدادعادل، رئیس سابق و نماینده فعلی مجلس ـ– پدرزن مجتبی خامنه ای –ـ در سال ۱۳۹۱ در مصاحبه با نشریه پاسدار اسلام چنین گفت:
من بعد از آنکه با آقازادههای مقام معظم رهبری و مخصوصاً با آقا مجتبی از نزدیک آشنا شدم، به حکم “تعرف الاشجار باثمارها” ارادتم به آیتالله خامنهای بیشتر شد و فهمیدم که ایشان فرزندان خود را بسیار خوب تربیب کردهاند و آن صداقتی که عملاً بر زندگانی ایشان حاکم بوده در تربیت فرزندانشان تأثیر کردهاست. میدانم که آقا مجتبی هرگز راضی نیست من درباره او صحبتی بکنم و سخنی بگویم و خودش هم هرگز درباره خودش کمترین سخنی به زبان نمیآورد و از خود در برابر تهمتها و اهانتها، دفاعی نمیکند. اما جسته و گریخته میدانم که سالهاست در قم درس خارج تدریس میکند و اوقات خود را در منزل یا به مطالعه فقه و فقاهت میگذارند یا به عبادت. من طی سیزدهسال گذشته که با او نسبت پیدا کردهام هنوز صدای بلند او را نشنیدهام و گناهی از او ندیدهام. پس از شلوغیهای بعد از انتخابات سال ۸۸، جوانی بود که من او را میشناختم و شنیدم که او هم در این قضایا و در تظاهرات و اعتراضات و کارهای پشت صحنه بسیار فعال است. یک روز با او قرار گذاشتم و به دفتر من آمد و با او صحبت کردم و گفتم: این حرفهایی که زده میشود و این ادعای تقلب در انتخابات، کلاً دروغ است و من اگر مطمئن نبودم، وارد میدان نمیشدم. از میان این حرفهایی که در سایتها و خیابانها و تلویزیونهای خارجی میزنند، دروغ بودن یکی را خیلی راحتتر میتوانم به تو اثبات کنم و آن حرفهایی است که راجع به آقا مجتبی میزنند. میخواهی همین الآن و بدون قرار قبلی، دست تو را بگیرم و به منزل دخترم ببرم و بگویم مهمان دارم و تو ببینی که آقا مجتبی با ۴۰ سال سن چه طوری زندگی میکند؟ بیا برویم تا ببینی که زندگی ایشان به مراتب از زندگی یک کارمند متوسط شهرستانی سادهتر است و آپارتمانی که ایشان دارد با هیچ یک از خانههای این آقایانی که خودشان را وسط انداخته و ادعای تقلب را ساختهاند قابل مقایسه نیست. شما حتماً این شایعه را شنیدهای که ۵.۱ میلیون پوندی که بانکهای انگلیس مسدود کردهاند، متعلق به آقا مجتبی است! یا داستان کامیون پر از شمش طلا را که به ترکیه رفته و گفتند متعلق به ایشان بوده است، حتماً شنیدهای. اثباتش کاری ندارد. سرزده و همراه هم میرویم و زندگی آقا مجتبی را ببینی. البته آن جوان حرفم را قبول کرد، چون مرا میشناخت و گفت: میدانم این حرفها دروغ است.
علی فضلی، از فرماندهان ارشد سپاه –ـ فرمانده قرارگاه مرکزی راهیان نور ـ اما روایتش از مجتبی خامنه ای در–کتاب خورشید در جبهه این است:
توفیقی بود که مدتی را در لشگر سیدالشهدا محضر برادر بسیار بزرگوارم آقا “سید مجتبی” بودیم. ایشان مقطعی را که در لشگر سیدالشهدا بودند به من توصیه کردند که من را به عنوان آقای حسینی خطاب کنید، چون ما برای ادای تکلیف و برای انجام وظیفه به این جا آمدهایم نه برای نام و عنوان و فخر فروشی.ویژگیهای زیادی ما از ایشان در آن مدت دیدیم، توقعشان همانند یا کمتر از توقعاتی بود که سایر رزمندگان داشتند، هیچ گاه ندیدم چیزی بیشتر از دیگر رزمندگان بخواهد و یا حتی اشارهای بکند، بلکه کمتر از آن را قانع بودند. سعی بر این داشتند که در جاهایی که امکان خطر بیشتری هست حضور داشته باشند و در مکانهای امن تعیین شده نباشند. رفت و آمد و سرکشی به خط مقدم را همیشه جزو مبناها و ملاک خودشان قرار میدادند، به موقع با بچهها شوخی و مزاح هم میکردند، در مورد اقامه نماز یک ویژگی خاصی داشت، سعی داشت هنگامی که جماعت نبود نماز خود را در جاهای خلوت و تاریک که افراد کمتر حضور داشتند به جا آورد. ما آنجا چادرهای زیادی داشتیم، اما ایشان برای نماز و راز و نیاز، چادرهای پرت و دور را انتخاب میکرد. این حالت در طول مدتی که ایشان در لشگر بودند تکرار میشد و کار یک بار و دو بار نبود. بزرگواری خاصی در ایشان بود.
فریدالدین حدادعادل، برادر زن مجتبی خامنه ای و نویسنده جناح اصولگرا هم در– گفت و گو با مجله مثلث گفته است:
ایشان اخلاقیترین فردی است که من در طول عمرم دیدهام. در این۱۳ـ ۱۲ سالی که با ایشان هستم هیچ وقت صدای بلند یا کلمهای خلاف ادب از وی نشنیدهام. هیچ وقت نشد که خواهرم از ایشان نزد ما گله کنند. هیچ زمان هم منزل آنها خشک، تلخ و بیروح نبوده است. همانطور که میگوید و میخندد و با بچهها و جوانان معاشرت میکند به همان اندازه جدی، پرکار و پرتلاش و درسخوان است. معمولا تا دو سه نیمه شب مطالعه میکند. بسیار اهل مطالعات مذهبی و اخلاقی است. در به کار بردن الفاظ و اظهارنظر در مورد اقوال و اعمال افراد بسیار دقیق است. در مورد بدترین دشمنانش هم منصفانه حرف میزند.یعنی خواهید دید خدا چگونه با آقای مخملباف رفتار خواهد کرد. چون دروغهایی را نسبت میدهد که هیچ کدام آنها صحت ندارد. ای کاش یک دانه از حرفهای وی در یک سال اخیر درست بود.